سایر منابع:
سایر خبرها
دلیلش را جویا شدم پیرزن گفت با ندیم من چه کردی؟ خانم ایلاقی ادامه داد: آن روز بود که متوجه شدم علی چگونه به این پیرزن رسیدگی می کرد. *به جان آقا اجازه می دهم برگردی آن زمان که علی دم از رفتن زد چند ماهی بیشتر از 14 سال سن داشت. مادر شهید گفت: علی از ما خواست که با رفتنش موافقت کنیم، من و پدرش نمی دانستیم چه جوابی باید به او بدهیم. وی ادامه داد: علی دفعه اول برای ...
به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا از شرق، از مجموع مبلغ درخواستی اولیای دم در مجموع 315میلیون تومان فراهم شده و در حال حاضر 85میلیون تومان تا آزادی این مرد نیاز است. او و دخترش همچنان منتظر کمک مردم هستند تا بیرون از زندان یکدیگر را در آغوش بگیرند. در ادامه، مصاحبه با این محکوم را که به صورت تلفنی با او انجام شده است، می خوانید: متهم هستی همسرت را به قتل رسانده ای. چرا این کار را کردی؟ روز جمعه بود، دو روز از نیمه شعبان گذشته بود و ما در خانه جر و بحث و دعوا کردیم، آن موقع دست من در گچ بود، با دست گچ گرفته زدم زیر گلوی او، یک ربع بعد هم از خانه بیرون رفتم، وقتی برگشتم دیدم تمام کرده است، ترسیده بودم و آن کار را که نباید می شد، انجام دادم و بع ...
به گزارش خبرنگار ما، اولین مردی که پای میز محاکمه حاضر شد، مردی 37 ساله به نام مراد بود. او 10 سال قبل به اتهام قتل همسرش در شهرستان شهریار بازداشت شد و به زندان افتاد. متهم در شرح ماجرا گفت: مدتی بود که در یک باغ کارگری می کردم. وقتی هم ازدواج کردم، صاحب باغ خانه ای در اختیار من و همسرم گذاشت و با هم در آنجا زندگی می کردیم. چند ماهی که گذشت، متوجه شدم همسرم در نبود من با افراد غریبه رفت وآمد ...
. مادر شهید قبادی با بیان اینکه می خواستم دامادش کنم اما داماد بهشتی شد، گفت: به علی گفتم تو می خواهی مرد یک خانه شوی. چطور می توانی تازه عروست را در خانه تنها بگذاری و بروی. هر بار علی برای اینکه دلم را نشکند با خنده حرف را عوض می کرد. سادات موسوی خاطرنشان کرد: علی کمک به نیازمندان را در اولویت زندگیش قرار می داد. روزی یکی از دوستانش که مجروح بود به پولی نیاز داشت. علی دو ماه ...
خانه باشی، چه در میدان جنگ، هیچ کس را یارای مقابله نخواهد بود؛ پس بر خلاف تصور دیگران، من زندگی با حسین را انتخاب کردم، نه همسر شهید بودن را. به اینجا که می رسد، صدایش را صاف می کند، تا مبادا خیال کنم بغض و آهی جگرسوز در گلویش جا خوش کرده. من شیعه ام، سادات هستم، همیشه آرزو داشتم مثل یک مرد برای دفاع از حرم عمه جان بروم، وقتی که حسین از عشق برای دفاع گفت، خوشحال شدم و با کمال میل استقبال کردم ...