سایر منابع:
سایر خبرها
مردمدافع وطن
- الو؟ دادا؟ - اینکه داداش نیست عزیز مادر. مادر درحالی که بغض راه نفس کشیدنش را بند آورده، گوشی تلفن را آهسته از دست های کوچک زینب جدا می کند. دنیای سپید زینب همه اش 2سال قدمت دارد. از چشم های حیران کودک می شود فهمید که از خیلی چیزها سردرنمی آورد؛ از اوضاع این روزهای خانه و غریبه های سیاه پوشی که شیون کنان به مهمانی شان می آیند، از گریه های گاه و بی گاه مادر و اینکه چرا حال بابا مثل ...
حسین رفیعی: معلم بداخلاقی هستم!
شرایط درباره همه موضوعات صدق می کند؛ به مدت سه سال مجری برنامه ورزشی بودم، در آن زمان روز و شب من رادیو، روزنامه و مجلات ورزشی شده بود و فدراسیون های مختلف را می شناختم و درباره ریزترین مشکلاتی که هر رشته ورزشی ممکن است داشته باشد، صحبت می کردم، به طوری که برای بقیه جای تعجب داشت که من درباره همه چیز اطلاعات ریز داشتم. خرده نمی گرفتند که چرا در برنامه های مختلف و در زمینه های متفاوت کار می ...
صدای درد این مردم از کپسول های گاز به صف شده می آید
...> چند خانم درب منزلی مشغول گفت و گو هستند به طرف آنها رفته و از مشکلات آن منطقه سوال میکنیم خانم جوانی در پاسخ بیان میکند: شهرداری اجازه ساخت به صاحبان این زمین ها نمی دهد الان این زمین ها محلی شده برای معتادان که در آن مشغول به تزریق می شوند و سرنگ های آلوده شان را در زمین رها می کنند، و چون کودکان در اینجا مشغول بازی می شوند، خطرناک بودن مسئله را دوچندان می کند. گویا مشکلات این منطقه به ...
محمد تقی دوست داشت در راه خدا و اسلام به شهادت برسد
برای ورزش استفاده کنند. تسنیم: خبر شهادت محمدتقی را چگونه به شما دادند و مهم ترین سفارش و وصیت شهید چه بود؟ مادر شهید: من و پدرش در بیمارستان بودیم روزی که به شهادت رسید ما را از بیمارستان مرخص کردند. وقتی به روستا رسیدیم جمعیت زیادی در محل جمع شدند و این جمعیت را کنار درب خانه دیدیم متوجه شدم پسرم به شهادت رسید. الان خوشحالیم و راضی هستیم به رضای خداوند. محمد تقی ...
تئاترهای که در ماه رمضان به روی صحنه می روند
استفاده از اطمینان پدر مبلغ هنگفتی را برداشته و از کشور خارج شده پدر بعد از این اتفاق به زندان می افتد و داماد خانواده برای نجات خانواده خانه پدری خود را فروخته و شرایط را مهیا می سازد، پسر کوچک خانواده پس از رفتن برادر با معشوقه او ازدواج می کند حال پس از 10 سال مادر خانواده در بستر بیماری و در بیمارستان بستری است که خبر بازگشت پسر بزرگ می رسد ... کارنامه بنداربیدخش بهرام بیضایی ...
هاشمی طبا، برنده کاپ اخلاق: فقط 20 میلیون خرج کردم
این ها او را کاملا شبیه به یک مدیر کلاسیک ایرانی می کند، مدیری که از خانواده ای تحصیلکرده می آید و فرزندان خودش هم همگی دانشگاه رفته هستند؛ مدیری که برخلاف بعضی از مدیران قدیمی، نشانه ای از تجمل در رفتار و گفتار و خانه و زندگی اش نیست و سادگی وجه بارز اوست. همه این ها اما مهم ترین ویژگی مهندس هاشمی طبا نیست و آنچه باعث شد نام او در این دوره سر زبان ها بیفتد، اخلاقش بود. زمانی که کاندیداها ...
تنها زن آزاده ایرانی که در خط مقدم جبهه به اسارت درآمد
او نیز یکی از منافقین است . چون امکان نداشت سپاهی ها زنده بمانند . همه بچه ها پشت میله ها ایستاده بودند . درواقع عراقی ها از ما نمی ترسیدند، بلکه از شورش و حمایت اسرا هراس داشتند و ما هم برای اینکه بچه ها متوجه شوند، مجبور به اعتراض شدیم. فرمانده عراقی برگشت به ما گفت : شما خواهر ما هستید شما مادر ما هستید . ما گفتیم : ما نه خواهرتان هستیم و نه مادرتان . ما یک اسیریم و باید طبق قانون ...
وقتی روضه علی اکبر(ع) آرامش قلب پدر می شود
تحصیل مشغول بود اما در نانوایی به من نیز کمک می کرد هشت ماه از سربازی اش مانده بود که بااشتیاق وارد میدان های جنگ شد و فعالیتش در جبهه را آغاز کرد. پدر شهید گفت: او در سال 61 در ایلام غرب به درجه رفیع شهادت نائل گشت. سخن که به این جا رسید، لحظه ای فضای خانه شهید درسکوت فرو رفت واشک چشمان مادرو پدر فرو ریخت . از وزنه برداری تا مقابله با اشرار در سیستان و بلوچستان پدر ...
پدران زندانی / سایه ایی پشت میله های خط خطی
...، تا جا نماند. با همه وجود دوست داشتم خودم پرت کنم تو آغوش بابا وقتی در باز می شد و می دیدمش، اما سایه سیاهش روی سرم سنگینی می کرد و تنفرم بیشتر می شد و حسرت بغل کردن پدر مثل پتکی بر سرم می خورد و همه وجودم را فرو می ریخت. از ملاقات که می خواستم برگردیم مادرم راه استانداری ایلام را در پیش می گرفت تا شاید درخواستی به کسی می داد و برای آزادی پدرم کاری می کرد. وقتی بعضی از ...
از اولین و آخرین اعتراض مردمی با عنوان حزب الله تهران چه می دانید؟/ از داستان حمایت مالی هادی غفاری برای ...
تظاهرات را برگزار کنیم. بخش عظیمی از اطلاع رسانی راهپیمائی ما در تاریخ 2/2/69 که مصادف با سالروز انقلاب فرهنگی بود، در چهارراه لشکر نماز جمعه صورت می پذیرفت. البته ما در هیئت های هفتگی حاج منصور ارضی و شیخ حسین انصاریان که در جاهای مختلفی برگزار می شد، نیز اطلاع رسانی خودمان را انجام می دادیم. انتخاب روز دوم اردیبهشت در این دو سال اخیر برای برگزاری راهپیمائی به این علت بود ...
هرگز به این فکر نکرده بودم که آرام جانم می رود
قربان زاده در حالی که پوشه درس فاطمه را ورق می زد اشک می ریخت و فاطمه شده نمونه را عنوان می کرد. فاطمه دو روز قبل از پایان مدرسه شنیده بود که قرار است خانم قربان زاده معلم خوبش بازنشسته شود و این خبر وجود او را سرشار از درد کرده بود. خانم قربان زاده در حالی که دستبندی زیبای یادگار فاطمه را به دست داشت گفت: نمی دانم چه سری بود که برای بازنشسته شدن من اشک های زیادی ریخت او ...
حجت با خمپاره شهید شده بود، اما آنطور هم که می گفتند نبود. سر و صورتش کامل بود اما دستش مانند حضرت عباس ...
داشت که البته آنجا به اسم طاها او را می شناختند و حتی بعد از شهادتش هم که بعضی از دوستانش به منزل ما می آمدند او را به اسم طاها می شناختند. حجت مومن و متعهد و با اخلاص بود. در اصل در خانواده ای بزرگ شده بود که از همان سال های دور امام خمینی را بابا صدا می کردند. همسرم از رزمندگان دوران دفاع مقدس بود و حال و هوای خانه ما از همان روزهای انقلاب و آغاز جنگ همگام با نظام و همراه مردم بود. از ...
امپراتوری کفتربازها در تهران/ورود خانم ها به پشت بام ممنوع!
راهنمای سفر من : بابا و بابابزرگم کفترباز بودن. بابام کفتر شهرستونی داشت. از اون نژاد اصیل زردا؛ از قدیم گفتن کفتربازی تو خون آدمه، راست گفتن؛ پریروز رفتم خونه دیدم پسرکوچیکم نیست. مادرش گفت رفته بالا پشت بوم، نگو ناقلا رفته پی یکی از کفتر قیمتی های همسایه. جلدی رفتم دنبالش. فسقلی سه چار تا پشت بوم یه نفس دنبال کفتره دویده بود تا بگیرتش. درب و داغون و خسته نشسته بود گوشه پشت بوم، همه صورتش زیر ...