سایر منابع:
سایر خبرها
اصلاً بی خیالت شوند. بهتر که بی خیالت شوند. بعد رفیق هایم، بچه های ورزشی، بچه های باشگاه دار کاشان، مردم پر مهر و محبت کاشان، واقعاً مرا حمایت کردند. به استقبال من آمدند و خاطرم هست که حتی وقتی در شهر به عنوان قهرمان مرا دور افتخار می زدند ما جلو تربیت بدنی ایستادیم و آن روز با رئیس تربیت بدنی وقت مصاحبه شد. همین یک تبریکی گفتند و حرکت کردیم. دنبال این رفتم که کار پیدا کنم. آن ...
دبیرستان و همچنین ده واحد نهایی را در یک سال تمام کردم. به صورت شبانه درس می خواندم و دیپلم برق صنعتی را در کرمان گرفتم و بعد از دیپلم به سنندج آمدم، قطعا حق داشتم در بهترین دانشگاه ایران به دلیل داشتن سهمیه آسیایی تحصیل کنم اما چون نمی توانستم در کلاس ها حضور داشته باشم در دانشگاه سما ثبت نام کردم. فارس: با این حال برای زندگی ورزشی خود چکاری انجام دادید؟ آسیب دیدگی ...
ایران و هلند درس خوانده؛ اما او هم یک نوازنده ی خیابانی است: دفعه اولی که در خیابان ساز زدم، شب قبل از تحویل سال بود و خیلی استرس داشتم و حتی دو سه آهنگ اول را خیلی خیلی بد زدم اما دفعات بعد، راحت تر بود. اولین انگیزه ام این بود که برای مردم، موسیقی خوبی اجرا کنم، انگیزه دومم این بود که بتوانیم به عنوان یک گروه در کنار همدیگر رشد کنیم و دلیل سوم هم این بود که دوست داشتم غیر از ساز تمرین کردن ...
...> مرضیه: اون روز تلویزیون را خراب کردم تا مادرم چهره ی الهه را نبیند که کبود و خونی شده است. شهربانو: هر بار که از مسابقه ای باز می گردیم مردم سمیرم همه می آیند به استقبالمان. آن روز بعد از برنده شدن الهه همه آمده بودند و خیلی ها گریه می کردند. سهیلا: دکتر گفته بود که الهه ممکن است برای همیشه کور شود. الهه: برای من اما مهم نبود. مهم برایم راحتی خانواده ام بود. مادرم ...
تفاوت وجود دارد. من خودم را کهکشانی نمی بینم اما خودم را بازیکنی می بینم که در منچستریونایتد، رئال مادرید و تیم ملی، تاریخ ساز شد." او همچنین در مورد پست بازی و سیستم مورد علاقه اش گفت:" مردم فکر می کنم من مهاجم هستم. من هرگز قصد نداشتم مهاجم باشم. من در پستی که بازیکنی کنم، حدود 600 گل زدم. این به تاکتیکی مربی استفاده می کند، بستگی دارد. من دوست دارم با آزادی بیشتری بازی کنم ...
جنگیدیم به خاطر اینکه زندگیمان از هم نپاشد ما خانواده را انقدر دوست داشتیم که میخواستیم بایستیم و همه با هم بسازیم. شهربانو منصوریان؛ قهرمانِ ملی ووشو از شکل آشنایی با همسرش گفت : من با پس اندازی که با کار کردن در منزل جمع کرده بودم اسبی خریدم که آن را اجاره میدادم اما خوب گاهی مردم اذیتم میکردند و پولم را نمیدادند یک روز که با یک نفر بحث میکردم یک اقایی جلو امد و از من دفاع کرد و همین ...
خواست خانه خوب و زندگی بهتری داشته باشم. همین باعث شد به تهران بیایم؛ به امید یافتن کار بهتر و در آمد بالا. به هدفی که داشتی، رسیدی؟ نه، بلند پروازی و غفلتم همه چیز زندگی را از من گرفت و نابود شدم. هیچ وقت فکر نمی کردم کارم به زندان بکشد، آن هم با پرونده قتل. در تهران چه کار می کردی؟ اول کارگری می کردم. بعد در رستوران های مختلف کار می کردم. با گذشت دو سال ...
خواست تا او را در کاسبی که به راه انداخته بودحمایت کنم. او ساک های پر از مشروبات الکلی را به دستم می داد و از من می خواست تا آن ها را به افرادی برسانم که مجالس پارتی برگزار می کردند. او برای این کار پول خوبی هم به من می داد به طوری که درس و مدرسه را رها کرده بودم. تا این که روزی هنگامی که با ساک پر از مشروب سر یکی از قرارها حاضر شده بودم در محاصره پلیس قرار گرفتم. وقتی به عقب برگشتم صمد از محل با ...