سایر منابع:
سایر خبرها
بشه و کارگری کنه، اما تابستونا میریم کوره بغل برای کار. او دخترش را برای ویزیت آورده و می گوید: هر چند وقت یکبار تشنج می کند، لب هایش سیاه می شود و تا پشتش را محکم نگیرد، به هوش نمی آید. خودش هم از چشم درد گلایه دارد و می گوید که چشم هایم اشک می زند و تا به حال نه خودش به دکتر مراجعه کرده و نه دخترش. قصه آدم های این کوره شبیه به هم است. خانواده هایی که گویی از پایتخت طرد شده ...
این کلمات را داد می زند که انگار بیخ گلویش چسبیده و یا تازه از تختخواب بلند شده! چه ذوقی دارد و انگار که دنیای فیلمسازی را به او داده اند. خودش را زیادی جسور فرض می کند. نه بخدا اینجور ساختن ها را همه بلدند و اتفاقا خنده هم ندارد. نباید فیلم را نقد محتوایی کرد چون محتوای خاصی ندارد و پوچ از روایتگری ست. یعنی قصه پر تب و تابی نمی بینیم؛ نه که داستان ندارد، اتفاقا دارد ولی انگار همه چیز ...
آی اسپورت - برای من که در هفت سالگی زندگی ام انقلاب شد، عطا بهمنش اسمی بود که در خانواده، مهمانی ها و کوچه و خیابان دهان به دهان می پیجید ولی فرصتی برای شنیدن گزارش اش یا خواندن مطالب اش نبود. صدای او را می شد اما با چند بازی فوتبال که احتمالاً به انتخابی یا جام جهانی 1978 یا مثلاً مسابقات کشتی بر می گشت در خاطرات کودکی نگه داشت اما نه چیزی بیشتر. او سال های سال بدون اینکه بدانیم چرا ...
طبعی و بذله گوئی شمشیر دو لبه ی است که متأثر از خلق و خو و روان و شخصیت شوخ طبعان هست. یا باعث با هم خندیدن و شادی جمع و روح افزایی و انبساط خاطر و بهبود روابط جمع می گردد و یا در جهت تمسخر و دست انداختن دیگران و تیرگی روابط و هزل (شوخی های سبک و خلاف اخلاق و ادب) و هجو (تمسخر و بدگوئی و عیب جوئی) است. قدر مسلم عقل سلیم، ادب و فرهنگ ما شق اول را ترجیح می دهد گر چه گه گاهی هم نیم نگاهی به شق دوم دارد ...
انتخاب خود نعمت الله بود معاون سیمای رسانه ملی در بخش دیگری درباره دخالت در پایان بندی سریال زیر پای مادر شبکه یک در ماه رمضان توضیح داد: معمولا سریال ها از فراز و فرودی برخوردار هستند و این فرود در چند قسمت اتفاق می افتد اما فرود، در سریال زیر پای مادر در یک قسمت اتفاق افتاد و آنچه شما دیدید طراحی خود دوستان بود. در واقع طبق قصه سعید نعمت الله، خلیل کبابی در پایان داستان می بایست دوباره با ...