سایر منابع:
سایر خبرها
...، ص291 تدبر 1️⃣ صاحبان باغ بعد از اینکه همدیگر را صدا زدند و بر قصد سوءشان تاکید کردند، به سمت باغشان به راه افتادند در حالی که آهسته با هم سخن می گفتند. بسیاری از گناهکاران می کوشند مخفیانه به هدف خود برسند، در حالی که حتی اگر بتوانند کار خود را از مردم مخفی کنند، چیزی از خدای این مردم مخفی نمی مانند؛ و چه بسا او قبل از اینکه آنها حرکتشان را شروع کنند، آنها را مجازات کرده ...
خستگی که داشتند باعث بیماری ایشان شد. و در نهایت آمدند به سمت قم و آنجا ماندند. ایام نقاهتشان،بیماری و در نهایت از دنیا رفتند. می فرماید کسی که از خانه ی خودش خارج شود به نیت خدا وَالَّذینَ هاجَروا وَجاهَدوا فی سَبیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا 4 و کسانی که در راه خدا هجرت کرده و آن گاه کشته شده یا مرده اند، قطعاً خداوند به آنان رزقی نیکو ...
دلیلی آمد که این ها خودی نیستند. گفتم: دیدی خودی ها را؟ این ها بچه کرمانشاه بودند، با لهجه کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الان حسابش را می رسیم . سوار هلی کوپتر شدند و رفتند. جایتان خالی. اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهماتشان. خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلوله ها که داخل بود، مثل آتشفشان می رفت بالا . بعد هم این ها را هر چه می زدند، از این طرف ، جایشان سبز می شدند، باز می ...
خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که این ها خودی نیستند. گفتم: دیدی خودی ها را؟ این ها بچه کرمانشاه بودند، با لهجه کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الان حسابش را می رسیم . سوار هلی کوپتر شدند و رفتند. جایتان خالی. اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهماتشان. خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلوله ها که داخل بود، مثل آتشفشان می رفت بالا . بعد هم این ها را هر چه می زدند، از این طرف ، جایشان ...
یک جنگ بی سر و صدا اما پر آسیب روبرو هستند و باید فراتر از دلخوری ها یا درگیر شدن و سائیدن و خراشیدن یکدیگر، پای این دفاع بزرگ بیایند. در اینجا سهم دو موقعیت مکمل هم را باید معلوم کرد. حتما رکن این جهاد کبیر، روشنگری و برانگیختگی (ایجاد موج مطالبه) اجتماعی است و در این زمینه باید اقدام را بر انفعال و لکنت و تزریق تحیر به بدنه ترجیح داد. اما گفته اند دو صد گفته چون نیم کردار نیست. آنجا که دستگاه های ...
دوباره شهر را اشغال کرده و وارد آن شدند؛ پس از اشغال دوباره شهر بود که کم کم عملیات هوانیروز بر علیه آنها شروع شده بود و غیور مردان هوانیروز با عملیات های متحورانه دست به تار و مار منافقین می زدند. در اینجا لازم میدانم که یادی کنم از شهید جواد علیزاده، این بسیجی شهید که همشهری های ما بود و بنده او رااز نزدیک می شناختم. او هم مثل من بلدی رزمندگان بود؛ ماجرا به آنجا بر میگردد که رزمندگان لشکر ...