سایر منابع:
سایر خبرها
.... یکی دو روز بدون تلفنم. مامان گفت: چه بد، حالا اگه تو این یکی دو روز باهات کار مهمی داشتیم چه کار کنیم؟ پدر گفت: خب زنگ بزنین اداره، اون جا که قطع نیست. مامان همان طور که غذا را می کشید، گفت: درسته اما حالا اومدیم و یه وقت کار ضروری پیش اومد که تلفن اداره اشغال بود یا اصلاً بیرون از اداره بودی اون وقت چی؟ فردای آن روز وقتی از مدرسه برگشتم اول از همه رفتم سراغ مامان که در آشپزخانه ...
رسانا مثل مداد، شاخه تکی رو باز کنین و بتونین از لوازم برقی تون استفاده کنین یا موبایلتون رو شارژ کنید. 2- آب لوله کشی قابل شرب نیس و برای استفاده معمولا از دستگاههای تصفیه آب خونگی استفاده می کنن. جهت اطمینان بهتره آب معدنی از فروشگاه ها تهیه کنین. به دلیل شرایط خاص آب و هوایی استوا سعی کنین حداقل 2 لیتر آب در طول روز بنوشین. 3- فروشگاههای Seven-Eleven(7-11), KK فروشگاههای کوچک ...
...، نشدم که دوباره تلاش کوند. جادوگرا همه شون کافرا خدانشناسن، اخرا عاقبتی خبیم ندارن. گفتم گذشته ازینکه جادو صحت داره یا نه، اما یه کار ناجوانمردانه و غیر اخلاقیه .خلاصه فردا حجی زنگ زد و گفت: بشیری یه بیس لیتری ازین جادو را پیدا کردم،خیر ندیدا گذاشته بودن تو پستو خونه م. بوگو چرا من به این روز افتادما، هنرمندی مینا کار که کاراشا رو هوا می بردن ورشیکس شد. بعدش یارانه ما قطع کردن. بعد رودخونه ...
دارم میرم، پرید تو خونه در رو بست. نذاشت برم تو. خونه مون یافت آباده. به خدا من پاکم. کسی باورش نمیشه . ابوالفضل از طلاهای مادرش می گوید که یک شب همه را از خانه برداشته و برای خرید مواد فرار کرده است. از وسایل داخل خانه می گویدکه همه را برداشته و آورده همین جا در کوچه اوراقچی ها فروخته و با پولش مواد خریده است. پوست سیاهش که پر از جای جوش است و زخم عمیق روی گونه اش، چهره اش را ترسناک کرده ...
هایی که باید به حضور شما برسانم. حال و هوای نیویورکی تالار وحدت راستش خیلی اتفاقی یکی از بروبچه ها لطف کرد و تونستم اجرای پنجم نمایش موزیکال الیور توئیست رو ببینم. بگذریم از اینکه با این همه امکاناتی که برای این اجرا در نظر گرفته شده هنوز تا اون روز که ما کارو دیدیم هنوز بروشور نمایش آماده نبود و هر قدر هم که پرس وجو کردم به نتیجه ای نرسید، اما علی ایها الحال و فقط برحسب سال ...
دلت واقعا خوشحال نیستی؟ منم ندیدم راستش. 13٫ یه بار با پراید رفتم سرقرار, دختر گفت راستش نمیدونم چرا حس خوبی ندارم , گفتم وایسا سه تا مسافر بزنم کولر میگیرم میریم دیگه! 14٫ از نظر مامانم اگه غذا بسوزه، دماغ من مقصره. حتی اگه من خونه هم نباشم بازم حس بویایی من مقصره 15٫ هندزفری رو از جیبم درآوردم،گذاشتم تو گوشم. یهو گفت:منو برگردون تو جیبت جان مادرم دیگه ...
...، پرید تو خونه در رو بست. ابوالفضل از طلاهای مادرش می گوید که یک شب همه را از مسکن برداشته و برای خرید مواد فرار کرده هست. از وسایل داخل مسکن می گویدکه همه را برداشته و آورده همین جا در کوچه اوراقچی ها به فروش دست یافته و با پولش مواد خریده هست. بلندبلند سخن می گوید و خیال می کند صدایش را کسی نمی شنود. هنگامی سخن می گوید معتادان گوشه دیوار در حال مهیا کردن پایپ های شیشه ای، نگاهش می کنند و می ...