سایر منابع:
سایر خبرها
برویم تا حقم را بگیرم. با اصرار به مدرسه اش رفتیم و با حالت خجالت به مدیر مدرسه موضوع را گفتم. خجالت می کشیدم چون فکر می کردم شاید محمدبهروز اشتباه کرده باشد. پرونده را باز کردند و رو به محمدبهروز کرد و گفت احسنت درست است. حق شما این نمره نبود و در نهایت نمره واقعی را به او دادند. مادرشهید لایقی تصریح کرد: پسرم اهل هیأت و مسجد بود. علاوه بر قرآن زبان هم می خواند. اهل ورزش هم بود که کمربند ...
دهنشون بو میده. یعنی الان داره شپش های تن کیو درمیاره 16. پسر جدی هفته پیش خواهرم گفت گوشیم دیگه مث قدیم خوب نیس بابام امشب با S8 اومد خونه حالا من 3 ساله میگم عینکمو باس عوض کنم میگه این دنیا چی داره که میخوای دقیقتر ببینیش؟! 17. فرم و سایز دماغم یه جوریه که وقتی عینک می ذارم همه فک می کنن ازین عینک با دماغای پلاستیکیه که ملت می زن تا بقیه رو بخندونن! 18 ...
آورد و می گذارد گوشه پیاده رو. وقتی سین جیم هایش ته می کشد و مطمئن می شود که طرفش مأمور نیست، می گوید: خب، کار؛ اول شغل، بعدم آرامش. دیگه نترسیم. منظورم، ترس از آینده و آدماس. من از آینده می ترسم. کاری کنن که با آرامش زندگی کنیم. همه ش باید از گرسنگی و بدهکاری بترسیم؛ از وضعیت جامعه مون بترسیم. الان من شغلم کاذبه اما خیلیا برای یه لقمه نون خلاف می کنن؛ خلافای بزرگ. دزدی و آدم کشی براشون فرقی نداره ...