سایر منابع:
سایر خبرها
تأسیس دانشگاه منطقی و درست پیگیری شود خوب است؛ اما اگر صرفاً یک دانشگاهی تأسیس شود و فقط در حد یک اسم باشد که عدهای در آن شرکت میکنند، گروهی باتعهد و عدهای بدون تعهد، عدهای نیز برای گرفتن مدرک مداحی، ضرورتی ندارد. البته پیگیری روند تأسیس دانشگاه مداحی بهشکل معقول و منطقی، محال نیست؛ هرچند که آسان نیز نیست. سخت است؛ ولی محال نیست. خیلی باید خون دل خورد؛ تا این کار انجام بشود و یکشبه هم درست نمیشود ...
سؤال می کردید! اولاً بیانیه را خانم ساری خواند نه من، ثانیاً من کی شعر خودم را در آن جلسه خواندم؟ اگر یادتان باشد من کتاب های برگزیده را جلد کرده بودم برای اینکه پیش از اعلام عنوان کتاب برگزیده معلوم نشود که من از چه کتابی و کدام شاعر دارم شعر می خوانم. نمی دانم چطور به یاد نمی آورید که من پس از خواندن یک شعر از هر یک از کتاب های جلد شده اعلام می کردم که این شعر از کدام کتاب و کدام شاعر است و از ...
زمانی شعر سرودن را آغاز کردید؟ زمان عملیات کربلای 1 بود. من با لشکر 17 برای فتح مهران رفتیم بعد آنجا دوستی داشتم به نام آقای هاشمی. با ایشان خیلی خلوت می کردیم. آن زمان به شعر علاقه داشتم. همانجا چند رباعی نوشتم. وزن را هم می دانستم. غزل و رباعی و شعر را می شناختم. شعر می خواندم. شعر قدما، شعر جدید و شعر شعرای دهه 40 را زیاد می خواندم. اخوان را می خواندم. نادرپور را می خواندم. حسن هنرمندی ...
یک ناسیونال سوسیالیست تمام عیار مبدل ساخت که تا آخر عمر بدان پایبند ماند. در بادی امر مجبورم با مبنا قرار دادن مقوله یهودستیزی، میان نازیسم و ناسیونال سوسیالیسم تمایزی قائل شوم. آن هم بدین سبب که درباره یهودستیز بودن هایدگر اما و اگر بسیار است و من شخصاً به این جمع بندی نرسیده ام که مانند کسانی چون امانوئل فای بگویم که هایدگر کاملاً یهودستیز بود. هانا آرنت در کتاب ریشه های توتالیتریسم جایگاه ویژه ...
بار که شعرش را خواندم مدرسه می رفتم. شاید همان دوران که شعر پادشاه فصل هایش در کتابمان بود. نام شعرش دریچه ها بود: ما چون دو دریچه روبه روی هم/ آگاه ز هر بگومگوی هم/ هر روز سلام و پرسش و خنده/ هر روز قرار روز آینده... عاشقانه ای بود که با تمام لطافتش خواننده را با خود همراه می کرد و به دنیای دیگری می برد. خوشم آمد. نامش مهدی اخوان ثالث بود. فامیلش عجیب غریب بود؛ اما نگاهش در عکس بانفوذ و پرصلابت ...
بومی سازی) می کند. شاعری چون مولانا هیچگاه نمی تواند به صورت گری های زشت و زیبا راضی شود و سر معنا را ببرد. ببینید در غزل زیر مولانا چگونه همه چیز را درمی نورد و شاهکاری بی نظیر را به وجود می آورد: بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو گوش طرب به دست تو بی تو به سر نمی شود جان ز تو جوش می کند ...