سایر منابع:
سایر خبرها
اعترافات تکان دهنده جوان 27ساله ای که به پسران تجاوز می کرد
نزدیکی محل کانال آب مورد نظرمی بردم، اطراف را نگاه می کردند و می فهمیدند دروغ گفته ام و هیچ گلدانی در آنجا نیست. می خواستند فرار کنند که می گفتم شما با برادرم دعوا کرده و او را کتک زده اید و او در این درگیری با چوب ضربه هایی به پا و کمر شما زده که باید جای این ضربه ها مانده باشد در غیر این صورت شما را نزد خانواده تان می برم تا مشخص شود چرا برادرم ر ا کتک زده اید. آنها هر چه می گفتند با برادرم ...
بخشش در چند قدمی اعدام
خودم آمدم، دیدم دورم شلوغ و دست و صورتم خونی شده است. آن روز دقیقا چه اتفاقی افتاد؟ من از سرکار برگشته بودم. داشتم فیلم می دیدم که تلفن زنگ خورد. دوستانم بودند و از من خواستند که با هم به پارک نزدیک خانه برویم. من هم به مادرم اطلاع دادم، حتی از او اجازه هم گرفتم. مادرم گفت: زود برای شام برگرد. در پارک کنار دوستانم نشسته بودم که یکی از اقوامم به نام رضا چند باری با موبایلم تماس گرفت ...
ابراهیم فیاض در گفت وگو با فرهنگستان فوتبال:با سه شکست مفتضحانه جام جهانی را ترک می کنیم
...> من در دورۀ نوجوانی در کازرون بودم. قبل از انقلاب. من و دوستانم طرفدار تیم هما بودیم. گلزن اصلی تیم هما ابراهیم مشدی عوض بود. البته مشدی عوض اسم پدرش بود ولی همه او را به این اسم صدا می کردند. بعداً هم رفت معلم شد و بعد از انقلاب نوحه خوان هم شد. تیم هما در چه سطحی بازی می کرد؟ در سطح فوتبال کازرون. همای کازرون بود و چند تا تیم کازرونی دیگر. فکر کنم در مجموع شش تیم بودند ...
برای بهاری های سینمای ایران
بوس کوچولو ، قتل آنلاین به کارگردانی مسعود آب پرور، از دوردست رامین محسنی، سنگ، کاغذ، قیچی سعید سهیلی، قاعده بازی احمدرضا معتمدی و ... را در کارنامه کاری خود دارد. جواد نوروزبیگی از تهیه کنندگان سینمایی ایران، سوم فروردین ماه 1345 در تهران متولد شد. این فیلمساز که فارغ التحصیل مدیریت آموزشی از دانشگاه امام حسین است تاکنون در حوزه های مختلفی در سینما از جمله تهیه کنندگی حدود 30 اثر ...
چه کسی مربی بدن سازی را کشت
متهمان پرونده قتل مربی بدن ساز که با ضربه میله آهنی او را کشته اند، منکر اتهام قتل شده و مدعی شدند ممکن است نفر سوم که متواری است مرتکب این جنایت شده باشد. به گزارش شرق، مأموران سال گذشته با تماس تلفنی فردی در جریان درگیری سرنشینان دو خودرو در منطقه بام تهران قرار گرفتند. بلافاصله بعد از حضور مأموران در محل مشخص شد راننده یکی از دو خودرو جان خود را از دست داده است. با دستور ...
از بادیگارد حاتمی کیا تا ماجرای نیمروز مهدویان
... ساعت 8 ارسطو خوش رزم، صدرالدین شجره، مجید مشیری و بیتا خردمند این فیلم داستان پدر و مادری را روایت می کند که فرزند خود را به مشهد برده اند تا شفا پیدا کند. مادر کودک نذر کرده که در حرم حضرت امام رضا (ع) هفت روز مجاور شود، اما در روز ششم حال کودک بدتر می شود و با پافشاری پدر، مادر راضی می شود که کودک را به تهران بازگردند.... غافل کارگردان: منوچهر ...
روایت یک مهاجرت
بگو پلیس اومده. در رو باز کنیم؟ من و رمال هر دو از تخت خواب بلند شدیم. به تلفن محل کار پدرم زنگ زدم. کسی جواب نداد. دوباره زنگ زدم. باز هم کسی جواب نداد. رمال گفت: شاید تو راهه . به مادرم گفتم که پدر جواب نمی دهد. او فوری لباس نمازش (روسری سفید و بلند کتانی که تا روی بازوهایش می آمد) را برداشت و درحالیکه پایین می رفت، آن را روی سرش کشید. رمال هم دنبالش پایین رفت. من بالا ماندم و دوباره شمارۀ پدرم ...
10 روز تبلیغی همراه با اهالی روستای گلدشت
دوشم ندیده بود که از خواننده های زمان رضا شاه برایم تعریف می کرد. خلاصه به قائمیه که رسیدیم پیاده شدیم و آن جا هم کمی لرزیدیم تا برای نورآباد ماشین پیدا کردیم. نیمه شب، ساعت 2:45 ، سازمان تبلیغات بودم. * روز اول از سر شب تا صبح بچه ها یکی یکی از قم می رسیدند. بعضی از دوستان مبلغ قبل از ظهر به محل هایشان اعزام شدند و قرعه ما به بعدازظهر افتاد. ساعت دو، 4 نفر که هم مسیر بودیم سوار ...
قتل مربی بدنسازی به گردن متهم فراری
به تصادف شد. چون راننده پژو 206 مقصر بود از او خواستیم در محل بماند تا با پلیس 110 تماس بگیریم، اما او گفت عجله دارد. نوید می خواست هر طور شده محل را ترک کند که همین رفتار بهانه درگیری بین ما شد. او مربی بدنسازی بود و بدنی ورزیده ای داشت به همین خاطر وقتی با چاقو به سمت ما حمله کرد سخت می شد مقابل او از خودمان دفاع کنیم به همین دلیل میله داربستی را برداشتم و برای دفاع از خودم و دوستانم ضربه ای به ...
میتینگ های نهضت ملی با حضور گسترده پهلوانان برگزار می شد
آن مجلس علاوه بر توّسل و دعا، مجالس اخلاق و جوانمردی و تقوا بود و خود یکی از این روحانیون بودم که در جمعشان حضور می یافتم و اشتیاق ایشان در شنیدن مباحث خیلی قابل تأمل بود. من در این جلسات سخنرانی داشتم و بسیار مؤثر بود. به تهران که آمدم اغلب در زورخانه بازار نایب السلطنه به نام زورخانه حمام خانم که مرشدش مرحوم حاج نصرالله ضرب گیر بود، می رفتم. سال هاست که آن زورخانه در خیابان افتاده و دیگر اثری از ...