مادربزرگم داشت از سماور چای می ریخت که گفتم عه! گوشیمو تو ماشین جا گذاشتم به این بهانه رفتم و کیک را آوردم. یکدفعه جلویش سبز شدم همسرم روزت مبارک! محسن را می گویی؛ نزدیک بود سنگ کوب کند. ... ادامه خبر
جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کردهاید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)
سایر منابع:
با دوستان خود به اشتراک بگذارید
می پسندم
0