سایر منابع:
سایر خبرها
خرابش کرد. با این وجود علت دلخوریشان را در دو-سه کلمه، توهین عوامل سر صحنه به خودشان بدون رعایت حرمت سن و سال و ریش سفیدی ذکر می کند و می گوید حرفهای مناسبی سر صحنه و حین فیلمبرداری نمی شنوند. مرور یادداشت ها نوشته هایی که آورده در هشت صفحه و با خطوطی ناخوانا روی کاغذ آمده اند. جملات پراکنده،گاه نامفهوم و بی معنا منصرفمان می کند از انتشار کاملشان. با این حال ادب و وظیفه رسانه ...
کردیم هر مسلمیه در جوارت گریه کردیم سینه زنان دورِ مزارت گریه کردیم شاید تسلایِ دل مادر نماییم شاید که از شرمندگی ها در بیاییم صحن وسرای تو دیارِ گریه کن هاست هرگوشه از صحنت مزارِ گریه کن هاست صحنت شبِ جمعه قرارِ گریه کن هاست. چون مادری در انتظارِ گریه کن هاست دلداده و سرگشته ایم الحمدلله مایارِ مادر گشته ایم ...
محمد را بگیریم، می بینیم کسانی پشت میزهای چوبی منتظر نشسته اند تا بریان سفارشی شان آماده شود. یکی از مشتری ها می گوید: عادت کرده ایم هربار که می آییم میدان، بریانی محمد را بخوریم، برایمان هم اهمیتی ندارد که از وقت نهار گذشته یا نه. محمد مجید، چهارمین صاحب مغازه هم همیشه به کار است. از سحر تا آخر شب، می ایستد پشت دیگ حلیم تا به قول خودش چراغ مغازه روشن بماند، مغازه ای که برای اولین بار در ایران ...
روزی طلب در یک فروردین 1347 در شیراز و در خانواده ای متدین و معتقد به موازین الهی و متعهد دیده به جهان گشود. وی که در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بیش از 13 سال نداشت و یک طلبه بسیجی بود با تلاش فراوان توانست به جبهه برود. او نیز همچون برادر شهیدش محمدحسن رشادت های زیادی را طی دوران 2 ساله خود در جبهه از خود نشان داد و با ایمانی خالص با دشمنان اسلام به جنگ پرداخت. این روزنامه در ...
.... خودش را علی معرفی می کند. 48سالش است. کارگر یکی از کارگاه های کوچک کفش دوزی است. می گوید 18سال کارگر آنجا بوده، در تمام آن سال ها طلوع و غروب آفتاب را ندیده، کله سحر آفتاب نزده می رفته سرکار. شب، بی رمق، تن نیمه جانش را در سرویس می انداخته و به خانه می رفته. کیف نیمداری در مشت دارد. بازش می کند. کلی کاغذ پاره، مدرک، دادخواست، تقاضا و... 2سال پیش کارگاه تعطیل شده و کارفرما بیمه درست ...