دستِ شوقم بی آداب دستش را کشید. آمد جلوِ غرفه. شگفتا که از قضا همان لحظه دختری جلویم ایستاده بود اسمش خاطره . خاطره یک جلد کتاب قاف داده بود برایش امضا کنم. ... ادامه خبر
جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کردهاید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)
سایر منابع:
با دوستان خود به اشتراک بگذارید
می پسندم
0