سایر منابع:
سایر خبرها
بودم که دیدم توان راه رفتن ندارم. بچه ها زنگ زدند که چند تا وسیله بخر. رفتم بیرون که دیدم علی زنگ زد، پریشان بود، سلام کردیم و گفت مادر خوبی؟ گفتم بله، گفت مادر خوبی؟ گفتم بله، دوباره زنگ زد، گفت قسم بخور که حالت خوب است، گفتم خوبم، گفتم چرا نفس نفس می زنی؟ گفت حال من خوب نیست و زد زیر گریه، گفتم چرا؟ گفت نترسی ها، یک پیام تسلیت به گوشی من آمده و نوشته که شهادت برادرتان را به شما تسلیت می گویم ...
کرده اند که امسال باید در حوزه مراسم سالگرد به شکل اردو یا به شکل همایش تا جایی که می شود در خدمت آزادگان باشیم. من در اینجا از دکتر قاسمی تشکر می کنم که بر بحث اردوی آزادگان عزیز تاکید داشتند؛ طوری که تا الان هزار و اندی از خانواده های آزادگان شهید و متوفی به مشهد مقدس مشرف شدند. در تهران جلساتی با بنیاد شهید برگزار شده و ما دوست داریم بنیاد شهید خودش برنامه مستقل داشته باشد، چون یکی دو سالی است ...
، حرم رسولت را، غریبی بقیعت را زیارت کنم... مشغول دعا و در خواست از درگاه پر از لطف خداوند بودم که شهید پیچک آمد. دستی به شانه ام زد و گفت: حاج علی، مکه می روی؟! یکدفعه جا خوردم و با تعجب پرسیدم: چطور مگر؟ خندید و ادامه داد: برایم یک سفر جور شده است اما من به دلیل تدارک عملیات نمی توانم بروم. با خود گفتم شاید شما دوست داشته باشید به مکه بروید! سر به آسمان بلند کردم. دلم می خواست با تمام وجود فریاد ...
رادیو همه سهم مردم از دنیای رسانه و سرگرمی هایش بود؛ در سال هایی که چندان هم دور نیستند. دهه شصتی ها هنوز هم یادشان می آید که صبح ها با موسیقی بی نظیر تقویم تاریخ از خواب بیدار می شدند و می نشستند پای سفره صبحانه؛ یا با صدای جواد آتش افروز در برنامه سلام صبح بخیر تندتند روپوش مدرسه به تن می کردند و از خانه می زدند بیرون. در دهه 60 و 70 رادیو هنوز مخاطب های پروپاقرصش را داشت که نه تنها ...
گلی ترقی هم خوانده و قلمش را دوست دارد. همیشه فکر می کردم اساتیدی چون امیربانو کریمی آنقدر درگیر ادبیات کلاسیک و تصحیح و پژوهش در آن حوزه اند، وقت یا علاقه ای برای خواندن ادبیات معاصر و امروز ندارند. اما حالا که بحث به اینجا رسیده و فرصتی پیش آمده از او درباره خواندن دیگر آثار معاصر می پرسم که می گوید: جدیدا یک کتاب ترجمه از یک نویسنده استرالیایی خواندم به نام جزء از کل که خیلی خوب بود؛ ولی در کل ...