کلافه ام هرشب از التهاب غمت غرق زاری ام در مجمر فراق تو اسپند کاری ام آتش گرفته ام، نفسی زن، خموش کن این شعله های سرکشی و بی قراری ام تا که رود به چشم همه دشمنانتان تا دود گردد این شب چشم انتظاری ام تا بشکفد تجسم دیدار رویتان تا بگذرد خزان ز نگاه بهاری ام ... ... ادامه خبر