شعر عصیان خدا گر خدا بودم ملائک را شبی فریاد میکردم سکه خورشید را در کوره ظلمت رها سازند خادمان باغ دنیا را ز روی خشم میگفتم برگ زرد ماه را از شاخه ها جدا سازند نیمه شب در پرده های بارگاه کبریای خویش پنجهء خشم خروشانم را زیر و رو میریخت دستهای خته ام بعد از هزاران سال خاموش ... ... ادامه خبر