سایر منابع:
سایر خبرها
انتخاب و آموزش داده می شوند. عکاس: Mark Thiessen مِت اوکلیف، یک آتش نشان پرنده (مأمور آتش نشانی جنگل که برای اطفای حریق با چتر فرود می آیند) است که با دوربینی که روی لباسش نصب شده آماده پریدن و ملحق شدن به سایر هم قطارانش است. آتش نشانانِ پرنده ظرف یک دقیقه سوار هواپیما می شوند درحالیکه وزنِ لباسی که می پوشند در حدود 100 پوند است. مأموریت آن ها اطفای آتش قبل از خارج شدن آن ...
گزارش پایگاه خبری تحلیلی هرمزبان به نقل از ماه قبل باقی بماند. بیشتر بخوانید: شکار و دستگیری خفاش های طلایی انتظار می رود محرک های اصلی رشد تولید نفت در سال 2019، کشورهای آمریکا، برزیل، چین، کانادا، استرالیا و انگلستان باشند. در مقابل مکزیک و نروژ بیشترین مقدار افت تولید نفت را در این سال خواهند داشت. افزایش عرضه نفت کشورهای غیر اوپک در سال 2020 بدون تغییر نسبت به ...
، راهروهای طولانی در فواصل مختلف معدن و مکان هایی که دارای فیروزه خوبی بوده است، تبدیل به غارهایی وسیع شده اند به نحوی که شاهد وجود غارهایی همچون عبد الرزاق، شهپردار (خفاش دار)، آبدار، سبز، ملکی، اسب کش، چراغ کش (به علت عمق زیاد و کم بودن اکسیژن) و... می باشیم. وجود آب نسبتا فراوان در داخل تونل ها و پمپاژ آن از گالری ها و چاه ها موجب گردیده است که فضای بیرونی تونل ها بسیار سرسبز، زیبا و دلنشین گردد ...
قشم تماشای همین مناظر طبیعی است. نزدیکی غار به شهر قشم هم از مزایای بازدید این جاذبه، برای گردشگران است. در سمت راست غار که به زیارتگاه معروف است، هنر دستان سنگ تراشان معاصر، دالان هایی تراشیده و دیوارنگاره هایی را با الهام از زندگی دوران باستان حک کرده که جلوه ی بسیار دلنشین و زیبایی به این غارها داده است. دیدن این مجموعه خالی از لطف نیست. می گویند خفاش های دم موشی در قسمت های زیرین غار و در حفره ...
نشسته بودند. راننده از آینه مدام به من نگاه می کرد. لباس پرسپولیس تنم بود، ساکم هم همراهم. به من گفت فوتبال بازی می کنی؟ گفتم من بازیکن پرسپولیس هستم. گفت چی همراهت داری؟ جیبم را بیرون ریختم و گفتم فقط چند هزار تومان پول دارم، همین. چهره راننده در ذهنم هست. بعد همدست راننده پیاده شد، در را باز کرد و من هم پیاده شدم. یک ماه و خرده ای بعد گفتند خفاش شب را گرفتند. من عکسش را که دیدم، درجا شناختم. دقیقا همان کسی بود که من سوار ماشینش شدم. ...
راننده پیاده شد، در را باز کرد و من هم پیاده شدم. باورتان نمی شود، اینقدر ترسیده بودم که یک نفس تا دم در خانه ام دویدم. گفتم خدایا عجب اشتباهی کردم. بنده خدا خواهرم چند بار به من گفت بمان. فکر کنم حول و حوش یک ماه و خرده ای بعد از این ماجرا بود که گفتند "خفاش شب" را گرفتند. من عکسش را که دیدم درجا شناختم. دقیقاً همان کسی بود که من سوار ماشینش شدم. قشنگ چهره اش در یادم بود و هست. آنها دنبال خانم ها بودند ولی آن شب فکر می کردند می توانند از من دزدی کنند. چندی بعد هم او را اعدام کردند و یادم هست که چقدر ماجرا سر و صدا کرد. ...