به او گفتم: من دیگر می ترسم و توان کار ندارم. از مرگ هم می ترسم. او گفت: یک آیه قرآن به تو یاد می دهم تا دشمن تو را نبیند و دیگر هم نترسی. او آیه وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا و َمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ را یادم داد. ... ادامه خبر