سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی از مادرها و پدرهای کهریزک
به گزارش ستاره ها؛ حتی نوای آن ترانه شلوغ که از رادیو ضبط پرتابل پخش می شود هم به لب پدرها و مادرهای محکوم به زندگی در کهریزک لبخند نمی آورد. اینجا لبخند دیگر اعتبار خودش را از دست داده است. لبخند مال آن روزهایی بود که خانه ای بود. حالا، در این حکایت رانده شدن، لبخند دیگر جایی ندارد. از راهروهای بخش های آسایشگاه که بگذری، پدرها و مادرها، مبهوتند. مادرها مبهوت مانده اند به گل روسری همدیگر. پدرها مبهوت مانده اند به تاب خوردن تسبیح های ار ...
تنهایی در آخر تهران
یعنی فراموشی. زندان یه جایی مثل چند روز قبل از رسیدن به روز قیامته. آدم بلاتکلیفه، اگه کسی بهش سر نزنه، عین مرده هاس. فرقش با بهشت زهرا اینه که این جا تلفن هست و می تونیم زنگ بزنیم. دیگه به هرحال آدم روی صبرش کار می کنه. موقعی که می خواستیم پله هارو چند تا یکی کنیم و بالا بریم، فکر این جارو نمی کردیم. ولی این جا یاد گرفتیم که باید پله هارو یکی یکی بالا رفت. توی زندان پیر شدم، همه موهام سفید شده ...
ضمانتی برای اجابت دعای عاقبت به خیری
...! آقا جان! چه زمانی بناست درست بشوم؟! بنده بعضی از آقایان را دیده بودم که وقتی می گفتند: آقا جان! ...، جدّی انسان با همه نفهمی اش (خودم را عرض می کنم) می فهمید که واقعاً آقا، جان آن هاست. البته آن ها هم جان آقا می شوند! آقا جان! قربانت بروم! می شود من آدم شوم؟! می شود من درست شوم؟! می شود من غلام شما شوم؟! آقا جان! شما کریمی، فدایت بشوم! من گرفتارم، نفس از سر من دست برنمی دارد ...
ماجرای جوان ایرانی که گرفتار داعش شد
در راه بودیم تا اینکه به ترمینال رسیدیم. هوا خیلی سرد بود. شب را در همان ترمینال صبح کردیم. ساعت 9 صبح به سوی پلی یک کیلومتری که مرز بین یونان و ترکیه بود رفتیم ولی پلیس جلویمان را گرفت. راه بسیار کمی داشتیم تا یونان اما نشد. با حسرت می گوید ای کاش پلیس اجازه خروج می داد تا این همه سختی و بدبختی نمی کشیدیم. بعد ادامه حرفش را می گیرد: به مأموران پلیس گفتیم ما گردشگر هستیم و می ...
صحبت های تکان دهنده جوان ایرانی گرفتار داعش
. پیش خودم گفتم بابک، کارت تمام است و چند دقیقه دیگر سرت را بیخ تا بیخ می بُرند. در همان چند لحظه به گذشته ام، به آینده ای که پیش خودم همیشه تصور می کردم، به پدر و مادر و خانواده ام که مرا دیگر نخواهند دید فکر می کردم که مرد سوری پرسید می دانی ما سَلَفی هستیم؟ با شنیدن سَلَفی، برق از سرم پرید و مطمئن شدم که کارم تمام تمام است. گفتم نه به خدا. من چهار شبانه روز می شود که با شما می آیم تا ...
گفت و گو با کلیم الله توحدی موسیقیدان و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ کردهای خراسان/ فیض الله پیری
کتاب اخیر آغاز کنیم. ذهنیت نوشتن کتاب کلیدر در اسناد تاریخ از کجا شکل گرفت و شما چگونه به فکر افتادید که اسناد کلیدر را به صورت واقعیت منتشر کنید؟ - می دانید که کار اصلی من موسیقی است و از کودکی دنبال این کار بودم و آواز می خواندم. آهنگ خان کلمیشی را هم شنیده بودم. نمی دانم شما لوح فشرده ای که ضبط کرده ام، گوش داده اید یا نه؟ بعدها که بزرگ شدم، از هرکسی که می پرسیدم جواب درستی نمی شنیدم ...
سرگذشت جوان ایرانی که گرفتار داعش شد
یونان زیاد بود. ما هم همراهشان رفتیم. به دوستم گفتم که تو ترکیه ای بلد نیستی و من هم عربی؛ پس بهتر است ادای لال ها را دربیاوریم تا کسی متوجه نشود ما ایرانی هستیم. می دانستیم راه طولانی در پیش داریم. از قبل آجیل، شکلات، کاکائو و بیسکویت و نان داخل کوله هایمان گذاشته بودیم. همراه پناهجویان پیاده راه افتادیم و رفتیم. سه شبانه روز توی راه بودیم. روزها راه می رفتیم و غروب هرکجا بودیم، می ...
سرگذشت جوان ایرانی که گرفتار داعش شد
یونان زیاد بود. ما هم همراهشان رفتیم. به دوستم گفتم که تو ترکیه ای بلد نیستی و من هم عربی؛ پس بهتر است ادای لال ها را دربیاوریم تا کسی متوجه نشود ما ایرانی هستیم. می دانستیم راه طولانی در پیش داریم. از قبل آجیل، شکلات، کاکائو و بیسکویت و نان داخل کوله هایمان گذاشته بودیم. همراه پناهجویان پیاده راه افتادیم و رفتیم. سه شبانه روز توی راه بودیم. روزها راه می رفتیم و غروب هرکجا بودیم، می ماندیم ...
نماز جماعت مختلط با امام جماعت زن+عکس / نحوه پرداخت وام 25 میلیون تومانی خودرو / سرگذشت جوان ایرانی که ...
ایرانی هستیم. می دانستیم راه طولانی در پیش داریم. از قبل آجیل، شکلات، کاکائو و بیسکویت و نان داخل کوله هایمان گذاشته بودیم. همراه پناهجویان پیاده راه افتادیم و رفتیم. سه شبانه روز توی راه بودیم. روزها راه می رفتیم و غروب هرکجا بودیم، می ماندیم تا صبح. روزها خیلی گرم بود و شب ها هم خیلی سرد. زن و مرد و پیر و جوان و کودک شب ها کنار هم می خوابیدند تا با گرمای بدن همدیگر گرم بمانند و از ...
سالروز تولد مرتضی احمدی
آثار گرانبها را بگیرد. این هنرمند پیشکسوت در سال 1340 کنار 18 نفر از دوستانش برنامه ای به نام شما و رادیو را پایه گذاری کرد که بعدها با عناوینی چون صبح جمعه با شما و جمعه ایرانی ادامه یافت. منوچهر نوذری، علی تابش و اکبر مشکین جزو آن 18 نفر بودند که همگی پیش از مرتضی احمدی راهی دیار ابدی شدند. هنگام تحویل سال پیش دستی می کرد در بین نقش آفرینی های مرتضی احمدی نقش آق ستون او در ...
از دربار تا بارگاه
این بخش برای یکی از همکارانش رخ داد و آسیب جدی ای دید اما به لطف امام رضا(ع) زنده ماند. فروزانفر معتقد است نگاه ویژه امام رضا(ع) همیشه در زندگی اش جاری بوده و همه زندگی اش مملو از لطف ایشان است. او خاطره ای را برایمان تعریف می کند: سال های اول دستم تنگ بود، بچه ام بیمار شد. به امام رضا(ع) گفتم که من بدون پول در این شهر غریب چه باید بکنم. از امام رضا(ع) کمک خواستم. همان شب همسرم تماس گرفت و گفت تب ...
جاستین بیبر در حین اجرای کنسرت قهر کرد و رفت!
...، به هیچ وجه قصد بی ادبی نداشتم اما وقتی دیدم کسانی که در ردیف اول هستند حرفم را گوش نمی کنند تصمیم گرفتم کنسرت را پایان دهم.... خوشبختانه مردم من را می شناسند و آنچه پشت سر گذاشته ام را می دانند، من خیلی خوب از پس ردیف کردن اوضاع بر نمی آیم اما من یک انسانم و دارم تلاش می کنم بهتر باشم و واکنش های بهتری نشان دهم. به نقل از سیمرغ جت خصوصی بیبر در نیمه همان شب، وقتی هوادارانش بعضی در ...
واکنش های جالب و خواندنی به خبر جنجالی دختر و پسر های پولدار تهرانی
تاآخرعمرشون همین قدر خوشحال بیخیال وپولدار بمونن البته فکرنمیکنم اینا همین قدرکه نشون میدن خوش باشن چون معتقدم پول شاید رفاه بیاره ولی خوشبختی نمیاره حسین تایگر ما که از زندگیمون راضیم خدارو شکر انشالله همه راضی باشن هم بچه مایه دار ها هم متوسطا هم فقرا یادتون باشه با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش و هرچه خواهی کن زهرا ایشالا همیشه بیشتر از این هم داشته ...
سخنان سردار سلیمانی در جمع مدافعان حرم
شتر استفاده می کردند و این حیوان در بین حیوانات نسبت به فرزند پرعاطفه ترین است. امام علی فرمودند: نه زنده بودن ها خوشحالشان می کند و نه از دست دادن ها ، چون برای خدا آمده اید و هر چه او خواست درست است. ما در عملیات بدر در زمان جنگ موفق نشدیم. خیلی ناراحت بودیم و شهید هم خیلی داده بودیم. روز بعد عملیات همه ما در جزیره مجنون جمع شدیم. همه ناراحت بودند و آن روز امام (ره) پیامی ...
سه سال است پیشنهاد شبکه های ماهواره ای را رد می کنم
پیشنهاد ها را رد می کنم. سین: چند تا بچه دارید؟ آیا دوست دارید حرفه شما را دنبال کنند؟ جیم: یک پسر 11 ساله و یک دختر 6 ماهه دارم. دوست دارم فرزندانم در هر کاری که علاقه مند هستند، فعالیت کنند. من همیشه به لذت فرزندانم فکر می کنم. سین: چه چیزی شما را ناراحت می کند؟ جیم: قضاوت های بی جا. ای کاش یاد بگیریم همدیگر را با هر اشکالی که داریم بپذیریم. سین ...
ماجرای بازداشت موقت شیلاد خداداد
یکی دو ساله اول زندگی دوست نداشتم کار بکنم و میخواستم بیشتر به زندگیم برسم و بعد زمان بارداری ام بود و الان پسرم سامیار نزدیک دو ساله است و فوق العاده استقلالی است. سامیار در آمریکا به دنیا آمده است؟ بله مگر بیمارستان های تهران چه ایرادی داشت ؟ دلم خواست پسرم در امریکا به دنیا بیاید دوست داشتم پسرم بدون اینکه بخواهد ویزا بگیرد بتواند به جاهای مختلف دنیا ...
شاهرخ استخری برای اولین بار از مغازه طلافروشی اش گفت!
اتفاقی افتاد که پس از سریال فاصله ها در هیچ سریالی حضور نداشتید و به سمت سینما گرایش پیدا کردید. تا اینکه با آمین دوباره به مدیوم تلویزیون بازگشتید؟ - در این مدت مشغول کار در سینما بودم که اکثر آنها اکران شدند به جز یکی از آن فیلمها کبریت سوخته به کارگردانی کاظم معصومی است که در نوبت اکران است. فیلم دوربین هم بود که قبل از عید اکران شد و بزودی در شبکه نمایش خانگی توزیع می شود. ...
هر روز با خانواده ام خدا را شکر می کنیم که به استقلال رفتم
شاید خیلی ها را برنجاند: * هنوز بابت آن انتقال جنجالی دلخور هستی؟ - نه به خدا. من 15 سال است که این طوری حرف می زنم. اتفاقا در این سال ها خوب خوب بودم و هستم. اگر دل پری داشتم این حرف ها را نمی زدم. برای دل دیگران حرف می زدم تا راه بازگشت به فوتبال داشتم خوب بود اما نه! من هیچ چیز از فوتبال نمی خواهم برای همین راحت حرفم را می زنم. * ولی قبول داری هنوز هم حرف و حدیث ...