سایر منابع:
سایر خبرها
احساس می کنم دوباره متولد شده ام-دوست دارم در داماش فوتبالم را به پایان برسانم
. محمودجان حالا این تیم گیلانی چه تیمی خواهد بود. به عبارت دیگر اگر شرایط مهیا شد علاقمند به حضور در کدام تیم گیلانی هستی؟ - یادم می آید عمویم یکی از طرفداران قدیمی سپیدرود بود و همواره از ریشه دار بودن این تیم و محبوبیتش بین مردم استان سخن می گفت. ملوان هم که یکی از قدیمی ترین و محبوب ترین تیم های کشور است. ولی خودم دوست دارم روزی در داماش بازی کنم. چون دوستانم که در این تیم بازی کرده اند همواره از هواداران این تیم به نیکی یاد می کنند و می گویند این هواداران طوری داماش را با عشق تشویق می کنند که بازیکن از حضور در زمین لذت می برد. ...
دختری که تمام تابوها را شکست
در یکی از محل های آرام شهر شدم و اصواتی متفاوت در آنجا به گوشم خورد. چندین دختر و پسر مشغول نواختن پیانو، ویولن سل، فلوت و چند ساز سنتی افغانی مانند رباب و سارود بودند. نام آن ساختمان موسسه ملی موسیقی افغانستان بود؛ تنها مکانی این چنینی در افغانستان. دانشجویان دختر همان موقع اولین کنسرتشان را برگزار کردند. همکلاسی های پسر آن دختران نیز به تماشای کنسرتشان نشسته بودند و حالا ...
مردی که با آرزوی شهادت زندگی می کرد
...> حالا با این همه تفاوت فرهنگی بین خانواده شما و حاج حمید، چه شد که شما را انتخاب کردند؟ حاج حمید اوایل پیروزی انقلاب نزدیک خانه ما خیلی رفت و آمد می کردند. آنجا یک پاسگاه بود که حاج حمید و بقیه دوستان انقلابی اش تصرف کرده بودند. حتی یادم است برای برادرم پوستر و عکس و حتی قبل ترش کلی اعلامیه امام(ره) می آورد. برادرم آن زمان مسئول انجمن اسلامی آن منطقه بود. برادرم و حاج حمید خیلی با هم صمیمی ...
مجری معروف: الان را نگاه نکنید من خیلی خجالتی بودم!
تا شعری با آواز از تلویزیون پخش می شد تند تند می نوشتمش با هزار غلط ، حضرت مادر که نگران کودک بی عقلش بود می پرسید چرا اینها را می نویسی؟ می گفتم مادر! می نویسم که حفظ شوند ، از بین نروند . تصور کنید وقتی که در ماه های آخر دبستان کمی از خانه دور شدم و روی بساط کتاب فروش محله کتاب ها را ورق زدم، سرم گیج رفت. همه همان شعرها که من می خواستم حفظ شان کنم توی آن کتاب جلد سیاه جمع شده بودند و رویش به ...
پوچ گرایی در هنر رو به فزونی است
...، از آنها گرفتم. دوست داشتم به تهران که رسیدم، اگر پول حسابی در آوردم، آنچه را که از نظر مادی مدیون پدرم هستم، به او پس بدهم!از طرفی هم، خانه پدر ما پر رفت و آمد بود و از همه جا اقوام و آشنایان می آمدند و در آنجا مهمان می شدند، به همین دلیل روابط خویشاوندی در بین ما قوی بود و تنها نمی ماندیم. خانه پدربزرگ من هم اعیانی و عمارت بود و روی سقفش نقاشی کرده بودند و وقتی زیر آن سقف می خوابیدید، 12 ماه ...
گفتگو با بابک زنجانی /راننده رئیس کل اسبق بانک مرکزی: 25 هزار میلیارد تومان سرمایه دارم!
.... * از بستگان شما کسی در سپاه نبود؟ - خیر. چون تک پسر بودم مرا به تهران منتقل کردند. وقتی به عنوان سرباز به بانک مرکزی رفتم، گفتند شما باید به عنوان راننده آقای نوربخش را جابه جا کنید. * از همان ابتدای ورود گفتند باید رئیس کل بانک مرکزی را جابه جا کنید؟ - ابتدا سرباز بانک مرکزی بودم و آقای دکتر نوربخش راننده دیگری داشتند. بعد از او من راننده آقای نوربخش شدم. آخر خدمت ...
بهنوش بختیاری: تتلو امپراطور اینستاگرام نیست!
و استدلال می کنند که مثلا بهنوش بختیاری با بداهه و توان خودش این نقش را بامزه از آب در می آورد. این نگاه اذیت تان نمی کند؟ خیلی زیاد! بارها شده که گفتم ای کاش من هم بتوانم مثل آدم دیالوگم را بگویم و همان نقشی که برایم نوشته شده را بازی کنم. خسته شدم از این که سر هر کاری که رفتم انتظار دارند انرژی مضاعف بگذارم و برای متن کاری بکنم! خیلی از سریال ها بوده که هیچ کدام از دیالوگ ...
محمدرضا اصلانی: هوشنگ کاظمی پدر گرافیک ایران و مرتضی ممیز پدر تصویرسازی شرقی است
تأسیس این دانشکده و شاگردان و استادان آن پرداخت و گفت: این دانشکده سال 39 راه اندازی شد اما به این منظور 5 سال هوشنگ کاظمی تلاش کرد و مذاکره کرد و عجیب بود که این مذاکرات او که به جایی وصل نبود به نتیجه رسید بنابراین یک اتفاق بود. استادان اولیه این دانشکده که حالا چیزی از هنر در آن نمانده است، وزیری مقدم، حسین کاظمی نقاش و طراح بزرگ این کشور، جوادی پور از گروه خروس جنگی، بیژن صفاری ...
حاشیه های آزاده نامداری|عکس های آزاده نامداری|ازدواج مجدد آزاده نامداری
مسئولیتش را به عهده می گیرم و می گویم اصلاً رخداد هولناکی نیست، من همانم، همان آزاده نامداری سابق. فقط یک کم بزرگ تر شدم و بیشتر می دانم و بیشتر می فهمم. اما اینکه پس دیگر عشق معنا ندارد و... نه اصلاً این طور فکر نمی کنم. من همانم ولی کمی سختی کشیدم و حالا به نظرم خیلی خوب هستم. خودم را هم خیلی دوست دارم. معمولاً آدمها در میان اتفاقات زندگی شان دنبال مقصر می گردند. تو چقدر خودت را مقصر ...
محمد علی جمال زاده که بود؟
آشفتگی زبان فارسی را به خواننده نشان می دهد. داستان در زندانی اتفاق می افتد که جوان روستایی بخت برگشته ای بی جهت در آن گرفتار آمده است و در آن یک شیخ و یک مرد فرنگی مأب هم زندانی هستند. جوان روستایی که نمی داند چرا زندانی شده ، علت را از آنها می پرسد ولی از فارسی نامفهومشان چیزی نمی فهمد و می پندارد که با زبان جنیان صحبت می کنند. زنانی که در خاطرات کودکی جمالزاده حضور دارند ...
دومین شکایت احمدی نژاد از دولتمردان / توضیح پورمحمدی درباره نقش مشایی در فساد مالی
گزارش های شما از فساد مالی و تخلف در دولت را کاهش داد؛ زیرا پیش فرض این بود که به علت اختلافی که با رییس دولت داشته و توسط او از کابینه حذف شده اید گزارش هایتان بی طرفانه و عاری از انگیزه ها و مقاصد شخصی نیست. این ارزیابی ها چقدر به واقعیت نزدیک بود؟ بعد از سال اول فعالیت در کابینه، با بی انضباطی، بی قاعدگی و ارائه آمارهای ناصحیح دولت مواجه شدم. بحث فساد مالی یک حرف است که توضیح دادم با موارد ...
یک میلیون نفر در سکونتگاه های غیررسمی البرز؟! / حمله معتادان به امامزاده ای در تهران / استقبال گسترده از ...
تنها در حد یک خوابگاه بزرگ شبانه را برای آن متصور شد. شهرکی که آن را پردیسان قم به معنای بهشت های قم نام نهادند. بهشتی که حالا با هر اتفاق خوشایند و ناخوشایند می شود جهنم مردم و ساکنین اش! بهشتی که بارش رحمت الهی را هم تاب نیاورد و زیر این باران نیز مردم اش را در آتش بی تدبیری سوزاند؛ آتشی که این روز ها با بارش باران های پاییزی و ورود سامانه های سرد هوایی به قم شعله ورتر می شود. بهشتی ...