سایر منابع:
سایر خبرها
شرمش را مزه کند و نه گامش بلند شد که رویش را ببیند اکل دیده نشد انگار خواجه ای باشد که در حرمسرا از کنار ماه رویی گذر می کند. پاتوق باند ما بالای مناره بود، مؤذن به رو نمی آوردکه قبله اش رویاست. بعد از اذان هم هر پیک عرق، یک سلامت به عشق مندو یی گفته می شد. مندو گستاخ تر شد ویک دوربین می آورد بالای مناره و رویا را دید می زد. بالای مناره، برای مندو شده بودصفا و عذابش برای اکلی. و ...
... او این الماس را متعلق به کوروش کبیر می دانست و به قدری برای این الماس ارزش قایل بود که منصب مخصوصی برای نگهداری از دریای نور قرار داده بود و حفاظت از آن را به دست سردمداران مملکت سپرده بود. این الماس در دوران فتح علیشاه با تغییراتی روبه رو شد و اندکی از ارزش واقعی آن کاسته شد. زیرا به دستور او عبارت سلطان صاحبقران فتح علی شاه قاجار 1244 بر روی آن حک شد و وزن واقعی آن را تقلیل داد ...