حفظ قرآن کریم ارمغانی از دوران اسارت بود - روزنامه جوان آنلاین
حفظ قرآن کریم ارمغانی از دوران اسارت بود
سایر خبرها
حال و هوای مادر وقتی خبر بازگشت پسرش را شنید/ صدای خرد شدن استخوان دوستانم را می شنیدم
امام رضا(ع) بودم و پیش از شروع عملیات با فرمانده بیعت بستیم که هر مسیری بچه ها طی کردند ما هم همان مسیر را طی کنیم؛ در آن لحظات در بی سیم اعلام کردم دیدار ما روز قیامت زیرا فکر می کردم به شهادت برسیم اما دشمن دنبال اسارت بود تا اطلاعات به دست بیاورد. فارس: از شکنجه های روزهای اسارت زیاد شنیده ایم و خوانده ایم اما باز هم از حال و هوایتان در اردوگاه بگویید؟ چگونه این 44 ماه را گذراندید ...
آزادگان ملایری از روزهای اسارتشان می گویند
خدا عمر گرفته است، اظهار کرد: در 25 آبان ماه سال 1361 در عملیات مسلم بن عقیل در پاتکی که به عراقی ها زدیم به اسارت دشمن درآمدم و بعد از 8 سال اسارت در 28 مردادماه سال 1369 به میهن بازگشتم. وی با اشاره به اینکه زمان اسارت 16 سال بیشتر نداشتم، بیان کرد: کوچکترین فردی بودم که از شهرستان ملایر به جبهه اعزام شدم، در آن موقع 52 روز در جبهه بودم که می خواستم برگردم و در عملیات بعدی شرکت کنم ...
ما دشمن را در خاک خودش به اسارت گرفته بودیم
عزیزمان ایران بازگشتم. متأهل بودید؟ من سال 59 همزمان با آغاز جنگ تحمیلی با دخترخاله ام ازدواج کردم. ماحصل زندگی مان هم یک دختر و دو پسر بود. یکی از پسر ها سه ماه بعد از اسارت من متولد شد و من او را ندیدم. وقتی به خانه بازگشتم پسرم حمید شش ساله بود. فرزندانم بعد از آزادی مرا نمی شناختند. آن ها خیلی کوچک بودند که من به جبهه رفتم و اسیر شدم. تعداد زیادی از خانواده های من و ...
اسارت مقدسی که طعم آزادی اش همچنان شیرین است
...: زیباترین خاطره ای که برای من در دوران اسارت اتفاق افتاده و بارها بازگو کرده ام برمی گردد به شبی که می خواستیم وارد اردوگاه بشویم. البته من بلافاصله وارد اردوگاه نشدم چون حدود 50 روز در یکی از بیمارستان های بغداد بستری بودم، بعد از بیمارستان مرا بردند به زندان الرشید در بغداد؛ زمانی که اسیر شدم دی ماه بود و در 15 فروردین ماه به بقیه اسرا در اردوگاه محلق شدم. آیت الکرسی سدی در برابر ...
2 سال اسارت بی نام و نشان /تجربه ای گران که پایانی خوش داشت
خط جبهه نبود، در آن زمان همه عقب نشینی کرده بودند و به ما می گفتند جلو نروید و ما رفتیم و به دست عراقیان اسیر شدیم." 2 سال اسارت بی نام و نشان این آزاده کشورمان می افزاید: " دو سال اسیر بودم، از سال 67 تا 69، دنیای قشنگی بود، آن موقع یک دغدغه داشتیم و امروز هزار دغدغه، زمانی به دوستانم در اردوگاه می گفتم که غبطه اسارت را بخوریم، به نوعی می توان گفت اگر اسیر بودیم بهتر از شرایط ...
از نوشتن نوحه روی کاغذ سیمان تا بوسه بر دستان شکنجه گر
در جبهه شوش اسیر و در 4 شهریور سال 69 نیز آزاد شدم، در همین عملیات نیز به درجه جانبازی از ناحیه پا نائل آمدم. جانباز 50 درصد هستم که 25 درصد از آن اعصاب و روان بوده و به دوران اسارت بازمی گردد. در مجموع جبهه و اسارت 127 ماه ایثارگری دارم. سال 59 پس از گذراندن دوره آموزشی 45 روزه در تهران از طریق لشکر 77 مشهد به جبهه ها اعزام شدم. پس از اعزام به آبادان در عملیات حصر آبادان شرکت کردم و در همین ...
هم قسم شده بودیم تا آخرین لحظه بجنگیم و جنگیدیم/ هرروز به امید آزادی چشم هایمان را باز می کردیم/ حق ...
اتحاد خبر - زینب رنج کش: به مناسبت 26 مرداد ماه سالروز ورود آزادگانِ سر افراز به میهن اسلامی با دکتر شکراللّه صولت پور پزشک حاذق دشتستانی به گفتگو نشستیم. شکراللّه صولت پور متولد 1341 در شهر دالکی می باشد وی در سال 1362 به جبهه اعزام شده است و در سال 1363 به اسارت درآمد و 5 سال و اندی در اسارت مانده است. او سال 1378 مدرک پزشکی خود را از دانشگاه تهران گرفت و اکنون سالهاست در شهر برازجان به ...
از لحظه شنیدن خبر ارتحال امام تا توسل 72 اسیر به امام حسین (ع)
بعد از عملیات در محاصره سنگین دشمن قرار گرفتیم و به واسطه نداشتن مهمات و مجروحیت شدیدی که خودم و دوستانم داشتیم به اسارت دشمن در آمدیم. به مدت 4 سال به عنوان شهید مفقودالاثر به خانواده معرفی شده بودم که بعد از شروع تبادل اسرا، در سن 21 سالگی؛ در روز پنجم شهریور سال 1369 به میهن بازگشتم و در هشتم شهریور به خانواده تحویل داده شدم و در آنجا بود که متوجه شدند من زنده هستم و از فهرست شهدا ...
گفتگوی تفصیلی با آزاده سرافراز کرمانشاهی/ از چرخاندن در خیابان های بغداد تا روایت هایی از وضع غذا و ...
وقت انتقال دیدیم حدود 200 نفر هستیم. حدود چهار سال در اسارت نیروهای بعثی بودیم. تصویر در زمان اسارت چند ساله بودید و چه احساسی داشتید؟ 24 ساله بودم. خیلی لحظات سختی بود آن موقعی که تصمیم گرفتیم برویم جبهه فکر هرچیزی را می کردیم جز اسارت. می گفتند طرف رفت جبهه شهید شد یا مجروح شد؛ ما هم به تنها چیزی که فکر نمی کردیم اسارت بود. وقتی که با این مساله روبرو شدیم خیلی سخت ...
طلبی برای اسارت در راه وطن نداریم + فیلم
26 مرداد مصادف با سالروز ورود آزادگان سرافراز به میهن است. سرتیپ دوم محمدرضا ورسیده، هنرمند نقاش و مربی کونگ فو، از آزادگان هشت سال دفاع مقدس و از رزمندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در زمان جنگ تحمیلی است. او در سال 1361 در مرحله سوم عملیات رمضان در منطقه شلمچه اسیر می شود و به مدت هشت سال و سه ماه در اسارت اردوگاه های دشمن بعثی بوده است. با وی به مناسبت سالروز ورود آزادگان به کشور ...
از تبلیغات علیه صدام در عراق تا یادگیری زبان فرانسه و انگلیسی در دوران اسارت
سال 1337 هستم. در زمان اسارت 22 ساله بودم. خیلی لحظات سختی بود آن موقعی که تصمیم گرفتیم برویم جبهه فکر هرچیزی را می کردیم جز اسارت. می گفتند طرف رفت جبهه شهید شد یا مجروح شد؛ ما هم به تنها چیزی که فکر نمی کردیم اسارت بود. وقتی که با این مساله روبرو شدیم خیلی سخت بود. مرصادنیوز: برای ما درباره اتفاقات پس از آن و از لحظه ورود به اردوگاه تعریف کنید؟ صدام از یزید کمتر نبود؛ ما را ...
وقتی نماز شب یک اسیر را نجات داد/ برگرداندن جانباز در حال شهادت به اسارت
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس ، حسین ابوالقاسم گرجی رزمنده و آزاده دوران دفاع مقدس پیش از اینکه به اسارت سربازان رژیم بعث عراق درآید دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران و طلبه حوزه علمیه بود. او پس از اسارت به اردوگاه موصل 2 برده شد و کلاس درس ریاضیات و دروس عربی را برای اسرا تدریس کرد و در نهایت پس از هفت سال به همراه دیگر اسرا به میهن اسلامی بازگشت. گرجی در گفت وگو با ...
خاطرات آزاده دیری از هشت سال شکنجه در زندان های عراق
جبهه رفت و در 18 اردیبهشت ماه سال 61 در جریان عملیات بیت المقدس مجروح و به اسارت نیرو های بعثی درآمد و هشت سال و اندی در زندان های عراق شکنجه شد. محاصره در کمین دشمن و جانباز شدن این رزمنده و جانباز و آزاده دفاع مقدس به خبرنگار مهر گفت: قبل از پیروزی انقلاب و در جریان اعتراضات و راهپیمایی هایی که علیه رژیم ستمشاهی در شهر دیر برگزار می شد با بلندگوی قرمزی که داشتم شعارگو بودم ...
ما فراموش شدگانیم
متن را ندیدم. بله اسارت، عالم برزخ این دنیاست با این تفاوت که بعد از برزخ اسارت فرصتی برای توبه و بازگشت وجود دارد اما در برزخ آخرت دیگر هیچ فرصتی برای جبران کوتاهی ها نیست. نظرنژاد خاطرنشان کرد: سال آخر اسارتم یعنی سال 69 از طرف مهدی ابریشم چی مرد شماره 2 سازمان منافقین، برای بچه ها پیغام رسید که هر کسی تمایل دارد می تواند با پیوستن به این گروهک، اقامت کشورهای اروپایی را گرفته و از این فضا ...
شکنجه اسرا در عراق تداعی کننده حادثه کربلا بود
تاج الدین عزیزی، از آزادگان لرستانی است که برای اولین بار در سال 1362 وقتی شانزده سال سن داشت به جبهه اعزام شد و در عملیات عاشورای 2 به اسارت نیروهای رژیم بعث عراق درآمد و در سال 69 بعد از 5 سال و 40 روز از اسارت آزاد قدم بر خاک وطن گذاشت. این آزاده لرستانی با بیان اینکه دوره آموزشی ام در خرم آباد بود و بعد به اهواز منتقل شدم، گفت: در ابتدا به همراه گروه دیگری از سربازان به دبیرستان ...
از گچساران تا اردوگاه "رمادیه 13"/ روزهای سخت اسارت در عراق+تصاویر
در 4 تیرماه67 در نبردی نابرابر مقابل دشمن قرار گرفتیم درحالی که دشمن بعثی با چند لشکر و تمام ادوات جنگی رزمندگان استان را مورد تهاجم و محاصره قرار داده بود. پرواز تصریح می کند: سرانجام بعد از 18 ساعت مقاومت با اینکه تعدادی از رزمندگان استان شهید و یا دچار مجروحیت شدہ بودند (از ناحیه دست چپ دچار ترکش شده بودم) به اسارت دشمن بعثی درآمدیم که سپس در استخبارات عراق به مدت یک ماه تمام شکنجه ...
داستان آخرین روزهای اسارت
به گزارش ایسنا، 26 مرداد ماه که بیاید می شود 32 سال که از بازگشت پرستوها به میهن می گذرد؛ همان هایی که از شهر و دیار خود کوچ کردند تا در اردوگاه های عراق بخشی از زندگی خود را در قفس اسارت سپری کردند. اصغر حکیمی مزرعه نو یکی از همین پرستوها است. این قهرمان آزاده با اشاره به روز اسارتش می گوید: من در حالی که مجروح بودم روز 30 دی ماه 1365 اسیر شدم و روز ششم شهریورماه 1369 با حضور در ...
روایتی از 78 ماه اسارت/ بزرگ مردانی که زیر سخت ترین شکنجه ها از آرمان های خود کوتاه نیامدند
عمده اسارتم در کمپ رمادی هفت بود به دلیل اینکه شکل گیری این اردوگاه از اسیران کم سن و سال بود و در همین راستا افراد را دور هم جمع و مباحث تبلیغی را آموزش می دادند. رخشانی تبیین کرد: دو ماه اول اسارتم به دلیل اینکه با فضای اسارت آشنایی نداشتم در بدترین شرایط گذشت و کم کم به شرایط عادت کردم، بعد از گذشت دو ماه وارد اردوگاه رمادی شدم و جو کمی تغییر یافت و رفتار عراقی ها نیز با اسرا کمی نرم ...
در دانشگاه اسارت به سن تکلیف رسیدم
وطن بود. من 43 ماه در جبهه حضور داشتم در دانشگاه اسارت به سن تکلیف رسیدم پس از 8 سال که پیروز شدیم سازمان ملل رسماً عراق را به عنوان آغازگر جنگ اعلام کرد و آرامش به وجودمان تزریق شد و در نهایت پنج شهریور 1369 با عزت و اقتدار به وطن بازگشتیم. پس از آزادی مجدد در مدرسه رزمندگان اسلام واقع در چهارراه نظام وفا مشغول تحصیل شدم، بعد از اخذ دیپلم در بانک صادرات مشغول به کار شدم؛ همزمان با کار در ...
بی نشانی که نشان دار شد
واقعیت پیوست وی با بیان اینکه ماه های آخر خدمت سربازی بعد از چند ماه که جبهه بوده و مرخصی نرفته بودم چند روز به کوهدشت بازگشتم، تصریح کرد: یک روز تنها در خانه خوابم برد و در خواب دیدم به اسارت درآمده و دستانم بسته بود و مرا از مسیرهای متعددی عبور دادند تا به اردوگاه رسیدیم و حتی همه جای اردوگاه را در خواب دیدم. کونانی با بیان اینکه بعد از بازگشت به جبهه خوابم محقق شد به ...
خاطرات زنی که 10 سال در انتظار همسر مفقودالأثر خود بود
...، اسیر است و در نامه ای اسم همسر شما را نوشته است و گفته که سلام می رساند. کجایی که هفت هشت ماه است دنبالت می گردم؟! اسرا در نامه هایی که می نوشتند به طور رمزی اسم بچه هایی را که همراهشان در اسارت بودند می نوشتند تا خانواده هایشان مطلع شوند. از اینکه محمدرضا زنده بود خیلی خوشحال بودم، ولی نمی توانستم با اسارتش کنار بیایم. از طرفی، دیگران هم حرفم را قبول نمی کردند که زنده است و می گفتند ...
کمپ شماره 9 رمادیه بدترین اردوگاه اسرا بود/ آثار شکنجه بعثی ها تا سال ها روی بدنم ماند
بسیار گرم و صمیمی بود. یک ارشد آسایشگاه هم داشتیم که در اوایل خیلی برخورد خوبی با ما داشت و ما هم خوشحال شدیم که ظاهرا در اسارت به انسان های خوبی برخورده ایم؛ ولی سه تا چهار ماه که گذشت، این فرد بدتر از عراقی ها شد. بعدتر ارشد اردوگاه شد و خیلی ما را اذیت کرد و شکنجه داد؛ آخرش هم ذلیل و بدبخت شد و به فلجی دچار شد. بچه ها هم آخر سر بعد از آتش بس او را تنبیه کردند. به وضعیت بدی هم دچار شد و حتی نمی ...
روایت آزاده گلستانی از 100 ماه اسارت در اردوگاه های عراق؛ نمادی از آزادگی و مقاومت
اسیر نشوید، من که جوان تر بودم به سرعت از تانک خارج شده و بدون هدف شروع به دویدن کردم. در مسیری گام بر می داشتم که گمان می کردم خاک ایران است اما در بین راه ناگهان سرباز عراقی با اسلحه مقابلم ایستاد. دست خالی و بدون اسلحه، امکان مقاومت در برابر سرباز عراقی را نداشتم و تسلیم شدم. پس از آن که اسیر شدم، سرباز عراقی مرا به مرکز فرماندهی برد. فرمانده عراقی همان ابتدا با دیدن عکس ...
برایم مراسم تشییع گرفته بودند/ امدادگر و مربی هلال احمر از اسارت خود در دوران دفاع مقدس می گوید
...: مرضیه موسوی؛ شهروندآنلاین/ حاتمی پور می گوید: بعد از جراحت در عملیات و اسیر شدن، 32 بار عمل شدم. تعداد زیادی از این عمل های جراحی را در زمان اسارتم در اردوگاه انجام داده ام. دائم در بهداری بودم و با کمک های اولیه و آموزش هایی که قبلا دیده بودم، کم کم به کارهای درمانی بچه ها در اردوگاه هم کمک می کردم. مجروحیت شدیدی که در جبهه نصیبش شده بود، باعث شد نام او در میان اسرایی که در طول جنگ قرار ...
آزاده ای که در نبود بی سیم خبررسان می شد/ اکثر فیلم ها از واقعیت اسارت فاصله دارند
"لبیک یا خمینی" عازم جبهه شدم. این رزمنده دوران دفاع مقدس به اسارت خود پرداخت و افزود: من 18 اسفند سال 62 در عملیات خیبر و در جزیره مجنون بود که به اسارت درآمدم. میرثنایی گفت: در یک درگیری به شدت مجروح شدم و در عالم بیهوشی به اسارت دشمن درآمدم . شدت مصدومیتم به گونه ای بود که تقریبا دو-سه سال اول اسارت را فقط به صورت خوابیده بودم. این آزاده سربلند با بیان اینکه هفت سال ...
پر کردن دندان با کاغذ سیگار
... روزهای نخست اسارت از هر فردی می خواستند اگر حرفه یا کاری را بلد است بگوید. یک روز همه را جمع کردند و پرسیدند چه کسانی آشپزی بلد هستند؟ چند نفر از بچه ها که اصلا بلد نبودند ایستادند. فکر کردم اگر این افراد وارد آشپزخانه شوند لو می روند بنابراین من نیز سریع بلند شدم. البته اطلاعات ناقصی هم در زمینه آشپزی داشتم و این بود که حدود دوسال ونیم مسئول آشپزخانه اردوگاه رمادیه شدم. بعد از ...