سایر منابع:
سایر خبرها
برایش خواب های زیادی دیده ...: اون وقتا خونه خواهرم بودم، تا یک روز که زدم از خونه بیرون، نمی دونم کجا بودم که دردم شروع شد، پول نداشتم ماشین بگیرم برم بیمارستان، وسط خیابون افتادم رو زمین، یه هو دیدم ای وای بچه داره می یاد، مردم دورم جمع شدن، سریع زنگ زدن اورژانس ، ولی تا برسه بچه اومده بود، بعد منو با یه جفت تو شکمم و بچه فرستادن زایشگاه، بیچاره بچه ام، منت دکترها را کشیدم تا یه لباس تنش کردن. واسه ...
خواهرم بودم، تا یک روز که زدم از خونه بیرون، نمی دونم کجا بودم که دردم شروع شد، پول نداشتم ماشین بگیرم برم بیمارستان، وسط خیابون افتادم رو زمین، یه هو دیدم ای وای بچه داره می یاد، مردم دورم جمع شدن، سریع زنگ زدن اورژانس ، ولی تا برسه بچه اومده بود، بعد منو با یه جفت تو شکمم و بچه فرستادن زایشگاه، بیچاره بچه ام، منت دکترها را کشیدم تا یه لباس تنش کردن. واسه همین می خواستن 500 تا بگیرن، با اون حال ...