سایر منابع:
سایر خبرها
رئیس سازمان سینمایی با انتقاد از برخی کینه جویی ها و بهانه تراشی ها گفت: دست کم بیایید این بار آب را گل آلود نکنیم. به گزارش ایسنا، حجت ا... ایوبی در راه بازگشت به کشور از سفر چند روزه به فرانسه برای حضور در جشنواره فیلم کن یادداشتی را نوشته که در آن اظهاراتی را درباره برخی مسائل و انتقادات نسبت به جشنواره کن و فیلم مطرح کرده است. او همچنین اشاره ای هم به گفته های بهروز افخمی درباره ...
تخته سنگ ها پرواز می کرد. فریاد برآورد و او را به یاری خواست! جغد در جواب او گفت: من نمی توانم به یاری تو بشتابم زیرا باید پیش جادوگر بروم و از او جادوهای شوم بیاموزم! پس از لحظه ای چند کلاغ از بالای سر او گذشت ولی به فریادهای کمک او چنین پاسخ داد: آن دورها لاشه ای افتاده است باید بروم و از آن بدزدم. حالا وقت ندارم، اما باز می گردم!... سپس مرغ بهشتی زغن را در بالای سر خود دید و ...
. به صوابدید او میالی را در یکی از کلبه های کنیزان انداختند و در به رویش بستند و وادارش کردند که پنهانی هفت حصیر ببافد. شاهزاه می خواست نامزدش را به هنگام کار کردن و حصیر بافتن از نزدیک ببیند و این آرزو را چند بار با رفولا در میان نهاد. لیکن رفولا هر بار با زیرکی و ادب بسیار از انجام دادن خواهش او را سر باز زد و به او گفت: نه، نه، وقتی من کار می کنم همه ی هوش و حواسم متوجه کارم است! اگر شما ...
خاکستر استخوان گاو کیسه ای پول نقره می دهند؟ چون این سخن از دهان تو بیرون می آید همه آن را باور می کنیم! تنها اومبیاسش (جادوگر) که دور و نهان را می بیند سخن نگفت. او در گوشه ای نشسته بود و سرش را تکان می داد. امیر نگاهی خشمگین به او انداخت و چون رعد غرید: آیا در میان شما کسی هست که جرئت کند خلاف گفته ی مرا بگوید؟ اومبیاسش (جادوگر) به صدایی بلندتر از صدای دیگران فریاد زد: دوخته باد دهان ...
باشم که برای عرض بندگی و تازه کردن دیدار به خدمت برسم! کایمان بزرگ سرحال و خرّم بود زیرا بامداد آن روز طعمه ی لذیذی خورده بود، از این روی در پاسخ خارپشت گفت: برادر کوچک عزیزم! من هم از دیدار تو بسیار شادمانم! در این رود بزرگ موجود فهمیده و هوشمندی پیدا نمی شود. همه از من می گریزند و من هر چه فکر می کنم سبب این را پیدا نمی کنم. تاندراکا و کایمان بزرگ چند دقیقه در کنار هم ایستادند و گفت ...
پیرزنی از دوستان پدر و مادرش حقیقت را به او گفت. مرد جوان پیش جادوگر رفت و جادوگر پس از رأی زدن با سرنوشت، اودیِ (تعویذ) بسیار مؤثر و نیرومندی به وی داد. این طلسم فولامانگا (3) نام داشت که معنای آن سیم آبی رنگ است. طلسم کله ی کوچکی بود سیمین که به رنگ آبی می درخشید. پس تسیمامانگا که به جای جنگ افزار و زادِ راه تنها همین سر سیمین را با خود داشت، روی به راه نهاد. مار هفت سر در جایی بسیار دور ...