سایر منابع:
سایر خبرها
اشاره کنم به خاطره ای. یک روز منزوی حرفی به من زد که این حرف هیچ وقت از یادم نمی رود. در پایان بد نیست یکی از نامه های منزوی به بهمنی را با هم مرور کنیم: انشاءالله که به خیر و خوبی و خوشی، قطار به ایستگاه پایانی دارد می رسد و وقت، وقت پیاده شدن است! بعد هم لابد نخود نخود هر که بره خونه خود! تا، کی دوباره کسی یا کسانی در جایی در این دیار پهناور، سبب ساز و بهانه دیدار من و تو ...
. داداش علی گوش منو ببین هنوز خونی نشده، داداش علی صورت از برگ گل نازک تر منو ببین، حسین... جهاد اکبرت، این دل بریدنه دار و ندار تو، قربونی کردنه علی اکبر چی میگه؟! یا ابَ افعل ما تؤمر بابا، تشنگی هامو نبین سَتَجدُنی، مِنَ الصّابِرین بابا با چه خون دلی، دل می کنم از تو ولی سخته نبینم روی ماهت رو علی شما هم ...