عُمری به خرابات تو از دور نشسته شوری که در این مستی مستور نشسته شک نیست که خُمخانه ی مستان غدیر است بر نقش ضَریحَت اگر انگور نشسته با حال دلم هیچ غمی جور نمی شُد غیر از غم عشق تو که بدجور نشسته هِرز شرف و شمس تو حَکّ روی عقیق است بر حلقه ی خورشید اگر نور نشسته ... ... ادامه خبر