سایر منابع:
سایر خبرها
توانمندی زنان کارهایی انجام دهیم تا تعداد نمایندگان زن در مجلس افزایش یابد. وی تصریح کرد: ما به طور مرتب جلساتی را با آقای لاریجانی داریم که در این جلسات همواره بر حضور زنان در عرصه رقابتی تاکید میشود تا بتوانیم تعداد نمانیدگان زن در مجلس را به 40 تا 50 نفر برسانیم، اما اینکه سهمیه ای برای خانم ها در نظر گرفته شود به نظر بنده توهین به مقام زن است چرا که نباید از طریق سهمیه ضعف های آنها را ...
تهران هم خود یک داستان غمناک است. مادربزرگ پدری اش سر زا در زمستان و یخبندان از دست می رود: همه منجمله قابله روستا فکر می کنند پدرش هم دیگر شانسی ندارد و برای همین کودک را در همان تشتی که به دنیا آمده، رها می کنند و می روند پی کفن و دفن مادر. بعد از تشییع تازه یاد بچه می افتند و می بینند تشت به کل یخ بسته ولی وقتی مدتی کنار تنور می ماند بچه تازه گریه می کند و به این صرافت می افتند که زنده است ...
مصیبت در خانه یک کارگردان مشهور سینما، همه را به یک چشم می دید. یک روز از منزل یکی از بانیانش بیرون آمد و به پسرش گفت: این آقا جمال را می شناسی؟ من که نمی شناسم، اما مادرش به او می گوید: آقا جمال. مثل این که فرهنگی است. پسرش از شهرت آقا جمال می پرسد، اما پدر، فامیلی صاحبخانه را به سختی ادا می کرد: نمی دانم. چیزی شبیه شارجه! حاج حسین، بعد از سال ها روضه خوانی در منزل ساده جمال شورجه ...
اسلامی همه چیز را حل می کنید و تمام می شود؟ کاری که ما در آن زمان انجام دادیم، دفاع صنفی بود، حداقل همان چند نفر می توانند امروز حرف بزنند که این کار ما چقدر بار سیاسی داشت یا خیر. از سوی دیگر هم مثلا یکی از بازیگرها در مجلسی بوده، چیزی استفاده کرده و بعدش با ماشین تصادف کرده بود و بعدها گله می کرد که چرا خانه سینما از او دفاع نکرده است! خب خیلی مشخص است که چرا این اتفاق نمی افتد ...
ماموران است که نکند او را ببینند: چیکار کنم خانم، مجبورم، کارم همینه، درآمدم از همین راهه. آن یکی کنارش ایستاده. همسن و سال هستند. تابلوی مقوایی رستوران مسلم را دستش گرفته: دیروز (شنبه) نمی دونید چه خبر بود. مامورا اومدن همه رو بردن. دستفروشا امروز از ترسشون نیومدن. امیر مشغول است، کسی چیزی نمی خرد: گفتن دستفروشا بیان ثبت نام کنن، می برنشون اون بالا( با دستش شمال سبزه میدان را نشان می دهد ...
مرتضی خاتمی انجام داده وی درباره این روستا توضیح داده است: قریه قودجان را یکی از بزرگان ده ، معرّب کودکان میدانست و می فرمود:مرحوم میر کبیر که قبر ایشان در همین روستا مورد زیارت است این اسم را قرار داد وجه تسمیه آن به خاطر دو فرزند یعنی دو دختر حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام که قبور این دو امامزاده در این ده محل زیارت و مورد توجه اهالی است. حدودا بیست سال پیش که از دوایر دولتی عکس ...
.... از خاطراتش زمان رفتن خانه دو تا از شاگردها برای تدریس نقاشی تعریف کرد. یکی از خاطرات را تا آخر گفت و هنوز خاطره دوم را شروع نکرده زمانش تمام شد. خودش معتقد بود که اگر وقت بیشتری داشت حتما کار جذاب تری انجام می داد. دهقان اما همه را بدجوری غافلگیر کرد. زمانی که به میدان آمد خیلی جدی گفت حاضر نیست در رقابت شرکت کند و به یکی از دوستانش گفته که به جایش به مسابقه بیاید و بعد با رفتن به قالب خانم ...