سایر منابع:
سایر خبرها
حکمِ یلدا- احسان عمادی*
فکر می کردم موقع انقلاب 1917، چقدر هوای مهر و آبان روسیه باید سرد بوده باشد، یا وقتی سید ضیا طباطبایی و رضا خان، کودتای 1299 را علم می کردند، مردم در سوم اسفند تازه داشتند آرام آرام برای شب عید آماده می شدند و شاید حتی بعضی هاشان سبزه پای سفره شان را هم انداخته بودند. فکر می کردم تابستان 1320 که رضا شاه از ایران می رفت، چقدر نسیم ملس شهریور و هوای عالی اش به حال خراب او بی ربط بوده، چطور مصدق ملی شد ...
آیفون یک ایرانی در سوئیس گم در تانزانیا پیدا شد
که از قضا همه آدم هایش به چشم ما شبیه به یکدیگرند. حالا هم که یکی از این شبیه ها دستش رفته بود به شماره تلفن من در قلب خاورمیانه و تماسی حاصل شده بود، تا مغزم فرمان دهد و بخواهم آن را جواب بدهم، قطع شد، اما بعد روی واتس اپم پیام آمد: سلام من استفان ام، تو گوشی ات رو گم کردی؟ و من پرت شدم به یک سال و اندی پیش و روزهایی که دربه در دنبال گوشی نازنینم می گشتم و خاطراتی که با او گمشده بودند و ...
دیشب خوش گذشت ؟!
... نگاه کردم .... نننننگگگااااههههه......نگا کردم. صدای رسولی دم گوشم گفت: خوب آجیلارو که خوردی ... حالا راحت بخواب تا صبح شیرینی و سبزی پلو ماهی بخور ..... بیدارشدم مثل همه روزهای قبل بخاطر صدای داد و فریاد بچه ها .... رسولی اومد بالا سرم گفت چطوری مرد؟ دیشب خوش گذشت ؟؟؟ گفتم : مگه دیشب چی شده بود که باید خوش می گذشت ؟ گفت هیچی دلاور خبری نبود. مثل شبای قبلش بود. فقط فک کردم ...
قلاده های طلا در مورد زندگی من است
دوستانی که این پروژه را رقم زدند دارای بصیرت لازم در آن شرایط خاص نبوده و خود آنها هم در خدشه دار کردن چهره اصلاحات بی تاثیر نبودند. بعد هم نوعی کنش های نقیضی به وجود آمد. یعنی به جای اینکه براساس چیزی که می اندیشیم شروع به عمل کردن و باور کردن کنیم، خیلی از ما اسیر حاشیه شدیم. حاشیه ای که رقیب برای ما درست کرد و همه اینها دست به دست هم داد تا شرایطی فراهم آمد که تاریخ بعد از یک جریان اصلاح طلبی، یک ...
همه اتفاقات خوب حضور حاج آقا
آورد و با خنده ادامه می دهد: اما تمام اهالی اینگونه نبودند. آن چند نفر هم به مرور رفتارشان دوستانه تر شد به جز یکی. آن یک نفر تا وقتی که در خرم آباد بودم راه خودش را رفت و هرچه توانست انجام داد. چند وقت پیش اتفاقی در مشهد او را دیدم. از اینکه به قول خودش اذیتم کرده، طلب حلالیت می کرد. من که کاره ای نیستم بخواهم کسی را حلال کنم. اینها را گفتم تا برسم به اینجا که صبر کردن آخرش نتیجه می دهد . ...
کرامات قمر بنی هاشم(ع) از زبان خادم حرم ابوالفضل اعباس(ع)(التماس دعا)* حکایت اسحاق یهودی * حکایت عرب ...
، وضع مناسبی نداشتند. نگران بودم که مبادا صحن حرم را آلوده به نجاست کنند، با طلوع آفتاب به آنان رو کردم و گفتم: آفتاب درآمده، حالا می توانید بروید! پدرم که شاهد رفتار تند من با بیابان نشینان بود، آشفته حال رو به من کرد و گفت: ای بی حیا! تو حق نداشتی به اینها بگویی بروند! گفتم: آخر، ممکن است صحن را نجس کنند. گفت: اگر نجس می کردند، من با این محاسنم آن را پاک می ...
خاطرات یک زائر حسینی از زیارت اربعین
مولی امیر المؤمنین حرکت کردم. بر اثر کثرت جمعیت، امکان دست رسی به ضریح مطهر نبود؛ در خارج از ضریح، زیارت نامه را خواندم و حرف هایم را با مولی زدم. پس از اقامۀ نماز ظهر و عصر، راه کربلا را از خدام پرسیدم که گفتند مستقیم از داخل بازار سرپوشیده برو. راه را ادامه دادم، از کنار وادی السلام عبور کردم تا به نقطه ای در خارج از شهر رسیدم که ایستگاهی صلواتی برپا بود. در ظرفی یک بار مصرف مقداری نان لواش ریز ...
خاکستری (حمید رضا رفیعی)
نمیتوانم درست ان را بیان کنم و روی کاغذ بیاورم.. چشمانش پر از خشم بود ولی انگار که از من میترسید .دستم بالا نمی امد نمیتوانستم درست گزله را در دست بگیرم .من به خودم قول داده بودم می خواستم همه چیز تمام شود دیگر توان نگاه کردن به چشمانش را نداشتم . چشمم را بستم همه چیز تاریک شد ...گزله را با تمام وجودم در قلبش فرو کردم...اهی کشید .... چشمانم را ارام ...
وظیفه ناشناسی یک خبرنگار و سعه صدر استاندار
رضا سلطان زاده مدیر مسئول هفته نامه آیینه یزد ساعت 5 بعدازظهر سوم شهریورماه به مناسبت هفته دولت جلسه مصاحبه استاندار با خبرگزاری ها، مدیران مسئول نشریات و نمایندگان روزنامه های سراسر کشور در سالن مرحوم حمیدیا تشکیل گردید. گزارش تصویری و شرح تفصیلی نشست 3 ساعته در سایت استانداری و بعضی از رسانه ها منتشر شده است. حقیر به عنوان مدیر مسئول آیینه یزد چند دقیقه قبل از ساعت 5 بعدازظهر وارد سالن حمیدیا شدم و روی اولین صندلی خالی مقابل در ورودی نشستم، چندین نفر از حاضران با لطف و محبت فرمودند بروم و نزدیک جایگاه مسئولین بنشینم. ضمن اظهار تشکر از آنها قبول نکردم و همان جا کنار در ورودی نشستم. یکی از خبرنگاران هم که از استاندار درباره میدان امیرچقماق پرسش نمود در آخرین ردیف نشسته بود. نوبت طرح پرسش که به اینجانب رسید پس از عرض سلام و ادب گفتم: گرامی می داریم یاد و خاطره شهیدان رجایی و باهنر و دیگر شهدای انقلاب اسلامی و برای تعالی درجات عالیه آنها صلوات برمحمد(ص) و آل محمد. بعد از اینکه حضار صلوات فرستادند از استاندار به خاطر صدور دستور پیگیری موارد قبلی مطرح شده در آیینه یزد و هم چنین به علت اقدام ارزنده ای که توسط استاندار دولت تدبیر و امید صورت گرفته و نشست های هم اندیشی با اصحاب مطبوعات برگزار گردیده بود سپاسگزاری و پرسشی بدین مضمون مطرح کردم: جناب آقای استاندار! اخیرا انتصاباتی داشتید، از خبرگزاری و فرد خاصی هم نام نمی برم، یکی از افرادی را که منصوب نموده اید تنها به اسم می شناسم و هیچ گاه آشنایی قبلی با او نداشته ام، اما چون یکی از سایت ها علیه آن شخص و نحوه عملکرد استانداری گزارشی غیرمنطقی و توهین آمیز داده بود، باعث شد به رزومه کاری فرد انتخاب شده مراجعه کنم و بدین نتیجه رسیدم که در حق وی جفا شده است. استاندار هنگام پاسخ دادن به آن سئوال از جمله گفت ماه زیر ابر نمی ماند و... در این هنگام توضیح مختصری دادم و عرض کردم: عذر می خواهم جناب آقای استاندار! رییس صداوسیمای یزد گفته است بیشتر بازدیدکنندگان سایت انتشار دهنده آن خبر از نخبگان جامعه هستند!! ضمنا ً نباید انسان خود را در مظان سوء ظن قرار بدهد، حتی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمدمصطفی(ص) به همراه همسرشان به تنهایی در کوچه عبور می کردند یکی از صحابه رسید، حضرت برای اینکه آن شخص فکر نکند پیغمبر بزرگوار در کوچه ای با زن بیگانه ای همراه است فرمودند: فلانی! این زن همسر من است 1 بنابراین شایسته بود بخش مطبوعات و رسانه ای استانداری در این زمینه ها بیشتر اطلاع رسانی کنند. بسیاری از اصحاب رسانه نحوه پاسخ گویی درباره خودتان را مناسب می دانند اما در مورد افرادی که منصوب استانداری می باشند، بهتر است روشنگری شود که بخش آخر این گفتگوی چند دقیقه ای مورد تایید و موافقت استاندار قرار گرفت. در این شماره لازم می داند حدود 14 خط از 70 سطر گزارشی که خبرنگار وظیفه ناشناسی پیرامون مصاحبه اخیر استاندار با نشریات در سایت یزدرسا درج نموده عیناً در این ستون نقل گردد تا دروغگویی آن شخص حتی درباره محل نشستن افراد و دیگر بحث های مطرح شده و عدم رعایت ادب در نوشتن و تشویش اذهان عمومی که شاید از عادات ناپسند گزارشگر یا خبرنگار مورد بحث شده است بر همگان مشخص گردد. در چند جلسه گذشته پس از سفر دکتر علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به یزد هم بدترین تهمت ها از قبیل رانت خواری و رسیدن به آلاف والوف و زشت ترین کلمات را در یزدرسا درباره مدیرمسئول آیینه یزد نوشتند. اینک گزارش خبرنگار یزدرسا: ...بر خلاف جلسات چندنفره مطبوعاتی گذشته استاندار و با توجه به دعوت عمومی روابط عمومی استانداری یزد از خبرنگاران برای شرکت در این نشست، هر چند خبرنگاران فعال رسانه ها برای نشستن در جلسات، صندلی انتخاب نمی کنند اما عناصر قلم به دست اصلاح طلب جراید حامی دولت که همیشه در دلسوزی برای رفع حصر سران فتنه طلایه داری کرده اند با قیافه حق به جانب و لبخند طلب کارانه! صندلی های جلوتر را برای این نشست انتخاب کرده بودند...!! پس از طرح سؤالات چند خبرنگار نوبت به همان عناصر قلم به دست رسید که با دست لرزان از حرف های کهنه و به دل مانده خود عقده گشایی کنند و با تخریب برخی رسانه ها و پاسخ های دل خوش کُنَک به دنبال راهی برای تسلای خشم خود باشند!! نوبت به وی که رسید با طرح اینکه در برخی سایت ها در خصوص معاونان شما مطلبی را خواندم و از آنجا که شناختی بر فرد انتصابی از جانب شما نداشتم تحقیق کردم و فهمیدم در حق آنها جفا شده! چرا روابط عمومی استانداری جواب این رسانه ها را نمی دهد سکوت همه جا جایز نیست؟... خبرنگار یکی از روزنامه ی اصلاح طلب که همیشه در طرح سؤالات حاشیه ای در نشست های خبری سر آمد است در این نشست هم با بیان اینکه رییس جمهور در ابتدای کار خود گفت: باید سینه ها از کینه ها پاک شود گفت: در جریان خاک سپاری شهدای گمنام عده ای در انجمن اسلامی گفتند: دیدید زورمان – در خصوص خاکسپاری شهدای گمنام- از شما بیشتر بود! و این نشان می دهد سینه ها از کینه ها هنوز پاک نشده!... 2 ای کاش گردانندگان سایت یزدرسا که خود را رسانه ای متفاوت برای مردم دارالعباده می نامند نام و نشانی و تلفن و محل استقرارشان را می نوشتند تا اگر افرادی از طرف بعضی از خبرنگاران آنها مورد اتهام قرار گرفتند و یا وقتی نویسندگانی از یزدرسا حرمت قلم را رعایت نمی کنند، حداقل امکان مراجعه و بیان تذکر دوستانه و محترمانه به مدیران رسانه داشته باشند. یا عده ای از مخاطبان بتوانند بنا به صلاح دید خودشان به عنوان تظلم و دادخواهی به مقامات ذی صلاح مراجعه کنند و از حق خود دفاع نمایند و یا به حامیان سایت اطلاع دهند اگر پول هنگفت بابت اداره آن سایت از طرف اشخاص حقیقی یا از محل بیت المال تامین می گردد روزی باید پاسخگو باشند. آیا سایت یزدرسا تا این تاریخ مجوز فعالیت خبررسانی دارد؟ اگر خیرخواهانه می خواهد از خط و سلیقه خاصی حمایت کند آرزوی توفیق داریم اما چرا بعضی از خبرنگارانش دروغ می نویسند، تهمت می زنند و گویا خوششان می آید گزارش خلاف بدهند. خطاب به کارفرمایان و حقوق دهندگان به خبرنگاری که عنان قلم را رها کرده و بدون توجه به فرمایش مولای متقیان حضرت علی(ع) و تعالیم عالیه اسلام گزارش تهیه می کند یادآوری می نماید: شکر پروردگار یکتا را که دستم به ویژه هنگام نوشتن موضوعی که به حق می دانم نمی لرزد. در سن 73 سالگی روزانه 8 تا 10 ساعت در محل مجتمع آموزشی حضرت مجتبی(ع) و 3 تا 4 ساعت برای چاپ نشریه، امور محوله را انجام می دهم و شخصاً رانندگی می کنم. در انتشار آیینه یزد مستقل هستم و تاکنون با ضرر مادی نشریه را منتشر کرده ام. مجیزگویی نمی کنم و برابر با آنچه حضرت سجاد امام زین العابدین(ع) به شیعیان آموخته اند، دعا می کنم: خداوندا عمرم را طولانی گردان، مادام که در راه اطاعت تو باشد و اگر قرار بود چراگاه شیطان شود آن را بگیر و قبض روحم کن پیش از آن که خشم تو بر من سبقت بگیرد... 3 اگر افرادی درباره مطالب مندرج در آیینه انتقاد نمایند یا تذکر دهند و نصیحت کنند به طور قطع و یقین پذیرا هستم اما اگر کسانی باشند که به اصطلاح با چراغ خاموش حرکت می کنند یا آن طور که گفته می شود از طرف اشخاصی پشتیبانی می شوند و نمی دانم برای احقاق حق به چه کسی باید مراجعه کرد چاره ای جز آن نیست که در این ستون به دروغ ها و اهانت های آنها پاسخ منطقی و تذکراتی دوستانه و محترمانه داد و به موقع هم به مقامات مسئول شکایت کرد چون برای چاپ روزنامه و نشریه کیسه ای ندوخته ام. راستی ای جوان! اگر روزی کنار فردی نشستی که هم سلیقه با خبرنگار یزدرسا نبود و بر فرض علاوه بر اینکه با دست لرزان می نوشت با کلماتی دست و پا شکسته هم سخن می گفت آیا در گزارشی که برای سایت یزدرسا می نویسی او را به سخره می گیری که دستش می لرزید و لکنت زبان داشت؟ مگر نمی دانی قرآن کریم مسلمانان را از مسخره کردن یکدیگر نهی نموده است؟ آیه شریفه 11 سوره حجرات نکته دیگر آنکه تقاضای رفع حصر دولتمردان و فعالان سیاسی و دعا برای آزادی آنان تخلفی محسوب نمی گردد و افتخار مسلمانان این است که پیرو پیامبر عظیم الشان اسلام(ص) هستند که بر اساس تفسیر آیه شریفه 8 سوره انسان امیرمومنان حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) و فرزندانشان حضرت حسن و حضرت حسین سلام الله علیهم اجمعین همه طعام در خانه را در سه شب متوالی به مسکین و یتیم و اسیر دادند و خود گرسنه ماندند و غذایی برای افطار به مدت سه روز، روزه نذری در خانه نداشتند در این صورت مصداق اتم و اکمل آیه شریفه هستند که در برابر این گذشت و ایثار نامشان در ردیف ابرار ثبت و ضبط گردید که نه تنها تمام افراد بشر در همه اعصار و قرون بلکه کروبیان و ملکوتیان را به کرنش و تکریم و تعظیم وا می دارد. قابل توجه خبرنگار یزدرسا و دیگر کسانی که همانند وی می اندیشند اینکه بسیاری از مفسران گفته اند: منظور از اسیر در آیه مبارکه سوره انسان ، اسیرانی هستند که از مشرکان و کفار می گرفتند، و به قلمرو حکومت اسلامی در مدینه می آوردند و در سال های اولیه بعثت آزادانه رفت و آمد می کردند... 4 حسن ختام مقاله به درج دعایی اختصاص می یابد که حضرت محمدمصطفی(ص) به درگاه با عظمت خداوند رحمان و رحیم عرضه می داشت: خداوندا یک لحظه مرا بخودم وامگذار و چیزهای خوبی که به من بخشیده ای از من باز مگیر. 5 مدیر مسئول پی نوشت ها: 1- منیه المرید فی آداب المفید و المستفید (آداب تعلیم و تربیت در اسلام) ، شهید ثانی، ترجمه دکتر سیدمحمدباقر حجتی، صفحه 217 2- حواشی سه ساعت جلسه تکراری استاندار یزد برای هیچ!، یزد رسا، 4/6/1394 3- صحیفه کامله سجادیه ، ترجمه استاد مهدی الهی قمشه ای، ترجمه دعای بیستم، صفحه189 4- تفسیر نمونه ، جلد 25، صفحه 353 و 354 5- نهج الفصاحه ، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ جاویدان، صفحه 105 ...
روز پزشک بر زبان دراز چه گذشت؟
زبان دراز هفته نامه آیینه یزد ماجرای روزی که زبان دراز از سر ارادت خواست روز پزشک را تبریک عرض کند. پیری است و هزار درد و مرض! خلاصه زبان دراززاده ما را برد ساختمان پزشکان شهر جابلقا آن طرف بحرالروم جلوی پارکینگ ایستادیم. نگهبان که شکر خدا را در ردیف قویترین مردان جهان بود گفت: کجا؟ مگر نمی بینی اینجا جای پارک نیست، این جا اختصاص به پزشکان دارد. در این هنگام ماشین بنده با روبرو شدن با این همه ماشین های گرانقیمت احساس خود کم بینی کرد و خودش دنده عقب رفت و از سر خیر پارکینگ گذشتیم. خواستم از آسانسور استفاده کنم که فریادی بلند شد؛ اختصاصیه! فریاد او خیلی موثرتر از نفر قبلی بود. چون بر اثر تکانی که خوردم سنگ کلیه رها شد و چهار طبقه هم نفس زنان بالا رفتم تا خودم را جلوی خانم های منشی دیدم. سلام کردم. دیدم یکی از آنها خیلی کشیده و مهربانانه می گوید: خوبی قربونت! فدات! کجایی؟ ما هم با دیدن [مه لقا] آمدیم خودمانی جواب دهیم که خانم بغل دست با چشم غره و اشاره فهماند که ایشان دارند با موبایل صحبت می کنند و منظورشان شما نیستید.!! بعد از نیم ساعت با گره در ابرو گفت بفرمایید: چون استکان چای جلو او گذاشته بودند، عرض کردم صرف شده!! لبخندی زد و گفت یکی لایک داشت گفتم: بعله دوباره با اخم گفت: فرمایش! عرض کردم وقت می خواستم. گفت: چهار ماه دیگه تشریف بیاورید تا بگم چه موقع مراجعه کنید.!! گفتم: خودم یا بازماندگانم بیایند!! عرض کردم: خانم از درد دارم می میرم در این هنگام زبان دراززاده هم دو تا خیابان آن طرف تر داخل کوچه جای پارک پیدا کرده بود و رسید و التماس کرد و گفت: وضع زبان دراز روبراه نیست و... دل بغل دستی سوخت و گفت حالا که مریض اورژانسی هستید بفرمایید بنشینید اون گوشه تا صدا بزنم.!! بعد از مدتی که به اتاق انتظار هدایت شدم دیدم عده ای یزدی، کرد و عرب، بلوچ و لر، ترک و گیلک و مازنی تا اهالی محترم بنادر جنوب ردیف نشسته اند خلاصه یک بعد از نیمه شب گفت: آقا شما که اورژانسی هستی بفرمائید خدمت خانم منشی. ایشان هم با هزار منت گفت: نمره یکصدوپانزده نیامده نمره او باشد برای شما عرض کردم شماره چند رفته خدمت دکتر. فرمودند نودویکم البته اورژانسی بودم و با لطف و محبت چند نفر از منشی ها ساعت دوونیم بعد از نصف شب دکتر را دیدم اما فراموش کردم روز پزشک را به ایشان تبریک بگویم. گرچه هیبت و شوکت نگهبان پارکینگ و چهار طبقه پله ها را طی کردن تقریباً موثر بود و مشکل تا حدی حل شده بود !! زبان دراز ...
شب یلدا، “دو بیتی خوانی” بزرگترها برای کوچکترها
........ غبار بی کسی بر من نشسته یا الا لوک سیاه با تو قنده بزن جو نون که نای من در نایبنده گل سرخم چرا رنگت شده زرد مگر باد خزون اومد تو رو زد برو باد خزون که برنگردی که رنگ گل انارمو را تو کردی زرد مرسوم بود. سید محمد فاطمی خادم آستان مقدس امامزاده عبدالله در این باره تصریح می کند: بزرگترین شب سال به شب یلدا یا همان ” شب چله ” بافقی ها معروف است. در قدیم شلغم و ...
سفرنامه اربعین حسینی از زبان یک خبرنگار
می گه ازش بپرسم که بعد از سه روز سفر معنوی آرزویت چیست؟ احتمالا می خواهد یک شوخی کند. خوب حالا بگو بعد از سه روز سفر معنوی آرزویت چیست؟ (وجود این شوخی ها تو سفر لازمه و اصلا یکی از جاذبه های سفر همین چیزهاست.) محمد گفت حالا که این طوری گفتی من هم نمی گم. گاه و بیگاه صحبت از انفجارهای مختلف بود. اصلا آدم که این جا می آد یک جورایی انفجار و این ها هم براش عادی میشه. شب صدای تیر می آمد و ...
خودکار بیک چگونه و توسط چه کسی به ایران امد!!حکایت خواندنی و پرماجرای بیک!!
. نمی دانم چند ساعت در اغما بودم. وقتی به هوش آمدم نیمه های شب بود. تنم در آتش تب می سوخت. آن شب، سختی برزخ را حس کردم. بر سر خود می کوبیدم و به خود نهیب می زدم که ای حاجی ابراهیم، چه بر سر خود آوردی، آخر تو مردی معتقد بودی، حرام و حلال را می شناختی، دیدی با چه خفتی زن پاک دامن خود را از دست دادی؟ چه شد که به این ورطه هولناک افتادی، خدا لعنت کند آن دلال سیه کار را که آرام آرام تو را به این سیاهچال ...
عرفان حلقه؛ اغواگری به نام دین و درمان / بخش اول
پیام بدهد که بیاییم با هم باشیم چون که اختلاف بین شان زیاد است و این نشان می دهد که وحدت رویه ای ندارند. وقتی همه دارند به روح القدس متصل می شوند، خب اتصالات و آگاهی ها همه باید یک شکل باشد. یکی از مسائل بحث درمان از طریق هوشمندی و شعور کیهانی است که همه کاره این جهان دوقطبی است و در مقابل شیطان قرار دارد و خیلی محترمانه خدا در کنار نشسته و امور به دست شعور کیهانی است و همانطور که عرض شد ...
لم داده با کیبورد
قیمت از د ست د اد ن یکی از اعضای حیاتی ام تموم بشه. این مشکل رو هم من خیلی وقته د ارم و مربوط به الانم نیست. مثلا من سال های ساله که لب به انار نزد م و حالم از هرچی اناره به هم می خوره. اونم فقط به این د لیل که توی د وران د بستان معلم مون مجبورمون کرد شعر صد د انه یاقوت، د سته به د سته، با نظم و ترتیب، یکجا نشسته رو حفظ کنم! محمد علی محمد پور عروسی که د عوت باشیم ملیحه از 48 ساعت ...
روزنوشته های رئیس جمهور: جواد کجا با همتای سعود ی اش د ید ار کرد ؟
اسکایپ با ماست. جواد جان از وضعیت مذاکرات صلح سوریه بیشتر برامون بگو. جواد گفت: خیلی ممنونم محمد جان. اینجا نیویورک. ساختمان سازمان ملل متحد . اعضای هیات مشغول مذاکره. اختلافات همچنان باقیست. محمد گفت: ممنونم جواد ! از گزارش خوب بد ون فعلت. حسن روحانی اینجا د ر استود یو با ماست، چند کلامی هم با ایشون صحبت کن. جواد و محمد خود شان ذوق می کرد ند و غش غش می خند ید ند . گفتم: بد ه من بابا اون تلفن رو می ...
پایان مرگ بار رقابت عشقی
می کند. وی ادامه داد: روز حادثه با مدیرعامل جلو شرکت قرار داشتم. وقتی دیر کرد، به او تلفن زدم و گفت در پمپ بنزین است. او گفت مرد جوان از صبح در تعقیبش است و مزاحم اوست. پس از این من بلافاصله به جلو پمپ بنزین رفتم و دیدم مرد جوان روی موتورسیکلتش کنار اتوبان نشسته است. قصد داشتم او را تنبیه کنم تا درس عبرتی برای او شود به همین خاطر با خودرو به طرفش رفتم و خودرو را به موتورسیکلت کوبیدم. بعد از این ...
فرهنگ در رسانه
من احساس می کنم که خیلی هم خوب است که بخش خصوصی وارد عرصه ساخت چنین آثاری شده است که البته حمایت هم باید بشود . وی در ادامه افزود : واقعاً همه جا گفتم باز هم می گویم بهتر است تولید در دست دولت نباشد و صدا و سیما به جز مسائل خبری و ... تولید نداشته باشد وکار تولیدی نکند . کسانی که در بخش خصوصی تولید می کنند را دریابد مثلا اگر اثر خوب و با کیفیتی ساخته شده است آن را از آنها بخرد . بهترین راهی که به ...
بهانه پیشنهادبی شرمانه برای برداشتن پوشش، بچه گانه است
بخوری اما شخصیت تو به خاطر علاقه به مدیریت، بیشتر به درد کارگردانی می خورد! این حرف باعث شد به قضیه کارگردانی بیشتر فکر کنم. امروز اگر پیشنهاد بازی برسد، قبول می کنید؟! هنوز وسوسه این قضیه درون وجود من است اما به شرطی که فیلمنامه خوبی به دستم برسد. دلیل کم کاری من در بازیگری، نبود پیشنهاد خوب است. در فیلم های شما نگاه فمینیستی خاصی وجود ندارد... درست ...
داستان 14 روز بحرانی یک جانباز
اکسیژنه و پماد سیلیور روزانه حداقل دو بار پانسمان می کنم. پرستار آمد یک دارویی را از شیشه کوچک که نفهمیدم چه هست کشید ریختش در یک شیشه دویست سی سی سرم و کرد در شیلنگ آنژیوکت ثابت روی دستمان. خدا را شکر مسیر انتقال مواد از طریق این سوزن ثابت در رگ جدید ساعد دست چپم باز است و دارو به همراه آن مقدار آب سرم به سرعت قاطی خونم می شود و دیگر لازم نشده برای گرفتگی آنژیو کت دستم را ...
رسماً می گویند فیلم با سوژه خیانت می ساختی نه دفاع مقدس/ کاش من هم یک حاتمی کیا برای خودم داشتم
. سینما فرهنگ هم که متعلق به فارابی است پس چرا این سینما را به تو ندادند؟ برای خودم هم جالب است! خود آقای تابش در مورد این فیلم نامه ای نوشته به جناب آقای سرافراز که این فیلم خوب است و در راستای ارزشهای دفاع مقدس. از اختصاص سینما فرهنگ به این فیلم پرهیز می کنند، سینما فرهنگ دست آقای مسچی است والبته در هرصورت زیرنظر سازمان سینمایی است. من حتی رفتم پیش آقای رضاداد و گفتم آقای رضا داد تو را ...
هشدار! مراقب جلیس های امروزی خود باشید! + صوت
حقیقی است! در خواطر ملکی و ربانی، لذّت ابدی است؛ منتها در خواطر نفسانی و شیطانی، ابتدا لذائذ ظاهری را جلوه می دهد که انسان به آن لذائذ حقیقی فکر نکند. اولیاء خدا در این مورد نکته عجیبی بیان کردند، می فرمایند: آنچه خیلی مهم است، این است که شیطان، انسان را فریب داده و به ذهن انسان، خطور می دهد که این لذائذ، لذائذ نقد است. نفس دون به انسان می گوید: این لذّت هائی که تو الآن می بری ...
دلایل عقلی و نقلی زنده بودن امام زمان(عج) چیست؟
... به روایتی از حکیمه خاتون توجه فرمائید: امام حسن عسکری(ع) کسی را دنبال من فرستاد که امشب (شب نیمه شعبان) برای افطار نزد من بیا، چون خداوند امشب حجت خود را آشکار می کند. پرسیدم: این مولود از چه کسی است؟ فرمود: از نرجس. گفتم: در نرجس اثر حمل مشاهده نمی شود. فرمود: موضوع همین است که گفتم. من در حالی که نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از پایم در آورد و فرمود: بانوی من، حالت چطور است؟ گفتم: تو ...
روایت خواندنی یک شاهد عینی از تلاش سی ساله شیخ زکزکی برای ترویج اسلام ناب محمدی در نیجریه
. پس وقتی سرم را روی دستم می گذارم مثل این است که بر خاک سجده کرده ام. او در جواب گفت که موافق است که بر خاک باید سجده کرد ولی نمی تواند بپذیرد که می شود بر دست نیز سجده کرد. می گفت اگر این طور است بنشین و دستت را بگذار روی پیشانی ات. گفتم برای سجده باید بدن را حرکت دهیم، این حالتی که تو می گویی که اصلاًسجده نیست. خلاصه بیشتر از نیم ساعت با هم گفتگو کردیم. او از من پرسید که پیرو چه مذهبی هستم ...
حنابندان مادر برای فرزند شهیدش +عکس
علی اصغر (فرزاد) می گوید: علی اصغر کوچک ترین پسرم بود که موقع شهادت 15 سال داشت، یک روز به من گفت: پدر اجازه بده بروم جبهه. من مخالفتی با حضور پسرانم در جبهه ها نداشتم اما به او گفتم: تو با این سن کمی که داری نمی توانی برای جبهه مفید باشی، صبر کن کمی که بزرگ تر شدی آن وقت برو. گفت: نه! شاید از نظر شما رفتن من به جبهه فایده ای نداشته باشد اما شاید بتوانم یک لیوان آب دست رزمنده ها بدم، این کار را که ...
دلایل عقلی و نقلی زنده بودن امام زمان(عج) چیست؟
نمی شود. فرمود: موضوع همین است که گفتم. من در حالی که نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از پایم در آورد و فرمود: بانوی من، حالت چطور است؟ گفتم: تو بانوی من و خانواده ام هستی. او از سخن من تعجب کرد و ناراحت شد و فرمود: این چه سخنی است؟ گفتم: خداوند در این شب به تو فرزندی عنایت می کند که سرور دنیا و آخرت است. نرجس از سخن من خجالت کشید. سپس بعد از افطار ، نماز عشا را به جا آوردم و به بستر رفتم. بعد از ...
چرا سید محمد حسین در قطعه 50 به خاک سپرده شد
را تعیین کرد تا غلت بخورم. لحظاتی بعد دیدم یک پاسدار دیگر هم با من غلت می خورد. وقتی ایستادم متوجه شدم سید محمد حسین است، بلند شد پرسیدم: مگه تو را هم تنبیه کردند؟ گفت: نه! من طاقت ندارم برادرم را تنبیه کنند و تماشاچی باشم . *ما از شهادت و کشته شدن در راه خدا هیچ باکی نداریم وقتی برادر باشی گاهی ممکن است دعوا هم بکنی دیگر! ما هم گاهی دعوا می کردیم اما یک ساعت بعد آشتی بودیم ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (203)
تکون میده بعد ادامه میده. 7- یه بارپشت چراغ قرمز شروع کردم به یارو فحش دادن اومد پایین تو ماشینم نشست گفت چی زرزر میکردی؟ از اون روز با شعور شدم شیشه رو میدم بالا فحش میدم. 8- من هنوزم در عجبم که قارچ خور چطوری با سرش آجر می شکوند ولی وقتی به لاک پشت می خورد، می مرد؟ 9- این آمبولانسای بهشت زهرا که می ندازن تو خط ویژه و آژیرکشون میرن هدفشون چیه؟ 1- اون مرحوم ...
عاشورزاده: اصلا به دنبال لقب و اسم خاصی نیستم
جلوی چشمم آمد و موج های منفی درمن جمع شد. دست خودم نبود، گریه ام گرفت. می خواستم مدال طلا را به دست بیاورم اما در چند ثانیه همه چیز عوض شد. البته خداراشکر می کنم که دستم خالی نماند در این مسابقات. ***به مسیر دوساله اشاره کردی. به طورحتم مسیر سختی را پشت سر گذاشتی اما پر بار. -استارت کار من برای المپیک از دوسال پیش زده شد. بعد به ترتیب وارد رنکینگ شدم و خودم را به رتبه نخست ...
حزب اللهی باید شیک و مجلسی باشه
را وارد وادی دیگری کرده بود. مادرش می گوید: قبل از ورودش به دانشگاه فیلم های گروهک های تکفیری رو رصد می کرد. براش خیلی عجیب بود که چطور یک انسان حاضر به سر بریدن انسان دیگه می شه. یه بار به من گفت دستم به اینا برسه مثل خودشون برخورد می کنم اما من بهش گفتم مادرجان این رفتارها تو مرام شیعه نیست. به فکر فرو رفت و دیگر حرفی نزد . محمدرضا حالا عازم سفری شده بود که دشمنانش گروهک های تکفیری ...