سه شنبه ۰۱ خردادساعت ۰۱:۵۲May 2024 21
جستجوی پیشرفته
ایسنا ۱۴۰۰/۰۹/۰۷ - ۱۶:۱۵

آوازهای ناتمام راوی خاطرات یک اسیر شد

سرباز عراقی که مدام در پنجره اتاق ها سرک می کشید تا تجمع ما را دید سریع و با لگد در را باز کرد و آمد داخل. از پنجره تا در، فاصله خیلی کمی بود. وقتی داخل شد هر کدام خودمان را به کاری مشغول کرده بودیم. بهت زده شده بود از هماهنگی ما؛ فقط به همه مان نگاه می کرد ... ... ادامه خبر

برچسب‌ها

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)

برچسب خبرهای مرتبط