سایر منابع:
سایر خبرها
ها هرچه باشد نیاز به محبت دارند. محبتی که فقط برای خودشان باشد و مثل پول هایشان کسی از آن سهم نبرد. صحبت از محبت به این کودکان که می شود. خانمی از ذهنم عبور می کند که شب تولدش مهمان آنها شده و کف چهارراه شمع هایش را فوت می کرده. به سراغش می روم دلم می خواهد بیشتر از جزئیات این جشن ویژه بدانم! می پرسم از قبل برنامه ریزی کرده بودید برای این که تولدتان را این طور برگزار کنید؟! می گوید: ...
دیده بود. مشتری دوم هم زنگ زد متوجه شدم دست مکانیکی خواهان بیشتری دارد. با تماس های این دو نفر انگیزه ام برای کار کردن خیلی بیشتر شد و دوباره ادامه دادم. در حال حاضر چه محصولاتی تولید می کنید؟ انواع انگشت مصنوعی و زیبایی دست، انواع انگشت و دست مکانیکی قابل حرکت، دست الکترونیکی با قابلیت کنترل از طریق سیگنال عصبی برای افراد قطع دست از ساعد و بازو، آرنج الکترونیکی برای قطع د ...
...؛ اما باز هم حاضر به روبوسی و خداحافظی از حسن نشدم. گفتم: حسن کجا می روی؟ خانمش گریه می کرد گفت: به تهران می روم و زود برمی گردم. من هم گریه کردم. حاج حسن به من گفت: مادر پیراهن و ساعتم را نگاه کن! یک ساعت کاسیو بود. می خواست حواسم را پرت کند. وقتی حاج حسن به شهادت رسید و می خواستند او را دفن کنند، گفتند: چه انتظاری دارید؟ به آنها گفتم: ساعت حسن را برایم بیاورید تا آن را نگه دارم. لباس تکه ...