سایر منابع:
سایر خبرها
مرا به خاطر پوشیدن شلوار جین در دانشگاه رد کردند
.... * من سر تمرین تیم سایپا بودم که علی کفاشیان حداقل 10 بار برای سرمربیگری در تیم ملی به من زنگ زد که پاسخش را دادم. کفاشیان گفت مهندس می خواهد شما را ببیند. گفتم کدام مهندس؟ گفت آقای علی آبادی. من هم یک روز فکر کردم و بعد برای سرمربیگری تیم ملی پاسخ دادم. من آدم سیاسی نیستم و فقط از جنبه ورزشی به آن نگاه کردم. * کفاشیان اصلا نمی دانست من اخراج شده ام. قبل از اینکه این مسئله ...
علی دایی: پس از تصادف آخرم، نگرشم نسبت به زندگی تغییر کرد/گذشته ام را فراموش نمی کنم
همچنین تصادف آخر خود صحبت کرد و اظهار داشت: سرما خورده بودم و قرص و داروهای خواب آور مصرف کرده بودم، چند دقیقه پیش از وقوع تصادف برادرم محمد به من گفت که اجازه دهم وی پشت رول بنشیند که من گفتم 5 دقیقه دیگر رانندگی میکنم که در همین مدت زمان یک لحظه اتفاق افتاد و تصادف کردم. دایی خاطرنشان کرد: پیش از این تصادف نگرش دیگری نسبت به مرگ داشتم و ترسی نداشتم ولی وقتی در بیمارستان بودم و دختر ...
با تنها نماینده زن مجلس خبرگان آشنا شوید
فرمان دادند که تا شماره سه را می شماریم، باید اینجا را ترک کنید و گرنه شلیک می کنیم. برف می آمد، ما همه روی زمین نشسته بودیم و قرار بود بنشینیم تا تکلیف معلوم شود؛ چیزی مثل تحصن. نکته ای که برایم خیلی عجیب بود، وقتی که گفتند ما تا سه را می شماریم، دختر من پشت سر من نشسته بود، من سعی کردم بروم و پشت سر دخترم بنشینم، چون سربازها پشت سر ما قرار داشتند به صورتی که من اولین ردیف بودم. دخترم با خشمی گفت ...
ماجرای حفاظت از امام هنگام ورود به ایران
همفکری با دیگر گروه ها پرداختند و کمیته استقبال از امام خمینی را سامان دادند. شهید فضل الله محلاتی درباره اقدامات اولیه برای تشکیل کمیته استقبال چنین می گوید: یک روز صبح بعد از اذان در منزل در حال استراحت بودم که تلفن زنگ زد. مرحوم مطهری بودند و گفتند: دیشب احمد آقا از پاریس تلفن کردند و گفتند امام تصمیم گرفته اند بیایند ایران. شما رفقا را خبر کنید که به منزل ما بیایند. من به بعضی از افراد ...
طلاق پایان زندگی نیست
. اما روزگار خوشی های من بیشتر از هشت ماه طول نکشید و نمی دانم چطور شد که زن اولش از موضوع باخبر شد و شوهرم نیز به این بهانه که بچه ها مادر می خواهند و مجبورم از تو جدا شوم، طلاقم داد و منی که یک روز زن خانه ام بودم و برای خودم خرید می کردم و مهمانی می دادم، حالا دوباره شده بودم دختر خانه، دختر پدری که به شدت متعصب بود و اعتقاداتش در مورد طلاق و زن طلاق گرفته سخت بود. طلاق که گرفتم ،شدم ...
مردی که با کفگیر همسرش را کشت
شوهر خود کشته شده بود. بنابراین مرد جوان همانجا بازداشت شد و پس از انتقال به پلیس آگاهی تحت بازجویی های قضائی و پلیسی قرار گرفت. وی در بازجویی ها با اعتراف به این جنایت به ماموران پلیس گفت: مدتی بود که به همسرم بدبین شده بودم. رفتارهای مرموزی داشت و همین باعث می شد هر روز بیشتر از قبل به او مشکوک شوم. برای همین همیشه سر این موضوع با هم دعوا داشتیم تا این که روز حادثه از همسرم بابت بعضی از ...
علی دایی: کریمی را به یک دلیل دوست دارم - هر دختری پولیورم را در شلوارم می دید با من ازدواج نمی کر
رخ داد، دیدگاهم نسبت به مرگ عوض شد. بعد از تصادف، دخترم بالای سرم آمد و مرا نوازش کرد. آن موقع فه مید م که آدم فقط برای خودش زندگی نمی کند و افراد دیگر به ما نیاز دارند. * تیپ های آن موقع فرق می کرد. زمانی که به دیدار مرحوم حجازی رفته بودم، هوا سرد بود و پولیورم را در شلوارم کردم. شاید اگر کسی آن موقع این تیپ را می دید با من ازدواج نمی کرد. (با خنده) * ناصر حجازی برای من خیلی ...
ناگفته های دایی درباره درس، فوتبال و تیپ خود
داخل خانه متفاوت است. سرمربی تیم فوتبال صبا در ادامه درباره حضورش در خانه مرحوم حجازی با تیپ متفاوت اظهار کرد: تیپ های آن زمان با الان متفاوت بود. زمانی که به خانه حجازی رفتم هوا سرد بود و پلیورم را داخل شلوارم گذاشته بودم (باخنده). هرکس آن زمان مرا می دید با من ازدواج نمی کرد! ناصر حجازی زحمات زیادی برای من کشید. زمانی که به بانک تجارت آمدم، در دانشگاه تهران تمرین می کردیم. بعد از ...
سورپرایز نود با مصاحبه ویژه با علی دایی
عابدینی خیلی برایم زحمت کشید. و در نهایت من با لباس چیمنو از ژاپن به ایران بازگشتم و به دلیل اینکه هزینه بیمارستان زیاد بود با این وضعیت به کشور برگشتم. تصادف رانندگی: قبل از تصادف رانندگی نسبت به دنیا و مرگ تفکر دیگری داشتم در بیمارستان که دختر کوچکم بالای سرم آمد از خدا خواستم حالاحالاها مرگ به سراغم نیاید و آنجا فهمید آدم فقط برای خودش زندگی نمی کند. دخترم نورا هرچه می گوید به او ...
درخواست کمک برای نجات جوان محکوم به مرگ
باید بگویم اصلا اهل دعوا نبودم. حتی اگر از اهالی منطقه مان هم بپرسید، به شما خواهند گفت سرم به کار خودم بود. اگر این ماجرا ختم به خیر شود، نماز و روزه ام را ترک نخواهم کرد. علاوه بر آن سعی می کنم رضایت قلبی اولیای دم را هم به دست آورم چون در این سال ها که زندان بودم، فهمیدم رضایت لفظی که به خاطر پول باشد، کافی نیست و رضایت قلبی است که ارزش دارد. بعد هم می خواهم سر شغل قبلم برگردم. نمی دانم از شغلم ...
ناگفته های دایی برابر دوربین نود!
نزدیک یک هفته می ماندم تا دوره درمان تمام شود. اما چون المپیک تمام می شد هزینه را باید خودمان می دادیم که به همین دلیل با ده تا سرم و لباس کیمونو به زور مرخص شدیم. دایی درباره تصادف نیز گفت: از این اتفاقات در زندگی ام زیاد افتاده است. در تصادفم سرما خورده بودم. 5 دقیقه قبل محمد گفت بگذار من رانندگی کنم گفتم چند دقیقه دیگر و در همان 5 دقیقه خوابم برد. همه این ها دست خداست. تا آن موقع تفکر ...
دایی:هیچ وقت با علی کریمی اختلاف نداشتم و شاید او از من خوشش نمی آید/ ناصرخان در بین مربیانم چیز دیگری ...
دقیقه قبل از تصادف محمد گفت بگذار من رانندگی کنم که من به او گفتم بذار فعلاً من رانندگی کنم . در آن زمان شربت خورده بودم که خواب آور بود و ناگهان خوابم برد. پیش از آن حادثه طرز تفکرم نسبت به زندگی به شکل دیگری بود. وقتی در بیمارستان دخترم حضور پیدا کرد از خدا خواستم حالا حالاها مرگ را سراغم نفرستد. پس از تصادفم فهمیدم آدم برای خودش زندگی نمی کند و برای کسانی دیگر زندگی می کند که دوستش دارند. ...
راز جسد سوخته در سینه جوان آشنا
.... وقتی برگشتم هادی را دیدم که روی صندلی کارگاه خوابیده است. هرچه صدایش زدم پاسخی نداد. او مرده بود و من ترسیده بودم. ابتدا می خواستم او را در همان کارگاه دفن کنم اما نشد. برای همین جسدش را به خرابه بردم و رویش زباله ریختم و به کارگاه برگشتم تا اینکه متوجه شدم جسد آتش گرفته است. به گزارش همشهری، اظهارات متهم در حالی بیان می شود که تحقیقات پلیس نشان می دهد مقتول با ضربات چاقو به قتل رسیده است. با توجه به ادعاهای ضد و نقیض متهم، برای او قرار بازداشت صادر شده و تحقیقات در این پرونده ادامه دارد. ...
آنچه در برنامه نود این هفته گذشت
. تصادف رانندگی: قبل از تصادف رانندگی نسبت به دنیا و مرگ تفکر دیگری داشتم در بیمارستان که دختر کوچکم بالای سرم آمد از خدا خواستم حالاحالاها مرگ به سراغم نیاید و آنجا فهمید آدم فقط برای خودش زندگی نمی کند. دخترم نورا هرچه می گوید به او چشم می گویم. از همسرم تشکر می کنم در این چند سال کنار من بوده و با من مدارا کرده است از او صمیمانه متشکرم. خصوصیاتم در بیرون و خانه ...
تاثیر شگرف نامه امام(ره) به گورباچف بر مردم شوروی زیر یوغ استعمار/کاندید شدن برای رسیدن به مقام از راه ...
انقلاب و جذب جوانان به سمت آن داشتند که به لطف خداوند نیز در این صف قرار گرفتم و برنامه های آنان را دنبال کردم تااینکه آیت الله سعیدی زیر شکنجه به شهادت رسیدند و ما نیز متفرق شدیم. مدتی مخفیانه زندگی کردم و پس از دستگیری به زندان رفتم اما با عنایت خداوند از زندان فرار کردم که مدتی در انگلیس وفرانسه بودم سپس به لبنان رفتم؛ در لبنان با تعدادی از برادران ، برای کسانی که از ایران برای دوره های چریکی می ...
ماجرای دردسرساز عشق پسر 25 ساله به دختر 40 ساله
گرفتم اما او عنوان کرد همسرش در جریان ماجرا قرار دارد تا این که چند روز بعد خانمی که خود را همسر جعفر معرفی می کرد با من تماس گرفت و در حالی که می گفت با ازدواج جعفر مخالفتی ندارد از حمایت های مالی من قدردانی کرد. این در حالی بود که من به عنوان کارمند ضامن ده ها میلیون تومان وام دیگر جعفر شده بودم و حتی گوشی های گران قیمت برایش می خریدم، اما از یک ماه قبل او تهدیدم کرد که باید یک دستگاه ...
تهدید 4 هواپیما به بمب گذاری برای اثبات عشق
متوقف کند. من به خاطر تهدیدهای او از سه سفر باز ماندم. متهم 20 ساله تحت تعقیب پلیس قرار گرفت و دستگیر شد. او در اظهاراتش به ماموران گفت: چون دختر مورد علاقه ام می خواست به کیش بازگردد و مرا برای همیشه ترک کند، از این ماجرا ناراحت بودم و تصمیم به لغو پروازهایش گرفتم و با تهدیدبه بمبگذاری هواپیما کاری می کردم که او به خاطر ترس از انفجار دیگر سوار آن هواپیما نشود. با این کار همچنین می خواستم میزان علاقه خود را به دختر جوان اثبات کنم. چند روز پیش پس از آخرین دفاع از این متهم 20 ساله پرونده وی با صدور قرار جلب به دادرسی به دادگاه ارسال شد. ...
کودک 2 ساله قربانی ارتباط خیابانی مادرش شد
: آن چه قبلا گفته بودم دروغ بود! آن روز وقتی صدای گریه دختر 2 ساله بلند شد سیلی به گوش او نواختم که آثار انگشتانم روی صورتش ماند و سرش به زمین خورد سپس دختر را به قسمتی از اتاق که با یک پرده جدا شده بود بردم و شالی را دور دهانش پیچیدم و نزد مادرش بازگشتم تا به مصرف مواد ادامه بدهیم بعد از حدود نیم ساعت که کمی نگران شده بودم از مادر کودک خواستم سری به دخترش بزند ولی دیدیم که شال دور گردنش قرار دارد و ...
مصاحبه خواندنی و جنجالی لیلی گلستان
خواستم کاری کنم که حقم را بگیرم و گرفتم. دو سال بعد از این که از آن دیر به خانه برگشتم، یک روز مادرم با مهربانی پرسید که حالا آمادگی برگشتن را داری؟ و من جواب دادم که الان می خواهم بروم و رفتم و چهار سال آن جا ماندم. بزرگ تر شده بودم. در خود پاریس برایم خانه گرفتند. همه چیز عالی بود و به من خیلی خوش گذشت. بعد از 4 سال هم طراحی پارچه خواندم، هم رفتم و در کلاس های آزاد سوربن، تاریخ ادبیات ...
نوه دکتر مصدق از تجربیات پزشکی اش میگوید
. 81 ساله است ولی هنوز مثل روزگار جوانی اش روزانه 3 تا 5 ساعت مقالات و تحقیقاتی را که در رشته اش صورت گرفته می خواند تا اطلاعاتش را به روز نگاه دارد. دکتر محمود مصدق نوه مردی است که صنعت نفت را ملی و هویت ایرانیان را در آن زمان احیا کرد. دنبال پیرترین پزشک شاغل بودیم، نه نوه مصدق. از اتفاق، دکتر مصدق پزشک را یافتیم که هم پزشک شاغل است، هم پیرترین. از محمد مصدق دو پسر و سه دختر به یادگار ...
جنایت آتشین به خاطر آزار دختر 7 ساله
وقتی به خانه آمدم، نیلوفر مرا در آغوش گرفت و راز آزار و اذیت خود را فاش کرد. سراغ همسرم رفتم که او هم حرف های نیلوفر را تائید و عنوان کرد یک ماما هم پس از معاینه نیلوفر اعلام کرده دختر هفت ساله مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. خیلی عصبانی بودم و از برادرم خواستم اصغر را به مغازه اش بکشاند تا با او حرف بزنم. به بهانه ای مرد جوان را به زیرزمین برده و درباره جنایت سیاه پرسیدم که او نه تنها عذرخواهی ...
اوشین چگونه مدیران رادیو را زندانی کرد؟
کارمندان ما به خاطر این مسأله مجازات بشوند، آن وقت کسی دل و دماغ کار کردن ندارد. دستش به کار نمی رود و من هم نمی توانم سازمان را به این شکل اداره کنم. امام فرمودند: به من بنویس، من عفو می کنم. من هم نامه ای که آماده کرده بودم را دست امام دادم و ایشان هم دستور دادند که آن ها را عفو کنند. من رفتم مقداری میوه و شیرینی خریدم و با دستور عفو امام بردم دفتر زندان. چون انجام این کار تا 8 و 9 شب طول کشیده ...
فرهنگ در رسانه
وجود آمده بود. کیانیان:چوب لای چرخ دولت می گذارند بعد از اظهارنظرهای پرستویی ، رضاکیانیان، بازیگر مطرح سینمای ایران در صفحه اینستاگرام خود یادداشت جالبی را منتشر کرد .کیانیان در اینستاگرام خود نوشت: این جماعت بهانه جو به چیز های عجیبی که آویزان نمی شوند! شغل شان این است که هر روز بهانه ای دست و پا کنند و چوب لای چرخ این دولت بگذارند. حالا که فصل جشنواره است، بهانه هاشان در مورد ...
انتقام آتشین تاوان آزار و اذیت دختر 7 ساله
تعویض روغنی دوستش رضا رفته است و همین سرنخ کافی بود تا رضا تحت بازجویی قرار گیرد. این مرد خیلی زود در بازجویی ها اعتراف کرد که برادرش محمد دست به قتل مهدی زده است. با اعترافات رضا، خیلی زود برادرش بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت. محمد در بازجویی ها پرده از راز جنایت آتشین خود برداشت و گفت: راننده هستم و بار سبزیجات به شهرستان ها می برم. یک روز وقتی از شهرمان به خانه آمدم، نشستم تا چای ...
آرامش امام پس از سخنرانی 12 بهمن برایم عجیب بود
هم باید در این مخالفت شرکت داشته باشیم، به همین خاطر در جلسه شبانه با این بچه ها قرار شد مسابقات را تحریم کنیم و کشتی نگیریم. دو روز به شروع مسابقات باقی مانده بود. صبح روز بعد وقتی از خوابگاه به سمت محل عذاخوری مان که 30-20 متر از اردو فاصله داشت راه افتادیم در طی مسیر دیدیم به در و دیوار نوشته شده: قهرمانان به صف ملت پیوستند (محمدرضا طالقانی) این در حالی بود که من این کار را نکرده بودم. در واقع ...
خاطرات پر احساس یک آزاده
تنها همین زندان در موصل وجود داشت اما بعد از مدتی که تعداد اردوگاه ها زیاد شد، نام این زندان را موصل 1 گذاشتند و همه دوران اسارت ما در همان اردوگاه گذشت. خانواده چشم انتظار اسارتم 9 سال و 11 ماه طول کشید. من قبل از اسارت متأهل بودم و یک دختر سه ماهه داشتم. همسرم در مدتی که مفقود بودم تلاش های زیادی برای باخبر شدن از وضع من کرده و حتی با پدرم و برادرش تا سرپل ذهاب آمده بودند؛ اما ...
زندگی راز آلود سید محمود دعایی!
ویزای کویت درست می کنم قبل از آن که به دست من برسد به شما گفته و این کار نامردی او است... منتظری به من گفت که گذرنامه پاکستان درست می کنم [به] اسم محمد شرف الدین و از من عکس گرفت و گفت چند روز دیگر می دهم ولی ندیدم... من خیلی از خدا می خواهم او را... حتی اگر با شما کار می کند نابودش کنم و آن چنان کینه ای دارم که حد ندارد... در 28 آبان 1390 آقای دعایی در نامه به آقای عبدالله شهبازی ...
روایت زنان زندانی از تجربه زیسته خود در زندان و پس از آزادی
یکدیگر دارد. شرکت در کلاس های آموزشی، جلسات گروهی، حرفه آموزی، کارگاه ها، تهیه غذای روزانه و ... اموراتی است که معمولاً یک زندانی در طول روز بدان می پردازد. مینا 31 ساله است. او به علت حمل مواد مخدر، 6 سال در زندان بود و در سال 91 با عفو آزد شد. مینا در توضیح زندگی روزمره در زندان می گوید: هر روز 6 صبح می رفتیم ورزش، بعد می رفتیم صبحانه و بعدش هم کارگاه. ناهار که می خوردیم یک کم استراحت می ...
نامه درخواست راه اندازی عمره دانشجویی را پای ستون توبه نوشتم
... سیم کارت های در دست مردم را از هفت میلیون به چهل و هشت میلیون رساندیم چطور وارد کابینه آقای احمدی نژاد شدید؟ در سال 1384 آقای احمدی نژاد رئیس جمهور شد و با توجه به اینکه معاون وزیر و رئیس سازمان پژوهش ها بودم و کارهای مختلفی کرده بودم، احتمال می دادم به سراغم بیایند، لذا باز تکنیک مسافرت را به کار بردم. تابستان بود و به دیدن پدر و مادرم رفتم.حواسم بود که به موبایل جواب ندهم ...
در دفاع از دخترم او را کشتم
سلامانه : به گزارش روزنامه اعتماد، حالا آن مرد، پدر دنیا در دادگاه به جزییات قتل اعتراف می کند: دنیا همان طور که روی پاهایم نشسته بود، گفت: امروز صبح که برای خرید به بقالی سر کوچه رفته بودم، دوست عمورضا، همان مردی که بادکنک می فروشد من را به پشت مغازه برد و با من کار بد کرد، با شنیدن این جملات از دهان دخترم عصبانی شدم و به سراغ همسرم رفتم تا ماجرا را از زبان او بشنوم. همسرم هم داستان ...