سایر منابع:
سایر خبرها
فرهنگ در رسانه
بهترین جوان های دنیا را داریم اما این روزها سرگشتگی آنها زیاد است و باید به آنها پر و بال داد، پای درد و دلشان نشست و به آنها بها داد و کمکشان کرد و از همه مهم تر این که جدی شان گرفت. جام جم/در نشست علمی خانواده ایرانی و فضای مجازی؛ تغییرات و گوناگونی مطرح شد خانواده ایرانی در شوک فضای مجازی هشتمین نشست از سلسله نشست های عصر گفت وگو با موضوع خانواده ایرانی و فضای ...
شهادت در وقت اضافه/ اولین جنازه ای که در عمرم دیدم شوهرم بود
، مثل همان موقع ها که پشتم بودی و همیشه می گفتی فقط من و تو هستیم که برای هم می مانیم. با دیدن اشک امینم مطمئن شدم دل امین با من است که من با این همه وابستگی حالا قرار است بدون او چه کنم... گفتم حلالت کردم، به جز خوبی هیچ چیز از تو ندیدم. *بوسه های آخر... از اولین سفر که برگشت هنوز صورتش خوب نشده بود. قول داده بود دفعه بعد که برمی گردد صورتش هم خوب شود. راست می گفت ...
ضرورت همکاری و افزایش آگاهی درباره سرطان / پویش ملی مبارزه با سرطان
...، ادامه داد: اشعه فرابنفش خورشید، حتی در روزهای ابری نیز به سطح زمین می رسد، بنابراین توصیه می شود هر روز از کرم ضدآفتاب استفاده کرده و هر دو ساعت یک بار، آن را تجدید کنید. وی یادآور شد: همچنین بعد از شنا و تعرق زیاد نیز، استفاده مجدد از کرم ضدآفتاب لازم است، بعد از تماس با نور خورشید، دوش بگیرید و عرق موجود روی پوست، نمک، مواد شیمیایی و فرآورده های ضدآفتاب را از تن خود بشویید. ...
زندگینامه امین حیایی + عکس
.... نیلوفر: خوبی امین این است که نگاهش همیشه مثبت و دلش صاف است. وقتی با او صحبت می کنید احساس خوبی به شما دست می دهد و به نظرتان می آید که آدمی است که می توانید روی او حساب کنید چون اهل کمک کردن است. از موفقیت شما خوشحال می شود. فاصله گرفتن از حواشی امین: من از اعتماد به آدم ها ضربه های زیادی خورده ام و سعی کرده ام که محتاط تر رفتار کنم البته سخت است آدم تغییر کلی کند. این ...
دل به عشق زنده می ماند چه در دل داری؟
کمتر از ده روز تندیس های ظلم و ستم یکی یکی شکست، غول های هزاران ساله باطل و فساد و خفقان در فواره خون شهیدان نابود شدند، و سی و شش میلیون نفر مرد و زن ایرانی گرد وجود رهبری می چرخیدند که آرمانی ترین مکتب انسان ساز اسلام را با خود آورده بود. زمانی امام وارد ایران شده بود که ده روز به پیروزی انقلاب مانده بود، تهران و همه شهرها و روستاهای ایران همهمه خون بود و گلوله، خیابان هایی که به آتش ...
گزارش روزشمار یکماهه پرونده سوشامکانی دروازه بان پرسپولیس از انتشار تصایر خصوصی تا بازگشت به تمرین!!
...، پشت او را خالی کند؟ آیا آن روزها که سوشا با بازیکن حریف، همبازی، خودی، غیرخودی و نخودی، داور و... درگیر می شد و هر بار هم ادعا می کرد من بی تقصیرم و همه دنیا بد هستند و من فقط خوبم، باشگاه پرسپولیس نمی توانست با او برخورد کند؟ سوشا حتی چند مقطع با محرومیت خود به پرسپولیس لطمه زد اما باز هم برانکو و پرسپولیسی ها مثل کوه پشت او ایستادند تا او را به سمت این شرایط هُل بدهند. همیشه آن که ...
بی حرمتی به دختران مجرد ایرانی در قالب طنز و جوک های امروزی
سمت رودخانه می رفت پسر به کوزه می خوره کوزه بشکست و بعد چنین گفته اند که : اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی نتیجه گیری : بحران ازدواج حال حاضر بخاطر لوله کشی شدن آبه .2 روش عرفانی : چهل شبانه روز جلوی خونه رو آب و جارو میکنی و ده تا شمع روشن میکنی شکلات بین مردم تقسیم میکنی تا مرد آرزوهات بیاد. نتیجه گیری : در صورت کمبود شمع میتونین فانوس هم روشن کنین .3 روش ...
کردستان در صدر استان های کشور در ابتلا به سرطان پوست
هر دو گروه جنسی بعد از بروز سرطان های معده در مردان و پستان در زنان، سرطان پوست در رده دوم قرار دارد. به گفته این مقام پزشکی، شمار بیماران سرطانی در سال 93 حدود 20 نفر افزایش یافته و شمار مبتلایان از تعداد یک هزار و 515 نفر در سال 92 به یک هزار و535 نفر در سال گذشته افزایش یافته است. به گفته بیدارپور شهرستان سنندج با 621 نفر مبتلا به بیماری سرطان، شامل 354 نفر مرد و267 نفر زن در ...
پدر و مادری برای 400 معلول
تو کل دنیا فقط یه دونه دوست بیشتر ندارم اونم زینبه اما از شانسم اون خوابگاهش طبق پایینه، منم اجازه ندارم بعد از مدرسه برم خوابگاه زینب! اما عصرا خیلی تنها می شم! آخه تو خوابگاه ما همه ازم بزرگ ترن! تصمیم گرفتم امروز عصر یواشکی برم طبقه پایین! دفعه قبل زینب یواشکی اومد اینجا اما مامان مربی زود پیدامون کرد! این دفعه نقشه کشیدم بریم زیر تخت من تا هم وسایلی که خریدم نشونش بدم هم با باغ وحشی که خاله ام ...
یک وانت پر از کم فروشی
خرید می کنن اما متوجه نمیشن کم فروشی میکنه، دوتا سنگ غیراستاندارد میذاره کف ترازوی قدیمی زهوار در رفته و قبل از اینکه نایلون به کف ترازو بخوره میده دست مشتری. مشتری از همه جا بی خبرم راهش را می کشه میره به خیال اینکه درست خرید کرده، غافل از اینکه کلاه گشادی سرش رفته . پس که اینطور! انگار اینجا برای خودش بازار مکاره ای است و به گفته مغازه دار ترازو دیجیتالی هرکس به هر طریقی که می تواند ...
انگار کسوف شده بود...
شروع کردم به حرکت دادن آرامِ دست و پایم. همه جایم مثل تخته خشک شده بود. خون، لباس هایم را مثل چوب خشک کرده بود. وضعیت سر و صورتم را بررسی کردم. یک کلاه پشمی داشتم که اکثر اوقات سرم می کردم؛ موج ترکش از وسط پاره اش کرده بود ولی سرم ظاهراً که جراحتی نداشت اما با دیدن کلاه در آن وضعیت و خوف تاریکی شب با خودم گفتم دیگر کارم تمام است. شهادتین را گفتم و چشمانم را بستم. مدّتی که گذشت احساس کردم آن ضعف لحظات ...