سایر منابع:
سایر خبرها
نامه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شیراز به فقهای شورای نگهبان
قایق کشیده شدم. بدنم آمادگی برای چنین ورزشی ندارد. گرچه آسان است.... یک نفر چینی پیش بینی کرده است که ساعت هشت امروز زلزله ای به قدرت شش و هشت دهم ریشتر در تهران روی خواهد داد.به همین خاطر بسیاری از مردم از تهران سفر کرده یا از خانه بیرون رفته اند ...آمدن مابه لتیان هم بی ارتباط با این نیست. گرچه خودم اصلا قبول ندارم بخاطر بچه ها آمدم .با هلیکوپتر به سد لتیان آمدیم.... دوشنبه ...
هرآنچه در برنامه نود اتفاق افتاد / علی دایی : به چیزهایی رسیدم که هیچ گاه فکرش را هم نمی کردم
آدم سیاسی نیستم. من از جنبه ورزشی نگاه کردم و چنین اتفاقی رخ داد. آقای علی آبادی بعد از آن مصاحبه کرد و گفت. آقای کفاشیان هم مصاحبه کرد و گفت هیات رییسه تصمیم گرفته است. آقای کفاشیان اصلا نمی دانست و قبل از اینکه او به من بگوید من می دانستم اخراج شدم و از بچه هایم خداحافظی کرده ام. او به من گفت با قدرت به کارم ادامه دهم اما به او گفتم من اخراج شده ام. اگر بودم شاید به جام جهانی می رفتیم و شاید هم ...
خاطره انگیزترین تصویر از علی دایی +عکس
من خطا کرد و رباط یکی از انگشتانم پاره شد و آقای هیتس فلد از پزشکان تیم خواست که من را سریع به تیم برساند اما من 20 و چند روز از تیم جدا شدم و به تیم ملی رفتم و هنگامی که به بایرن برگشتم جایگاه خودم را از دست داده بودم. شلوار گابور کرالی: او همیشه با آن شلوار بازی می کرد و با این شلوارهای گشاد درون دروازه می ایستاد و می گفت که زمانی که از فوتبال خداحافظی کنم باز هم این شلوار بر تن من ...
درخواست کمک برای نجات جوان محکوم به مرگ
ارزش دارد. بعد هم می خواهم سر شغل قبلم برگردم. نمی دانم از شغلم که مکانیک ماشین های سنگین بودم، چیزی یادم مانده است یا نه، اما به هرحال می خواهم زندگی سالمی داشته باشم . علی درباره ماجرای منجر به قتل می گوید: آن روز من در خانه یکی از آشنایانم در نورآباد ممسنی میهمان بودم و ماجرای درگیری اصلا به من ربطی نداشت، چند نفر از اقوام افرادی که من میهمان آنها بودم، زنگ زدند و گفتند با اتوبوس به ...
مشروح گفتگوی جذاب عادل فردوسی پور با علی دایی
شد نیز گفت: من آدم سیاسی نیستم. من از جنبه ورزشی نگاه کردم و چنین اتفاقی رخ داد. آقای علی آبادی بعد از آن مصاحبه کرد و گفت. آقای کفاشیان هم مصاحبه کرد و گفت هیات رییسه تصمیم گرفته است. آقای کفاشیان اصلا نمی دانست و قبل از اینکه او به من بگوید من می دانستم اخراج شدم و از بچه هایم خداحافظی کرده ام. او به من گفت با قدرت به کارم ادامه دهم اما به او گفتم من اخراج شده ام. اگر بودم شاید به جام جهانی می ...
فیلم سازی کنار داعش+عکس
رسانه ها می شنیدم.واقعا این صحنه ها تاثیرگذار و تکان دهنده بود به طوریکه بسیاری از شب ها نمی توانستم راحت بخوابم و اینقدر شرایط سخت و دردناک زندگی این افراد روی من تاثیر گذاشته که نمی توانستم راحت از کنار آنها بگذرم. افرادی که یا در زیر آوار کشته شده بودند، یا سر بریده شده بودند و یا اینکه توسط تک تیراندازها کشته شده بودند و من از نزدیک این تصاویر را دیده بودم و یا اگر خانواده ای سالم مانده ...
کلاسهای بازیگری از بچه های پولهای هنگفت می گیرند و دروغ تحولشان میدهند
که الان برای سینما پیش آمده و به فیلمها ضربه می زند صحبت کنید. اختصاصا درمورد ورود بازیگر به سینما - من اول یک جمله می گویم و اگر لازم شد درموردش گفت و گو می کنیم؛ در مورد این امر همه ما مقصریم! همه مان مقصریم. من مثال می زنم: یک کارگردان که چند فیلم هم ساخته نقشی به من پیشنهاد می کند و سناریو را می خوانم و مشکلاتش را عنوان می کنم و با هم اندیشی مشکلات را حل می کنیم. بعد برای انتخاب بازیگرش ...
حشمت؛ مرد اسرار آمیز بزرگ آقا
آنجا دستیار دوم بودم و در همان کار با آقای نصیریان آشنا شدم. خیلی برای من اهمیت داشت که با ایشان گفت و گو کنم و سوالاتم را بپرسم. به هر حال ایشان آقای نصیریان بودند و ما هم دانشجو بودیم و کار می کردیم. من از کارگردان خواستم هر روز قبل از شروع فیلم برداری بروم دنبال آقای نصیریان و ایشان را سر صحنه بیاورم. با هزار مکافات قبول کردند که من با ماشین خودم آقای نصیریان را بیاورم. بالاخره ...
مرا به خاطر پوشیدن شلوار جین رد کردند؛ علی کریمی را دوست دارم
شما خشن تر بودند. * سه سال و نیم در خوابگاه زندگی کردم. نمی توانستم سر کلاس حاضر شوم. سال دوم که به تیم تاکسیرانی رفتم، فوتبال زیاد وقتم را می گرفت. همان موقع در کار پوشاک بودم و زیاد سر کلاس حاضر نمی شدم. * درسهایم را اکثرا شب امتحان می خواندم. در دانشگاه فقط یک درس را افتادم و خوشبختانه آن درس هم با درسهای عمومی جبران شد! * پدرم دوست داشت من مهندس شوم. بیشتر به ...
کودک 2 ساله قربانی ارتباط خیابانی مادرش شد
مشغول استعمال مواد شدیم. مدتی بعد او از من خواست سری به دخترم بزنم! وقتی کنار فرزندم قرار گرفتم دیدم چهره اش کبود شده است. آب به سر و صورتش ریختیم اما او تکان نخورد و فهمیدم که دخترم جان خود را از دست داده است. ترسیدم او را به مرکز درمانی ببرم به همین دلیل هم 3 روز جسد او را در خانه نگه داشتم. روز سوم به پسر همسایه گفتم که باید او را دفن کنیم او هم با در دست داشتن بیل به ...
آقایان! سرنوشت اقتصاد ایران به این انتخابات بستگی دارد
است به بحران های بعدی بیانجامد و به کل نظام سیاسی هشدار دادم که مانع اجرای این طرح شوند. در سوم خرداد 1392 سه روز بعد از رد صلاحیت آقای هاشمی و 21 روز مانده به انتخابات همان گاه که اطرافیان ایشان با اشک و آه ستادهای تبلیغاتی را می بستند و به مسافرت می رفتند و اصلاح طلبان در کناره گیری از انتخابات یا اجماع روی یکی از کاندیداهای موجود مردد بودند، طی نامه ای به آقایان هاشمی و خاتمی با ...
علت عصبانیت هاشمی چه بود؟/ ماجرای یک جلسه محرمانه قبل از آزمون خبرگان
اصلی نامزدی سید حسن خمینی برای انتخابات مجلس خبرگان هاشمی بوده است. حتی یکی از نزدیکان سیدحسن هم که در انتخابات خبرگان ثبت نام کرد و صلاحیتش احراز نشد، با اصرار هاشمی وارد گود شد و تصمیمی در این زمینه نداشت. خبرهای غیررسمی حاکی است تصمیم عدم شرکت سیدحسن در آزمون علمی خبرگان نیز چند شب پیش از آزمون در جلسه ای محفلی و باز هم با نظر وی گرفته شد. تحلیل های بعدی جریانات و افراد همسو با این طیف ...
عکس/ داستان برنامه نود چه بود؟
پور) به دانشگاه شریف آمدید. تیم ما خوب بودند. بچه های متالوژی خوب بودند و با بقیه فرق داشتند! یک خورده ما خشن تر از شما بودیم! او در ادامه از زندگی سخت دوران دانشجویی اش خبر داد: سه سال و نیم در خوابگاه زندگی کردم. نمی توانستم سر کلاس حاضر شوم. سال دوم که به تیم تاکسیرانی رفتم، فوتبال زیاد وقتم را می گرفت. همان موقع در کار پوشاک بودیم و زیاد سر کلاس حاضر نمی شدم. علی دایی در ...
روایتی از تشکیل یک سازمان امنیتی در ایران/گزارش هایی که به دستور شخص اول کشور می سوخت
...: شما چگونه از اخبار مملکت خود و دنیا به طور روزانه مطلع می شوید؟ ، وی افزود: هر روز 400-500 برگ گزارش برای من می فرستند. در روز که کار دارم و در شب که وقت مطالعه ندارم، لذا دستور می دهم در حضور خودم این گزارش ها را در بخاری بسوزانند . ملکه انگلیس در جواب او می گوید: ما حدود 70 سال است برای این کار سازمان ویژه ای داریم که همین تعداد اوراق را در دو نسخه خلاصه می کند و فقط به اطلاع من و ...
علی دایی: پس از تصادف آخرم، نگرشم نسبت به زندگی تغییر کرد/گذشته ام را فراموش نمی کنم
خوب بودند. بچه های متالوژی خوب بودند و با بقیه فرق داشتند! یک خورده ما خشن تر از شما بودیم! او در ادامه از زندگی سخت دوران دانشجویی اش خبر داد: سه سال و نیم در خوابگاه زندگی کردم. نمی توانستم سر کلاس حاضر شوم. سال دوم که به تیم تاکسیرانی رفتم، فوتبال زیاد وقتم را می گرفت. همان موقع در کار پوشاک بودیم و زیاد سر کلاس حاضر نمی شدم. علی دایی در روزهایی که سوار بر رنوی خود بود ...
با تنها نماینده زن مجلس خبرگان آشنا شوید
فعالیت بر علیه رژیم طاغوت از طریق مشارکت در نشست های سیاسی، سخنرانی و آگاهی بخشیدن به اقشار جامعه به ویژه زنان ایفا نموده است. وی در یک مصاحبه به بررسی یکی از خاطرات پیش از پیروزی انقلاب می پردازد و می گوید: هفته ای که قرار بود حضرت امام به ایران بیایند یک روز چهارشنبه قرار بود بچه های نیروی هوایی پروازی را انجام دهند و به پاریس بروند و امام را بیاورند. ما شب اجتماع مان آنجا بود؛ خدا رحمت کند آقای ...
مادرشوهر مهناز افشار:مطلقا دلواپس نیستم+تصاویر
) شناخته می شود و همینطور به عروس اش مهناز افشار. او در بخش هایی از مصاحبه اش با تماشاگران امروز گفت: ❎ من مطلقا دلواپس نیستم . چون خط قرمز برای ما، نظر رهبری است. وقتی ایشان می گوید آقای ظریف متدین است، یعنی آقای ظریف متدین است و در این شکی ندارم. این دلواپسی ها از نظر من بازی های سیاسی و جناحی است. ❓شما این بحث های درباره دلواپسی را با آقای رامین هم داشتید؟ ❎ بله سال ها ...
مرا به خاطر پوشیدن شلوار جین رد کردند/ مدافع راست استقلال بودم!
(فردوسی پور) به دانشگاه شریف آمدید. تیم ما خوب بودند. بچه های متالوژی خوب بودند و با بقیه فرق داشتند! بچه های دانشکده ما یک مقدار از شما خشن تر بودند. * سه سال و نیم در خوابگاه زندگی کردم. نمی توانستم سر کلاس حاضر شوم. سال دوم که به تیم تاکسیرانی رفتم، فوتبال زیاد وقتم را می گرفت. همان موقع در کار پوشاک بودم و زیاد سر کلاس حاضر نمی شدم. * درسهایم را اکثرا شب امتحان می خواندم. در ...
بازخوانی خاطرات کرجی ها از حضور امام/ آفتاب حصار غروب نمی کند
...> حاج حسین زکیخانی دیگر از اهالی حصار کرج است با دست به گوشه ای از خانه اشاره می کند: حضرت امام اینجا نماز می خواندند، همین جا بغض گلویش را می گیرد. مدتی طول می کشد تا بغض در گلو که حالا تبدیل به اشک بر گونه ها شده رها شود. حاج حسین می گوید: سه ماه ما در خدمتشان بودیم. شب ها گاهی در همین جا نماز جماعت می خواندیم. حاج احمد بچه کوچکی بود. حاج آقا مصطفی طلبه ای بود که هفته ای یک بار می آمد ...
حمله به خط امام(ره)در پوشش دفاع از بیت امام
. طبق اطلاعات موثق، عامل اصلی نامزدی سید حسن خمینی برای انتخابات مجلس خبرگان هاشمی بوده است. حتی یکی از نزدیکان سیدحسن هم که در انتخابات خبرگان ثبت نام کرد و صلاحیتش احراز نشد، با اصرار هاشمی وارد گود شد و تصمیمی در این زمینه نداشت. خبرهای غیررسمی حاکی است تصمیم عدم شرکت سیدحسن در آزمون علمی خبرگان نیز چند شب پیش از آزمون در جلسه ای محفلی و باز هم با نظر وی گرفته شد. تحلیل های بعدی ...
از سبیل دایی تا خاطره باخت از منچستر
او به من بگوید من می دانستم اخراج شدم و از بچه هایم خداحافظی کرده ام. او به من گفت با قدرت به کارم ادامه دهم اما به او گفتم من اخراج شده ام. اگر بودم شاید به جام جهانی می رفتیم و شاید هم نمی رفتیم و من نمی توانم بگویم دقیقا چه اتفاقی رخ می داد و فوتبال را نمی توان پیش بینی کرد. او در مورد شادی گل های بهزاد غلامپور که با پریدن روی سر او به نمایش گذاشته می شود گفت: ما دیگر عادت کردیم، از ...
تامل آقابر عکس یک شهید
گردان های خط شکن وارد منطقه پنج ضلعی بشود و مقر تیپ عراقی ها را بگیرد. شب عملیات به علت موانع زیادی که روبروی مقر تیپ بود و تیربارچی آن ها بر نیروها تسلط داشت، نیروهای گردان امام رضا(ع) زمین گیر شده بودند. شهید اسلامی نسب با من تماس گرفت و گفت: حاج نبی تیربار عراقی ها تلفات زیادی از ما گرفته است، می خواهم خودم بروم آن تیربار را خاموش کنم. او به همراه بی سیم چی و یکی دو نفر از نیروهایش رفت، همان لحظه ...
این جور فکر می کنم که حق تعالی اراده فرموده است که وجود آقای خامنه ای را از دیگران متمایز کند
.... وارد شدم که آن منسوبمان را ببینم و بعد هم به قم مشرف شوم. صاحبخانه بنده را معرفی کرد که پسر فلانی و شاگرد فلانی است. این اولاد پیغمبر که از شاگردان مرحوم آیت الله حائری بود گفت من 30، 35 سال پیش خوابی دیدم. آن زمان این آقا-امام- در حوزه آیت الله حائری که می آمد، از نظر من خیلی تلخ و نچسب بود. می گفت می دانستیم فاضل است، ولی جوری بود که با او ارتباط برقرار نکردم. در همان ایام یک شب خواب دیدم ...
اخاذی از دختران از طریق سایت همسریابی
گفتم کاملا شبیه به دختر رؤیایی من هستند و به زودی به خواستگاری شان خواهم رفت. به این ترتیب، با اغفال آنها تصاویر و اطلاعات خصوصی شان را به دست می آوردم و سپس تهدیدشان می کردم که اگر خواسته هایم را انجام ندهند، آنها را منتشر خواهم کرد. به این ترتیب، از دختران اخاذی می کردم و مطمئن بودم آنها از ترس آبرویشان موضوع را به کسی نخواهند گفت و شکایتی مطرح نخواهد شد؛ اما درنهایت پیش بینی هایم غلط ازآب درآمد و دستگیر شدم . بنا بر این گزارش، متهم درحال حاضر در بازداشت به سر می برد و تحقیقات از او ادامه دارد. ...
ماجرای پولدار شدن علی دایی
زندگی هم همین طور، سال 93، بعد از بازی های آسیایی که یک مقدار پول آمد توی دست و بالم از کره لباس وارد می کردم و با یکی که مهندس بود، شریک بودم. مغازه اول را توی منیریه زدیم. بعد که وضعم بهتر شد با اینکه می توانستم ماشین بهتری بخرم ولی اپل کورسا سوار می شدم. بعضی روزها تا ساعت 4-5 صبح مغازه می ماندیم و کارها را انجام می دادیم. قسط می دادیم و باید کارها را ردیف می کردیم. زندگی من تمرین و مغازه بود، چک ...
اسباب بازی هایی که با سبک زندگی ما نمی خواند
، نظرمان را جلب می کند، به ناگاه همگی می پرسیم، خاله جان نوه تان دختر است یا پسر؟ خاله با خنده ای بر لب می گوید: قرار است چند وقت دیگر، یه کاکل زری به جمع خانه مان اضافه شود. من و دیگر مهمانان تا آخرین لحظه مهمانی در حیرت آن مانده بودیم که اگر نوزاد پسر است پس این همه عروسک رنگارنگ دخترانه، به چه منظور برای کودک خریداری شده است؟! در سال های اخیر بسیاری از ما والدین، برای ابراز ...
افراد موفق، این هشت چیز را قربانی می کنند
چهار سال پیش، یکی از دشوار ترین دوره های زندگیم را تجربه کردم. تازه بچه سومم به دنیا آمده بود. مجبور بودم شش بار در شب برای رسیدگی به او بیدار شوم. همسرم هم شیف شب کار می کرد. همچنین سعی می کردم از پس شغلم که نویسندگی است به خوبی بربیام. اغلب با یک دست به دخترم غذا می دادم و با دست دیگرم تایپ می کردم. ماه ها خواب درست و حسابی نداشتم و تازه می بایست بچه هایم را هم به موقع به مدرسه می رساندم. من برای رسیدن به رویاهایم خیلی چیزها را قربانی کردم و در نهایت نتیجه کارم را گرفتم. اگر آن ها را قربانی نمی کردم، شغل نویسندگی من این قدر پیشرفت نمی کرد. ما برای رسیدن به آنچه که واقعاً در زندگی می خوا ...
ماجرای حفاظت از امام هنگام ورود به ایران
این منظور خالی کرده، در اختیار ما قرار داده بودند، چون وسایل آن منازل مشخص می کرد که محل زندگی خانواده ای بوده است. ما شب هنگام با چند دستگاه مینی بوس و اتوبوس بچه ها را که عمدتاً از شهر قم بودند به این منزل می آوردیم و به آنها آموزش می دادیم و بعد برای استراحت به حسینیه ی انصار می فرستادیم. یکی از افرادی که مسئولیت آموزش ها را به عهده داشت، آقای تحیری بود. او با گروه صف همکاری داشت و از ...
بنیاد در آینه مطبوعات
نشانم داد. چای را تعارف می کند و ادامه می دهد: پس از فوتش به یکباره پشتم خالی شد. نه شوهرم فامیلی داشت و نه خودم. همگی فوت شده بودند. من مانده بودم و 7 بچه قد و نیم قد که بزرگ ترینشان 12 ساله بود. چند وقتی در روستا ماندیم زندگی سخت می گذشت. یادم هست درو که می رفتم دست هایم با ساقه های گندم می برید. همه رنج ها را تحمل می کردم به این خاطر که لقمه ای که به بچه هایم می دهم حلال باشد. این ها ...
طلاق پایان زندگی نیست
. اما روزگار خوشی های من بیشتر از هشت ماه طول نکشید و نمی دانم چطور شد که زن اولش از موضوع باخبر شد و شوهرم نیز به این بهانه که بچه ها مادر می خواهند و مجبورم از تو جدا شوم، طلاقم داد و منی که یک روز زن خانه ام بودم و برای خودم خرید می کردم و مهمانی می دادم، حالا دوباره شده بودم دختر خانه، دختر پدری که به شدت متعصب بود و اعتقاداتش در مورد طلاق و زن طلاق گرفته سخت بود. طلاق که گرفتم ،شدم ...