سایر منابع:
سایر خبرها
فلفل و رانیتیلین خدارو شکر دارد؟ سیگارش را خاموش می کند. حسین گفته بود قراره بیایی برای روزنامه از ما مطلب خوب چاپ کنی. مثل همشهری محله عکس عطاری ام را هم چاپ کنی. می گویم: خوب که بله. ولی خوب که حرف نمی زنی، من خوب چی بنویسم؟ سیگار دیگری را آتش می کند: اگه دنبال ترامادول و دیاز هستی بسته بندی شده شرکتی دارم ولی کپسول کاملا گیاهیه. چطور اونا رو از ترس مامور بهداشت مخفی می کنی ولی کپسول ها کاملا ...
رضاامیری فارسانی - به نظر می رسدکه بایددست آقای اوحدی رابوسید میدانی چرا؟ چون آنقدر رایزنی کردو رفت وآمدانجام دادتااین مهم رابه سرانجام رسانید و افرادی که جهت امورات شخصی و واجباتشان به خانه خدامشرف شده بودند همپای من فرزند شهید شدند که سی سال یتیمی نداری دربدری خانه بدوشی کردم وهمین مراحل جلورشدوتکامل من راگرفتند. حالامطمئنافردی که برای واجبات رفته خانه خدایعنی ایشان بنوعی بضاعت مالی داشته ومشکل ...
مریم اطیابی- به گزارش هنرنیوز؛ جمعه شب است. عکس ها دست به دست می چرخد. خبر می رسد که بار دیگر امکان دارد تو مورد هجوم قرار بگیری. و ما حسب همنشینی در روزهای خوش و ناخوشت، جویای احوالت می شویم. یادت که می آید سال 87 به تاراج برده بودند دار و ندارت را و ما اسفند 92 خبردار شده بودیم که تو هستی و چه بلایی بر سرت آمده است؟! تازه این احوال پرسی را هم مدیون کاشف السلطنه هستی، پدر چای ایران ...
ای نیست. چندماه پیش برای شناسایی یک جنازه ما را صدا کردند ولی مادرم رفت و گفت رامین نبود. نمی دانستیم خوشحال باشیم یا نه. ستاد بحران هم به ما گفت که یک درصد هم شک نکنید هیچ مرده ای در کن و سولقان نیست. ما می گفتیم حتی خانه و زندگی مان را می فروشیم، امکانات به ما بدهید تا پیدایشان کنیم. می گفتند شاید تکه تکه شده اند به خاطر همین پیدا نمی شوند، ولی ما قبول نکردیم. در این هفت ماه همه مان عین مرده ...
می شم، دوست دارم فقط دراز بکشم. مددکار به کمک می آید: وایت همان گلبول های سفید است، وقتی میزانش پایین می آید، به این معنی است که سیستم ایمنی کودک پایین آمده، آن وقت نباید خیلی درجمع باشد، چون برایش خوب نیست. سامان حرف که می زند، لب هایش می لرزد. تازه شیمی درمانی شده، روی تخت دراز کشیده و سوزن سرم را که محکم با چسب هایی روی دست راستش فرو رفته، نگاه می کند. مادر با زور لقمه ...
صیغه ام کردند. اوایل خوب بود بعد دیدم شیره و تریاک می کشد. خودم سرکار می رفتم و خرجم را درمی آوردم در یک فروشگاه فروشنده بودم. یک بار که سرماخورده بودم اصرار کرد دود بگیر، خوب می شوی. درحالی که اوایل سیگار هم می کشید، از اتاق فرار می کردم. کم کم یه دود بگیر یه دود بگیر افتادم تو شیره و تریاک. بعد فهمیدم زن های دیگری را هم صیغه کرده. دست بزنش هم خوب بود. کار هم نمی کرد. دیگه جدا شدم. دریا یک ماهش بود ...
.... چندماه پیش برای شناسایی یک جنازه ما را صدا کردند ولی مادرم رفت و گفت رامین نبود. نمی دانستیم خوشحال باشیم یا نه. ستاد بحران هم به ما گفت که یک درصد هم شک نکنید هیچ مرده ای در کن و سولقان نیست. ما می گفتیم حتی خانه و زندگی مان را می فروشیم، امکانات به ما بدهید تا پیدایشان کنیم. می گفتند شاید تکه تکه شده اند به خاطر همین پیدا نمی شوند، ولی ما قبول نکردیم. در این هفت ماه همه مان عین مرده متحرکیم ...