سایر منابع:
سایر خبرها
گفت وگو با همسر شهید مدافع حرم مهدی قاضی خانی
... مادرشوهرم تا مرا دید گفت چرا اجازه دادی پسرم بره؟ اما من در شک بودم و متوجه نمی شدم. یک برادر شوهر دارم تا قبل از آن همه می گفتند شبیه آقا مهدی هست اما من می گفتم: اصلا شباهتی ندارند. آن روز نمی دانم چرا ایشان تا در را باز می کرد دلم هوری می ریخت می گفتم مهدی آمد. ( چند دقیقه بغض و سکوت ) خیلی سخته خانم... *آجیل هایی که با حرف خ جدا شده بود مهدی مثل رود بود، مثل دریا ...
داستان دنیس لاو؛ شاهِ قاتل
را حتی در دسته جمعی ترین عکس های کودکی اش در آبردین پیدا کرد. زمانی می رسد که می فهمید کاری جز فوتبال نمی دانید. این کاری بود که هر روز انجام می دادیم. چیزی به مانند تلویزیون وجود نداشت. در خیابان بازی می کردیم و چیزی به ما یاد داده نمی شد، آن را خودمان یاد می گرفتیم. یاد می گرفتیم که از آن لذت ببریم. به پیراهنی که جمعه ها با آن به مدرسه می رفتیم افتخار می کردیم، که قرار است شنبه برای تیم با آن ...
فرهنگ در رسانه
در یک جشنواره شکل می گیرد از لحظه ای که یک دبیر برای جشنواره انتخاب می شود، رقم می خورد. وی ادامه داد: یعنی یک جشنواره خوب و موفق نتیجه انتخاب دبیر خوب است یا برعکس. گاهی ممکن است دبیر در انتخاب داوران دخالتی نداشته باشد و به عنوان مثال رئیس سازمان سینمایی داوران جشنواره مورد نظر را انتخاب کند که البته چنین مساله ای کمتر رخ می دهد. اگر یک دبیر، داوران خود را بد انتخاب کند با مشکلاتی در جشنواره ...
پیامک های دریافتی 1394/12/04
پیگیری کنید, ما استخدامیهای آموزش پرورش خیلی بدبختیم, برای کسری واحد عمومی مجبوریم, بیاییم تهران شبی پانزده تومان خوابگاه خودگردان, شام وصبحانه با خودمان, از7ونیم صبح تا 6ونیم غروب کلاس داریم هر روز بجز 5 شنبه, ناهار دانشگاه 5 هزارتومان,هزینه رفت وآمد به دانشگاه نسیبه,هزینه رفتن به مدارس برای کارورزی, مراقب سلامتها باید کلینیک تخصصی هم برن, متاهلهامون بچه دارن از7ماهه به بالا,خانم باردارهم داریم 10میلیونی بیشترخرجمون میشود. انتهای پیام/ ...
آن سوی هرمز (200)
بعد از اذان مغرب به ستاد مرکزی امل در جبل عامل می رسیم. پس از ورود به پادگان، جیپ محافظ به قسمت مدیریت ستاد رفته و جمال توما ما را به مهمانسرای پادگان می برد. محل اقامت ما محفوظ مانده تا برگردیم. پس از استراحت کوتاهی از من خواسته می شود تا برای صرف شام به دیدار امام موسی صدر و مصطفی چمران بروم. در همان اتاق ساده و بی پیرایه سفره ای پهن شده بود که در آن چند نان ضخیم عربی با خرما، ظرف سفالین از ...
کسی که مخالفتی دارد با لنگه کفش نظر نمی دهد
ما هم در آن دوران به شهید بهشتی و جریان حزب جمهوری اسلامی علاقه مند بودیم، از این رو بنی صدر هر جایی که می رفت اعلام می کرد که رادیو و تلویزیون در دست انحصار طلبان حزب جمهوری اسلامی است، البته من در حزب عضو نبودم ولی به شهید بهشتی علاقه داشتم. چندی بعد من با شورای سرپرستی اختلاف پیدا کرده و در سال 60 - 61 از ریاست رادیو و تلویزیون کناره گیری کردم. بعد از آن چند ماهی در وزارتخانه پست و تلگراف مشغول ...
دعوا سر سربند یا فاطمه بود
به خرمشهر مسجد جامع دنبال من می آمدند و از من خبر می گرفتند که زنده هستم و دوباره غروب برمی گشتند. وقتی 10 مهر زخمی شدم روز 12 مهر مرا به شادگان رساندند درحالی که دست و پایم بانداژ شده بود. سراغ خانم ام را گرفتم اما گفتند که کار هر روزه اش این است که هر روز با محمد و مجید به خرمشهر می رود تا جویای سلامتی من شوند. آن شب من تا 10 شب منتظر و نگران بودم که اسیر نشده باشند. آن زمان لشکر صدام به جاده ...
فرهنگ در رسانه
حسین فرح بخش ادامه دهنده آن بودند و 10 سال سر سفره فرزند صبح نشستید و نتیجه آن را در جشنواره دیدیم که مردم با شما چه کردند. چهار سال در مجلس بر کرسی نمایندگی نشستید و کوچک ترین قدمی برای سینما برنداشتید و الان دوباره به تلویزیون پناه آوردید و به اصطلاح می خواهید طبق گفته خودتان سینما را نجات دهید . وای به حال سینمای ایران. جالب است آقای فراستی سه روز قبل از اعلام کاندیداها فیلم بادیگارد را به شدت ...