پنجشنبه ۱۰ خردادساعت ۰۸:۳۹May 2024 30
جستجوی پیشرفته
فکر شهر ۱۴۰۲/۰۲/۰۶ - ۲۲:۴۸

داستان کوتاه/ رحمان

خورشید که از پناه افق سرک کشید و نخستین پرتوی کم رنگ و کم جانش را بر چشمان خواب آلود گندم زار پاشید، مش رحمان ، گله اش را روانه کرد. در چوبی خانه با گل میخ های درشت قارچی چهار تاق باز بود و گوسفندان با هی هی مش رحمان آرام و بی صدا خود را به دل کوچه خاکی انداختند. ... ... ادامه خبر

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)