سایر منابع:
سایر خبرها
چرا این کار را با ما کرد. گلایه های دختر 16 ساله بعد از حرف های این مادر، از آنجایی که دختر نوجوان به خاطر حضور مادرش نگرانی در چهره اش موج می زد، از مادر خواسته شد دخترش را تنها بگذارد. نگین نفس راحتی کشید و با صدای لرزان گفت: وقتی که کلاس ششم بودم، در مدرسه با دختری به نام سمیرا دوست بودم که آن موقع او کلاس نهم بود. پدر و مادر سمیرا از هم جدا شده ...
...> اعتراف سرایدار سارق به قتل زن ثروتمند پس از 2 سال سرایداری که 2سال پس از قتل زن ثروتمند دستگیر شده و جنایت را انکار می کرد، در تازه ترین تحقیقات اسرار جنایت را فاش کرد. انفجار گاز 2 خانه را در خیابان زینبیه اصفهان ویران کرد سخنگوی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری اصفهان از حادثه انفجار در 2 منزل 2 طبقه خبر داد. سرنوشت تلخ مادر بابک خرمدین پس از آزادی ...
منظره پشت اسما فریبنده به نظر می رسید. ده سال پس از بهار عربی که در جریان آن میلیون ها نفر در سراسر خاورمیانه علیه رژیم های شان قیام کردند خاندان اسد حاکم بر سوریه قدرت را حفظ کرده اند البته با هزینه ای وحشتناک. نیمی از جمعیت سوریه خانه و کاشانه شان را ترک کرده و بزرگترین بحران پناهجویان را از زمان جنگ جهانی دوم به این سو به وجود آورده اند. در سرتاسر جهان عرب رویا های امیدبخش یک دهه پیش درهم ...
است با اهدای عضو اجازه ندهیم این اعضای سالم بدن زیر خروارها خاک دفن شود وقتی که می تواند جان چند بیمار را نجات دهد. چطور به اهدای عضو راضی شدید؟ راستش را بخواهید اولش راضی به این کار نبودم، چگونه اجازه بدهم قلب رضای عزیزم در دل فرد دیگری بتپد. چگونه راضی شوم بدنش را بشکافند و کبد یا کلیه اش را دربیاورند. اصلا نمی توانستم با این موضوع کنار بیایم. دوباره یکی از دکتر ...
قشنگی در زندگی اشان داشته باشند. یک روز هم دیر است... بعد از تولد فرزند دومش بود که خانم م. 39 ساله شروع به کشیدن تریاک کرد. 20 سال بیشتر نداشت و در روستایی که زندگی می کرد، اعتیاد مردان و حتی زنان یک مسئله عادی بود. می گوید: بیشتر زنان روستایمان مصرف کننده بودند. روز ها پیک نیک را می گذاشتند جلویشان و شروع می کردند به مصرف مواد. بچه دومم که به دنیا آمد، درد داشتم و همین ...
...؛ اما به خاطر نیاز سپاه به نیرو برای مقابله با نیروهای بعثی در جنگ عراق با ایران و دفاع از وطن به آنها پیوست، او 20 سال داشت که به عنوان نخستین زن ایرانی به اسارت نیروهای بعثی درآمد. این زن رزمنده دفاع مقدس در روایت خاطرات خود از جبهه چنین نقل می کند: سه ماه از ازدواجمان نگذشته بود که حبیب به جبهه رفت و من تنها شدم، ما چیزی از زندگی ندیدیم، زندگی ما در جنگ گذشت. شهادت عروس ...
...؛ رقم می خورد. داستانی از جنس زمزمه قلب و محبت مادرانه و دست گرم پدرانه. انگار که دعایی پَرزنان روی شیار سینِ نفس نشسته باشد و اجابت شود آن هم به همت غوغای دل پدر و مادر یا بازمانده ای که دلخوش همین نون، فا و سین نفس هستند. در این صفحه از تقویم اردیبهشت؛ صف طولانی آروزها رنگ می گیرد و تو و او باقی می مانند. قصه ای که در عصر معراج سازه های سیمانی، به آسمان پل می زند و ...