شنبه ۰۹ تیرساعت ۱۲:۲۸Jun 2024 29
جستجوی پیشرفته
ایسنا ۱۴۰۲/۰۴/۱۴ - ۱۴:۲۵

روایت یک شکنجه در وقتی خوابم تعبیر شد

در بین سربازان عراقی، یکی از سربازها که بیشتر از همه مرا زده بود تا مرا دید بغضش ترکید و شروع کرد به گریه. به طرفش رفتم. دست روی شانه اش گذاشتم. اوسرش را روی شانه ام گذاشت و طوری گریه کرد که گریه اش دیگران را هم تحت تاثیر قرار داد. ... ادامه خبر

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)