سایر منابع:
سایر خبرها
خوردم که نمی توانید تصور کنید هم خنده ام گرفته بود و هم متعجب مانده بودم خب مادر من چرا وقتی نمی دانی مراسم چه کسی است اینجوری تو سر و صورت خودت میزنی و گریه و زاری می کنیا؟ (بازم با خنده) *سخن پایانی: - از مردم و بزرگان به خصوص پدرم ممنون که همیشه حامی من بودند و با من همکاری کردند و مردم را خانواده خود دیده ام و به بچه های خود با تمام کوچک بودنم میگویم مردم دار باشید و یک هنرمند فقط هنرش نیست که او را بزرگ می کند بلکه اخلاق و مردم داری اوست که او را بزرگ می کند. از شما نیز بابت دعوتتان سپاسگزارم. ...
شوک زد بیرون و زمزمه وار گفت: نه خونواده شهیدیم نه کاری برای این نظام کردیم، اما دعوت شدیم. رزقه رزق! مگه نه؟ و این رزق، وقتی که دلیل خاصی نداشته باشد جذاب تر می شود. می دانید چطور شد؟ آن ها از این دعوتِ بی دلیل خوش حال بودند. از اینکه شما زنگ خانه شان را زدید و گفتید منتظرم تشریف بیارید اما نه چون این کار رو کردید یا اون کار رو؛ من می خوام خودتون رو ببینم، همین. همون خود معمولی تون که گاهی ...
کنیم که هم در سریعترین زمان ممکن کارمون راه بیفته ، هم این که جواب مناسب و مفیدی دریافت کنیم و هم سیستم و ابزار ما متضرر نشود و آسیب نبینه. از این رو می خوام بگم که مجموعه رایانه کمک دارای سابقه کاری بسیار خوبی می باشد که سالیان مدیدی ست با دارا بودن متخصصان حرفه ای و با مهارت ، کیفیت فوق مطلوب خود رو به کاربران ثابت کرده است. لذا شما با خیال راحت می تونید با این مجموعه همواره در طول روز بصورت آنلاین ...
یا مجروح، بار زندگی و بچه ها روی دوش شما می افتد، راضی هستید؟ قبول کردم، خواستگار زیاد داشتم اما همیشه دوست داشتم همسرم در همین راه باشد و در همین مسیر شهید بشود... آن روز متوجه اینکه فقط حرف خدا را گوش می کنم نشدم، با خودم گفتم خب همه حرف خدا را گوش می کنند، تا اینکه در زندگی آن را درک کردم. بعد از رضایت اولیه خواستم با مادرم در میان بگذارم، رابطه من و مادر خیلی دوستانه و ...
بوکا باهام تماس گرفته! همان لحظه بود که آن ایده به سرم زد. شبیه لحظاتی که یک هو چیزی به شما الهام می شود. خب، فرانکونیری هم با شنیدن خبری که روح بوکا هم از آن خبر نداشت، هیجان زده شد و به دام افتاد. کرونیکا آن روز عصر، تیتر زد: مارادونا در راه بوکا! عملیات شروع شده بود. فقط باید منتظر می شدیم تا مدیران بوکا هم طعمه را گاز بزنند. همین طور هم شد. اول پرسیدند واقعا می خواهم به بوکا بروم یا ...