سایر منابع:
سایر خبرها
عناوین روزنامه + فال روزانه + فال حافظ دوشنبه 23 فروردین 95
اشکالی ندارد، اما اجازه ندهید نیاز شما برای جلب توجه و دیده شدن مانع از سازندگی تان بشود! متعادل بودن همیشه ایده خوبی است. اگر شما تا موقعی که کاملا کارهایتان را تمام نکرده اید سکوت اختیار نکرده و حرف بزنید، مورد توجه واقع شدن و بازخوردهای مثبت بهتان کمک می کند. فال حافظ امروز متولدین خرداد : من و انکار شراب این چه حکایت باشد***غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد تا به ...
ماجرای غم انگیز انتقال سند در یک دفترخانه
مسعود درست است. از این آدم درستکارتر نمی شد توی این منطقه پیدا کرد. خدا و بنده خدا را در نظر می گیرد. بهتر است بقیه پول را بسلفی تا کار تیموم بشه. هر کدام تان هم یک امضا ته برگه بندازید که بریم پی کارمان. نمی دانم از من درخواست می شود یا تهدید؟ مرز درخواست و تهدید را گم کرده ام. تنها فکری که به ذهنم خطور می کند این است که به یکی از دوستانم که اطلاعات خوبی در زمینه هزینه نقل و انتقال خودرو ...
ماجرای فرار از آذربایجان برای حضور در جبهه های ایران
در گفت وگوی تفصیلی با اسکندر حسین اف مطرح شد؛ اسکندر حسین اف از جمله انقلابیون کشور آذربایجان است. او می گوید: مدت ها برنامه ریزی می کردم تا بتوانم به ایران فرار کنم و در جنگ علیه صدام شرکت کنم. یک ماه بدون حقوق در یک روستای مرزی کار کردم تا فقط بتوانم مرز را شناسایی کنم. به گزارش گروه [...] در گفت وگوی تفصیلی با اسکندر حسین اف مطرح شد؛ اسکندر حسین اف از جمله انقلابیون کشور آذربایجان است. او می گوید: مدت ها برنامه ریزی می کردم تا بتوانم به ایران فرار کنم و در جنگ علیه صدام شرکت کنم. یک ماه بدون حقوق در یک روستای مرزی کار کردم تا فقط بتوانم مرز را شناسایی کنم. به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، اسکندر حسین اف از جمله انقلابیون آذربایجان است که دلی مالامال از عشق خمینی دارد. او برای ما از علاقه شدیدش برای شرکت در جبهه های دفاع مقدس و تلاش هایی که برای فرار از کشور آذربایجان و شرکت در این جنگ داشته گفت. مصاحبه ما با اسکندر حسین اف شنیدنی های زیادی از تاثیرات انقلاب اسلامی بر مردم آذربایجان دارد. دین به انتهای خود رسیده بود من اسکندر حسین اف از جمهوری آذربایجان هستم. تحصیلات متوسطه و دانشگاهی را در آذربایجان گذراندم و برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم آمدم. در ایام پیروزی انقلاب ایران کلاس سوم راهنمایی بودم. ما در شهر جلیل آباد زندگی می کردیم که نزدیک مرزهای ایران است. قبل از انقلاب دین در آذربایجان به انتهای خود رسیده بود. مثلاً شهر ما حدود 130 هزار نفر جمعیت دارد. من از کودکی فقط روخوانی قرآن یاد گرفته بودم. به خاطر همین در شهر من را با تعجب با انگشت به همدیگر نشان می دادند، انگار یک مرجع تقلید دیده اند! یا مثلاً پدرم یک روز در ماه رمضان افطاری می داد و مقید بود که فقط روزه داران در آن شرکت کنند. از جمعیت 130 هزار نفری فقط 30 -40 نفر روزه گرفته بودند که در افطاری شرکت کنند، همه آنها هم پیرزن و پیرمرد بودند. چون من قرآن خوان بودم، همیشه پیش پیرمردها بودم! یادم هست که هر پیرمردی که از دنیا می رفت، بقیه می گفتند یک دین دار دیگر هم رفت و کم کم کل دینداری از بین می رود. بعضی های دیگر هم بودند که می گفتند دین دوباره احیا خواهد شد، دینداری به مو می رسد ولی پاره نمی شود. فقط در ده روز محرم مسلمان می شدند در مدارس و رسانه ها مدام مباحث ضددین مطرح می شد. مارکسیسم و لنینیسم تدریس می شد. تنها چیزی که دین را تا آن زمان نگه داشته بود ده روز اول محرم بود. در این ده روز مردم دوباره مسلمان می شدند. دزد دزدی نمی کرد، مشروب خوار مشروب نمی خورد. ولی دهه عاشورا که تمام می شد دوباره همه کارها شروع می شد. از بس کاریکاتور از آخوندها دیده بودیم، تا اسم آخوند می آمد، یک آدم زشت وحشتناک در ذهنمان می آمد. آخوند را کسی می دانستیم که در قبرستان می نشیند و قرآن می خواند و از مرم پول می گیرد. خلاصه هیچ چیز مثبتی از دین و دینداری و آخوندجماعت در ذهن مردم وجود نداشت. در ابتدا کمونیست ها با انقلاب مخالفت نمی کردند اوایل انقلاب کمونیست ها دشمنی با انقلاب نشان نمی دادند. چون انقلاب از یک طرف ضدغربی بود و از طرف دیگر آنها امید داشتند که به وسیله حزب توده بتوانند انقلاب را مصادره کنند و حکومت را به دست بگیرند. فکر نمی کردند که این انقلاب بتواند روی فکر مردم تأثیر بگذارد. لذا اوایل انقلاب تلویزیون شوروی همه اخبار و مراسمات مربوط به انقلاب مثل ورود امام به ایران را نشان می داد. بنابراین نتیجه ای که حاصل شد این بود که ذهنیت منفی مردم نسبت به روحانیت تغییر کرد. همان آخوندی که سالها تحقیرش می کردند آمده و در کشوری مثل ایران انقلاب کرده و حکومت را به دست گرفته است. مردم با خود می گفتند چطور آخوندی که مرتجع و خرافی است توانسته چنین انقلابی برپا کند و بعد آن را مدیریت کند؟! خود کمونیست ها نفهمیدند که دارند با دست خودشان تبلیغات 70 ساله شان را بر باد می دهند. بعد کم کم متوجه شدند که دارند اشتباه می کنند. لذا شروع کردند به تبلیغات. مثلاً می گفتند که خمینی تربیت شده شوروی است و در تاتارستان روسیه همراه 9 نفر دیگر تربیت شده اند. این هنر کا گ ب است که می تواند حتی مرجع تقلید کمونیست تربیت کند. بعضی دیگر می گفتند که خمینی را انگلیسی ها درست کردند. اختلافات شدیدی درباره ماهیت امام خمینی شکل گرفته بود. من یک کتاب خاطره از آن دعواها دارم. مثلاً یک آخوندی بود که با عصبانیت روی میز می زد و می گفت به قرآن قسم این آدم جاسوس انگلیس است چرا شما نمی فهمید؟ آنها امید داشتند که با برنامه های طولانی مدتشان می توانند ایران را نیز کمونیست کنند و بر آن حکومت کنند، اما حالا می دیدند که برعکس مذهبی های ایران دارند در آذربایجان و شوروی نفوذ می کنند. لذا بعد از انحلال حزب توده ایران که امید داشتند از طریق آن بتوانند بر ایران حکومت کنند، تلویزیون شوروی بمباران تبلیغاتی علیه انقلاب و امام را شروع کرد. آنهایی که مسخره می کردند، مذهبی شدند امام با انقلاب یک روح تازه ای در جامعه آذربایجان دمید. کسانی که تا پیش از این اصل خدا را قبول نداشتند و با من درباره وجود خدا بحث می کردند، حالا مذهبی شده بودند. من بعضی ها را باورم نمی شد که مذهبی بشوند ولی به برکت انقلاب مذهبی شدند. به نظر من این از کرامت امام بود که توانست تصرف روحی در افراد انجام دهد. از این افرادی که با انقلاب ایران متحول شدند تعداد بسیاری وجود دارد. یکی از رفقای ما که الان هم مشغول فعالیت های انقلابی است، قبل از انقلاب ما را به خاطر فعالیت های مذهبی مسخره و تحقیر می کرد. وقتی می دید که من دو سه نفر را جمع کردم و برایشان درباره دین حرف می زنم، می آمد و مسخره بازی می کرد تا نگذارد من حرفم را بزنم. اما همین آدم در اثر نفس قدسی حضرت امام ره متحول شد و الان یک فرد انقلابی است. مخفیانه برنامه های رادیوهای ایران را پیاده می کردیم ما برنامه های مذهبی، سخنرانی ها و خطبه های نماز جمعه رادیو آستارا یا رادیو به یله سوار را ضبط می کردیم و بعد پیاده می کردیم. شب ها ده پانزده نفر مخفیانه جمع می شدیم و مطالب رادیو را پیاده می کردیم. دولت کمونیست اگر از فعالیت های ما مطلع می شد، اذیتمان می کرد. قبل از هسته ما در جلیل آباد، هسته اولیه انقلابیون در نارداران باکو شکل گرفته بود. آنها برای ما ضبط صوت های قوی می آوردند تا بتوانیم برنامه ها را راحت تر ضبط و پیاده کنیم. هفته ای یک بار نیز می آمدند و نوارها و پیاده شده ها را می بردند و در شهرهای مختلف توزیع می کردند. این هسته ها تقریباً در همه شهرهای آذربایجان ایجاد شده بود. یک خاطره طنز هم در این رابطه تعریف کنم. یکی از رفقای ما تعریف می کرد که من نماز جمعه آقای ملکوتی در تبریز را ضبط و پیاده می کردم. وقتی برای مردم صحبت می کردم عیناً حرف های آیت الله ملکوتی را تکرار می کردم. مثلاً آقای ملکوتی مثلاً خطاب به اداره گاز هم حرفی می زد، من در آذربایجان هم همان حرف را عیناً تکرار می کردم؛ مردم نمی فهمیدند چه می گویم، خودم هم نمی فهمیدم ولی می گفتم! دانشجوی یمنی، مبلغ انقلاب ایران در آذربایجان مرحوم حاج علی اکرام اف که رهبر انقلابیون آذربایجان بود تعریف می کرد که در امامزاده ای که در نارداران مدفون است و معروف است که ایشان خواهر حضرت معصومه س است، بعضی ها از باکو به زیارت می آمدند. یک دانشجوی خارجی پزشکی هر هفته به زیارت می آمد. دانشجوها روسی صحبت می کردند. یکی از رفقای ما که روسی بلد بود با او صحبت کرده بود و متوجه شده بود یمنی و شیعه است. با او رفیق شده بود و بعد از مدتی آن فرد یمنی شروع کرده بود مباحثی درباره اسلام و جهان اسلام و نهضت حضرت امام ره مطرح کردن. در آن مقطع امام هنوز در فرانسه بود و به ایران نیامده بود. گویا فرد بسیار آگاهی بوده است و حوادث را پیش بینی می کرده است. می گفت این دانشجوی یمنی همه اخبار را برای ما می گفت و ما بچه های روستا را جمع می کردیم و به حرف های او گوش می دادیم. ما هم آنلاین از طریق تلویزیون و رادیو اخبار انقلاب را گوش می کردیم. مثلا وقتی امام می خواست از پاریس به تهران بیاید به ما گفت نماز بخوانید و دعای توسل بخوانید تا امام به سلامتی به تهران برسد. چون احتمال دارد هواپیما را منفجر کنند. با امثال شما در جای دیگر صحبت می کنم یک روحانی نسبتا باسوادی به نام شیخ محمد ابراهیمی در منطقه ما بود که قدری هم محتاط بود. او از آیت الله شریعتمداری عدول کرده بود و مقلد امام شده بود. من با ایشان فامیل شده بودم و با من راحت تر صحبت می کرد. روزی با ایشان تنها بودم. گفتم رفتم باکو و در آنجا مراسم چهلم حضرت امام برگزار شده بود. شیخ الله شکور پاشازاده که روحانی حکومت و رییس اداره دینی قفقاز بود سخنرانی می کرد و حرف خیلی مهمی زد. گفت من یک رازی که به هیچکس نگفتم می خواهم به شما بگویم. من از وقتی امام را شناختم از ایشان تقلید می کنم. الله شکور پاشازاده این را که گفتم شیخ خندید و گفت یک خاطره هم من برای تو تعریف کنم. چند سال قبل همین جا نشسته بودم که الله شکور پاشازاده آمد و گفت آمدم به تو سر بزنم. ولی من می دانستم که یک کاری دارد. پاشازاده گفت شیخ شنیدم اسم او را می برید. گفتم او کیست؟ گفت آیت الله خمینی. گفتم چه اشکالی دارد؟ گفت شما گفتید که او مرجع تقلید است. گفتم بله. گفت مرجع تقلید نیست، مجتهد هم نیست! گفتم مجتهد بودن را شما می توانی تشخیص بدهی یا من؟ گفت او اجتهاد هم داشته باشد از بین رفته است. گفتم چرا؟ گفت او تا حالا چند هزار زن حامله اعدام کرده! گفتم که من 50 سال است که این تبلیغات کمونیست ها را می شنوم و این حرف ها برایم تازگی ندارد. حرف حساب شما چیست؟ بعد گفت شیخ من شما را دوست دارم. الان حکومت روی شما حساس شده و می دانند که شما دارید چه کار می کنید. می خواست که من از کارهایم در دفاع از امام دست بردارم. آخرش گفت من به شما احترام می گذارم وگرنه با امثال شما در جای دیگر صحبت می کنم. منظور از جای دیگر زیرزمین کا گ ب است که شکنجه گاه کمونیست ها بود. گفتم ممنون که به من احترام می گذاری ولی بدان که روزی که قرار است من در قبر بخوابم، چه بهتر که با شهادت در قبر بخوابم. بکشید ما را در باکو معروف شده بود بزرگان انقلاب مثل شهید مطهری و شهید بهشتی که ترور شدند، در باکو جداگانه مراسم برگزار شد. سخنان امام درباره آنها سریعا در فضای جامعه پخش می شد. مثلا بهشتی یک ملت بود خیلی معروف شد. بکشید ما را هم خیلی معروف شده بود. این تعابیر امام باعث می شد که ما بخاطر این ترورها نسبت به ادامه انقلاب ناامید نشویم. ماجرای کمک های مردمی آذربایجان به جبهه های ایران جنگ ایران و عراق خیلی در آذربایجان پیگیری می شد. تک تک عملیات ها و نتایج آن تحلیل و بررسی می شد. به وصیت نامه ها و خاطرات شهدا خیلی پرداخته می شد. حاج علی اکرام اف در باکو مخفیانه با کنسول ایران اطلاعات و کتابهایی در این زمینه ردوبدل می کردند. شنیده بودند که در جبهه ها دوربین فیلم برداری احتیاج است. از بین مردم پول جمع کرده بودند تا صد تا دوربین بخرند اما آقای احد قضایی که آن موقع کنسول ایران در باکو بود گفته بود که پول را بدهید و نیاز نیست خود دوربین را بخرید. متدینین و حزب اللهی ها نسبت به جبهه های ایران احساس دغدغه می کردند و برای رفع نیاز جبهه ها کمک جمع می کردند. هرکاری کردم تا بتوانم در جبهه های ایران شرکت کنم من مدت ها برنامه ریزی می کردم تا بتوانم به ایران فرار کنم و در جنگ علیه صدام شرکت کنم. یک روستای مرزی بود که یک شرکت ساختمان سازی در آن مشغول بود. من بدون اینکه حقوق بگیرم یک ماه تمام هر روز صبح به آن روستا می رفتم و تا شب کار می کردم. ولی هدفم تنها شناسایی مرز و چگونگی فرار از آن بود. مرز به شدت آهنین و غیرقابل نفوذ بود. یک سیم خاردار بلند بود، بعدش یک منطقه ای بود که هر روز با شن و ماسه آنجا را شانه می کردند، به طوری که یک گنجشک هم پایش را آنجا می گذاشت مشخص بود. بعد از آن یک سیم خاردار دیگر بود، بعدش یک سیم خاردار دیگر. همه این ها را که رد می کردیم تازه پادگان های مرزبانی شروع می شد و به سربازان روسی با آن سگ های معروف شان می رسیدیم. در آن زمان نتوانستم از مرز رد بشوم. بعد به سربازی رفتم. سربازی ام در جایی بود که چتربازانی را برای جنگ افغانستان تربیت می کردند. من در قسمت ساختمان سازی بودم و نمی گذاشتند به قسمت چتربازان بروم. کلی پول جمع کردم و با آشنابازی بالاخره توانستم به قسمت چتربازان بروم. هدفم این بود که با چتربازها به افغانستان بروم و از آنجا فرار کنم و به ایران بیایم و در جنگ شرکت کنم. چون شنیده بودم که ایران و افغانستان مرز آنچنانی ندارد. شانس من تا اینکه به قسمت چتربازان رسیدم، ارسال چترباز به افغانستان کلا تعطیل شد. خلاصه اینکه علیرغم تلاش و علاقه بسیار نتوانستم به ایران بیایم. خیلی تحت تاثیر خاطرات شهدا و قضایایی که از جبهه ها تعریف می کردند بودم و می خواستم خودم هم آن را تجربه کنم. شهدای ایران بین حزب اللهی و انقلابی ها خیلی محبوب بودند. خاطرات شهدا را برای همدیگر تعریف می کردند. شاید کمتر از شما ایرانی ها خاطره از شهدا نشنیده بودیم. مردم تبلیغات کمونیست ها را دروغ می دانستند رسانه های شوروی در جنگ از صدام حمایت می کردند ولی ما رادیو تبریز و رادیو آستارا و... را گوش می کردیم. رسانه های شوروی می گفتند که آیت الله خمینی می خواهد کربلا را به کشور خودش ملحق کند. این تبلیغات روی مردم عادی بی تاثیر نبود ولی اواخر عمر شوروی کار به جایی رسیده بود که هرچی حکومت می گفت مردم می گفتند دروغ است. حزب اللهی های باکو به نیت زیارت به سفارت ایران می رفتند! واقعا هم دروغ های شاخداری می گفتند. یک رفیقی داشتیم که می گفت من میخواهم به نیت زیارت بروم سفارت ایران در باکو را ببینم. یعنی ایران تا این حد مقدس بود برای حزب اللهی های آذربایجان. می گفت رفتم دیدم عکس امام و عکس هایی درباره انقلاب روی سفارت کشیده شده. دیدم که انگار نگاه کردن آزاد است و خیلی خوشحال شدم و داشتم به عکس ها نگاه می کردم که یک نفر آمد و عکس امام را نشان داد و گفت این را می شناسی؟ گفتم بله. گفت میدانی هر روز یک دختر 15 ساله ترک را پیشش می برند؟ گفتم گوش من از این دروغ ها پر است. تا مرزهای شوروی سرجایش بود هیچ ارتباط مستقیمی با ایران نداشتیم. آن اواخر عمر شوروی یک ذره فضا باز شده بود و ارتباطاتی با کنسولگری ایران داشتیم. مثلا نمایشگاه کتاب برگزار می کردند و به ما می گفتند اگر از کتابی خوش تان آمد یواشکی و خیلی خونسرد بردارید و ببرید! کتاب های مذهبی مثل کتب شهید مطهری را می آوردند. یکی از دوستان مان بیش از 200 کتاب از نمایشگاه آورده بود و یک کتابخانه راه انداخته بود. کتاب ها هم البته فارسی بود و ترجمه نشده بود ولی ما از بس با رادیوهای ایران مانوس بودیم، تقریبا فارسی را می فهمیدیم. به خاطر انقلاب به زبان فارسی هم علاقه پیدا کرده بودیم. الان کسی را می شناسم که درس زبان فارسی را نخوانده بود ولی با همین رادیو گوش کردن ها و پیاده کردن سخنرانی ها الان مترجم زبان فارسی شده است. می ترسیدیم که بعد از امام چه خواهد شد؟ برای رحلت امام مراسمات خیلی مفصلی حداقل در 20 شهر آذربایجان برگزار شد. در نارداران باکو هفت روز مراسم برگزار شد که از نقاط مختلف آذربایجان در آن شرکت می کردند. متدینین هم غم عجیبی داشتند و هم یاس و ترس زیادی. می گفتند که بعد از امام سرنوشت انقلاب چه خواهد شد و آیا کسی هست که بتواند مسئولیت این انقلاب را به خوبی به دوش بکشد؟ بعد که آیت الله خامنه ای به رهبری رسیدند و فرمایشات امام درباره ایشان منتشر شد، همه به یک آرامشی رسیدند. می گفتند اگر امام تایید کردند دیگر تمام است. آرم جمهوری اسلامی روی سنگ قبرها حزب اللهی های آذربایجان خیلی دوست داشتند به انقلابی های ایران نشان دهند که ما هم انقلابی هستیم و در کنار شماییم. مثلا وصیت می کردند که روی سنگ قبرشان آرم جمهوری اسلامی حک شود که اگر بعدها مرز باز شد و ایرانی ها به اینجا آمدند ببینند که ما هم طرفدار انقلاب بودیم و با عشق این نظام از دنیا رفتیم. الان کلی سنگ قبر هست که آرم جمهوری اسلامی روی آن نقش بسته است. تو را اینجا فرستادیم آدم بشوی، خمینی را تبلیغ می کنی؟ حاج علی اکرام اف عاشق امام و انقلاب بود. تا حالا من هیچ آذربایجانی را به اندازه ایشان عاشق انقلاب نیافتم. ایشان سه بار به خاطر فعالیت های انقلابی به زندان رفتند. ایشان در زندان مسجد ساخته بود و حدود 200 تا 250 نفر در نماز جماعت آن شرکت می کردند. بعد از نماز جماعت هم تکبیر می گفتند و به نفع انقلاب ایران شعار می دادند. یکی از هم بندان ایشان تعریف می کرد که بخاطر همین کلی از مقامات عالیرتبه به زندان آمده بودند. همه زندانیان را به صف کردند و گفتند اکرام علی اف بیاید جلو. رفت جلو. یکی از مقامات گفت ما تو را اینجا فرستادیم آدم بشوی، آنوقت خمینی را تبلیغ می کنی؟ بعد به حضرت امام توهین کرد. توهین او تمام شده و نشده، اکرام علی اف شروع کرد فحش دادن به حیدر علی اف رییس جمهور آذربایجان. بعد شب آمدند و او را به انفرادی بردند. زمستان باکو خیلی سرد است. داخل سلول آب ریخته بودند و ایشان تا زانو داخل آب بود. از بالا هم لوله فاضلاب را سوراخ کرده بودند تا آب آن به سر و صورت اکرام علی اف بریزد. پتو هم نداده بودند. در سلول یک سوراخی داشت که اکرام علی اف از آنجا اذان می گفت و هر یک ساعت شروع می کرد به شعار دادن: الله اکبر، خمینی رهبر، مرگ بر آمریکا، مرگ بر حیدر علی اف. می آمدند و حسابی کتکش می زدند و یک ساعت بعد دوباره شروع می کرد به شعار دادن. 17روز تمام اینگونه سپری شد. حیدر علی اف گفته بود که انقدر در این شرایط نگهش دارید تا بمیرد. تا اینکه گویا مقام معظم رهبری مقامات آذربایجان را تهدید کرده بود و آنها مجبور شدند ایشان را آزاد کنند. حاج علی اکرام اف بعد از آن دوره زندان به انواع و اقسام بیماری ها مبتلا شد. حاج علی اکرام اف می خواستم بمیرم و توهین به امام را نشنوم یکی از رفقا تعریف می کرد که در زندان بودم و دست هایم بسته بود و افسر زندان شروع کرد توهین به امام خمینی. می دانستم که اگر به سمتش بروم بقیه افسرها هم می ریزند سرم و تا می خورم کتکم می زنند. عقب عقب رفتم و خودم را محکم به پنجره کوبیدم تا از پنجره به پایین بیفتم تا بمیرم و توهین به امام را نشنوم. Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
پیوند والد و کودک براساس رابطه از راه دور
، بخصوص که سرپرست یا والد حاضر او ممکن است از دخالت شما در زندگی فرزندتان زیاد خرسند نباشد. شاید شما استدلال کنید که به نفع شما، فرزند و همسر سابق تان باشد که همه چیز را فراموش کنید و بهتر آن است که فراموش کنید که فرزندی داشته اید، همسری داشته اید و این که زندگی تان را از نو بسازید، یعنی همان کاری که اکثر مردم، بعد از طلاق انجام می دهند. آنها ممکن است دوباره ازدواج کنند، به سرزمین دیگری بروند و خانواده ...
خلع ید خریدار آلومینیوم المهدی شایعه است
که این میزان واردات داشته ایم؟ اینها در کل حیله بر قانون هستند. در گمرک هم این اتفاق همیشه می افتد. این مجموعه فولاد می تواند در یک تولید دیگر هم استفاده شود. مثل اینکه شما جنسی را وارد می کنید که می تواند در سه جا کاربرد داشته باشد. وقتی شما این را وارد می کنید حیله بر قانون است که در واردات، صادرات، مالیات و جابه جایی پول وجود دارد. بعضی ها با تخلفاتی این کار را می کنند که با شفاف سازی ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (247)
نوشته ها را در اختیار شما قرار دهیم که امیدواریم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد. ****** 1- اگر کسی صدامون کرد استاد، به نظرم باید قبول کنیم؛ چون حداقل که استاد از دست دادن فرصت هاییم! مگه نه؟ 2- کافه ها انقدر تاریک شدن که بخوای بری سر قرار باید با خودت چراغ قوه ببری. 3- عکس انیمیشن قدیمی میزارن میگن این عکس رو فقط یه دهه شصتی میفهمه. بابا کارتونای تلویزیون رو ...
چیزهای کوچکی که زندگی تان را تغییر می دهد
20 دقیقه پیاده روی کنید همه می دانید که ورزش چه نقش مهمی در سلامت و به تبع آن در زندگی فردی شما دارد، مخصوصا زمانی که موضوع مربوط به افزایش میزان انرژی و کاهش احتمال ابتلا به انواع بیماری های جدی و خطرناک است اما چند نفر از شما واقعا به فکر برنامه ریزی و مدیریت این مهم در زندگی تان هستید که ورزش را تبدیل به بخش مداومی از زندگی خودتان کنید؟ به جای اینکه در سال جدید به دنبال ...
هیچ بدنی در مقابل آنچه روح اراده آن را می کند ناتوان نیست
نشان نمی دهد بارها دوستانی که می آیند می گویند ما تصمیم می گیریم یک کاری را بکنیم. یک هفته می کنیم و بعد خسته می شویم. می لغزیم. آقا چرا سر یک هفته می لغزی؟ این یعنی اراده من قوت ندارد. اگر اراده شما قوت داشته باشد، هرکاری را اراده کنی، می کنی. اگر شما اراده کنی، اگر اراده کنی، از این دیوار عبور کنی، می کنی. عبارت حدیث است ها. می فرماید بدن از چیزی که روح آدم اراده کرده است، ضعف نشان نمی ...
با وجود این علائم هرگز طلاق نگیرید
با هم دارید. هیچکس دوست ندارد کنار کسی پیر شود که عشق بازی با او برایش خسته کننده است. اگر شما و همسرتان می توانید رابطه جنسی تان را جذاب نگه دارید، پس کنار هم بمانید. سر چیزهای کوچک دعوا می کنید کنترل تلویزیون را دستش گرفته است و نمی گذارد برنامه موردعلاقه تان را تماشا کنید. شما برای شام سالاد درست کرده اید ولی همسرتان عاشق گوشت است. این جنگ و جدال ها به نظرتان ...
حفظ تماس کودک و والدی که از هم دورند (2)
...> برای اینگونه جوانان سؤال های زیادی در مورد شما و زندگی تان مطرح است. آنها همچنین بنا به مقتضیات سن شان در خصوص همه چیز اظهارنظر می کنند؛ این که چه چیزی صحیح و چه چیزی غلط است. آنها می خواهند معنی واقعی طلاق را، این که چرا ازدواج شما به بن بست رسیده و این که چرا شما به شهر دیگری رفتید، بدانند. ممکن است آنها یکی از دو والد را متهم کنند و دیگری را مبرا جلوه دهند، یا حتی شما را متهم به ترک ...
ریشه های بدبینی و شک بین همسران
کنید بلکه زخم برجا مانده و گاه حتی متعفن شده آن بر زندگی مشترک تان را برای همیشه مرهم شوید و ترمیم کنید. همیشه و در همه حال تلاش کنید راجع به هر موضوعی با همسرتان صادق باشید چه بسا ریشه بسیاری از بدبینی ها، نشات گرفته از عدم صداقت و یا دروغگویی در ابتدای زندگی است. مثلا ممکن است مرد یا زن رازی را در زندگی داشته باشند که بکوشند آن را از همسرش پنهان کنند، که اگر موفق بر این امر نشوند ...
به ما گفتند بروید گُنده تان را بیاورید! / ریالی از اعتبارات سفر رئیس جمهور واریز نشده است/ پول های ...
بنای بیمارستان، کل برنامه ها، مطالعات و تاسیسات سازه و برق و معماری مورد تایید قرار گرفت و در مورد تمامی این مصوبات نیز 3 کتابچه قطور به چاپ رسیده است که در سال 1371 حتی ماکت بیمارستان هم ساخته شد که هم اکنون نیز این ماکت در دسترس می باشد. آقایان وقتی پشت میز می نشینند، دیدگاه های قبلی خود را فراموش می کنند سمائی در مورد تغییر کاربری اراضی در دست ساخت گفت: در متن صورت جلسه ای ...
از تر و خشک کردن بچه ها تا تمیز کردن خانه به همسرم کمک می کردم
شما چند سال داشتید و همسرتان چند ساله بودند؟ من 19 و همسرم 17 سال داشتند. وقتی ازدواج کردید وضع زندگی تان چطور بود؟ من در آن زمان تشکیل زندگی ندادم عقد کردیم و من به تهران بازگشتم و به درسم ادامه دادم. در سال 51 از زندان که بیرون آمدم، سربازی خود را به ساری منتقل کردم چرا که همسرم در آن جا دانشجوی زبان بود و در ساری زندگی مشترکمان را شروع کردیم. زندگی ما ...
رزمنده ای که تنها می جنگد!
. علافی و در به دری و گرسنگی و تشنگی و سرما و گرما و پیاده روی هم بجای خودش. ازمن پرسیدند چقدر پول می دهند که این کارها را انجام می دهی؛ در شهر تهران از غرب به جنوب و از شمال به شرق می دوی، با چه مکافاتی از این اداره به آن اداره می روی. هیچ مسئولی درست و حسابی جواب نمی دهد همه جواب سربالا می دهند. در هر اداره ای که مربوط به یادمان شهدا، یادواره ها،کنگره ها، واحدهای فرهنگی، برنامه و ...
سه روندی که تا سال 2020 دنیا را متحول خواهند کرد
پیدا خواهند کرد. به این دو تجربه توجه کنید: در سال 2007 بود که در شبکه ی تلویزیونی CNBC اعلام کردم: روزی خواهد رسید که فیسبوک 100 میلیارد دلار ارزش داشته باشد. در آن زمان شاید قیمت فیسبوک یک میلیارد دلار بیشتر نبود. همه ی افراد حاضر در آن برنامه خندیدند. پس از آن شروع به سرمایه گذاری در تمام سرویس های فیسبوک کردم. در کتاب "خودتان را انتخاب کنید" که بیشتر آن را در سال 2012 ...
دست مسکن مهر، همچنان در جیب مردم است
از زمانی که دولت قبل در سال 1386 طرح مسکن مهر را شروع کرد 50 هزار میلیارد تومان پول داغ وارد بخش اقتصاد شد که به اعتقاد کارشناسان این اقدام مهم ترین عامل افزایش پایه پولی کشور و پایین آمدن ارزش پول ملی بود؛ تا جایی که ارزش پول کشور در مقابل دلار به یک سوم رسید و دولت قبل ابرتورم 40.4 درصد را برای دولت فعلی به ارث گذا ...
مواظب باشید، زندگی تان از دست نرود
بدن ارسال شود سریع تر به مراکز احساسی می رسد، پس بهتر است دست به کار شوید و درگوشی با همسرتان صحبت کنید تا او را از دست ندهید. بازی نمی کنید؟ وقت آن است که کمی به عقب برگردید و یک مهارت خوشایند کودکی را به زندگی امروزتان بیاورید. اگر می خواهید زندگی مشترک تان سرزنده بماند، بازی کردن را فراموش نکنید. قرار نیست همه زندگی شما جدی و با قاعده باشد و تمام تفریح های تان هم به پول ...
راهبه هایی که ماریجوانا پرورش می دهند!
که مجموع بدهکاری آنها به 10 هزار دلار برسد، آنها نوشتند:" اگر ما به این هدف برسیم می توانیم بدون ترس اکانت اینترنتی خود را منتقل کنیم، ما کمک شما را موقتا تا زمانی که وضعیت فروش اینترنتی خود را دوباره به شکل قبل برگردانیم قبول می کنیم." آنها هم چنین افزودند که اگر بیشتر از هدف پول جمع شود آنها برنامه ای برای فروش عمده در نظر میگیرند تا محصولاتشان به دست مردم بیشتری برسد. این دو راهبه خودشان را پاسخگو به مرجع بالا تری از حکومت می دانند. خواهر کیت می گوید " ما قانون ممنوعیت آنها را قبول نمی کنیم. این قانون برخلاف خواست مردم است و هرچه که برخلاف خواست مردم باشد غیرطبیعی و غیراخلاقی است. ...
محمد بحرانی روی جناب خان و ببعی غیرت داره!
کشاورزی بازیگر بسیار دوست داشتنی و کار درستی است. می خواستم در مورد همسرتان سؤال کنم. جایی خوانده بودم که یکی از طولانی ترین شب زندگی شما زمانی بود که ایشان تصادف کرد. دوست ندارم اصلاً وارد اینها بشویم چون بعداً که ایشان مصاحبه را می خواند حال خوبی نخواهد داشت. می توانیم در مورد آن گپ بزنیم. اینکه مهناز خطیبی همسرم هستند، عروسک گردان دیوی در کلاه قرمزی است و عروسک گردان استاد همه چی ...
انواع گروه های خونی و روانشناسی آنها
، میان مدت و بلندمدت تعیین کنید تا فشار کاری تان کمتر شود. – سعی کنید هر کاری را آرام آرام انجام دهید و با یک دست چند هندوانه برندارید. – همه جور مواد خوراکی بخورید؛ حتی شده به صورت اسنک و میان وعده. – غذای تان را آرام آرام بخورید. بعد از اینکه غذا را داخل دهان تان قرار دادید چنگال را کنار بشقاب تان بگذارید و خوراک را سر فرصت بجوید. – تصمیم های خیلی بزرگی ...
برخورد امام خمینی(ره) با امام زمان جعلی
بودند و هیچ وقت از دست کسی پول نمی گرفتند و می گفتند: به متصدی امر بدهید. همچنین وقتی قرار بود پولی پرداخت شود، فردا را به مسئول امور مالی ارجاع می دادند. خاطره دلپذیر دیگری که از آن ایام به یادم هست سفری بود که همراه آقای صانعی، مرحوم آقای اسلامی و چند تن از دوستان به دعوت حاج ماشاءالله سوهانی به یکی از روستاهای اطراف قم کردیم. میزبان وسایل پذیرایی مفصلی را تدارک دیده بود و دو نفر از ...
کتابخانه ای به وسعت یک شهر
در تاکسی معرفی کرده اید بیشتر لذت می برید؟ معجزه صمیمیت و کتاب اصول حفظ سلامتی بدن از دیدگاه طب سنتی که به زبان خیلی ساده به شما یاد می دهد که چطور زندگی کنید. یک جور اطلاعات عمومی است. شده تا حالا بعضی ها نسبت به تبلیغ و عرضه کتاب ها واکنش منفی نشان بدهند؟ واکنش منفی به آن صورت که نه اما بعضی ها هم هستند که می گویند، آقا به جای این کتاب ها بیا و وای فای مجانی بگذار ...
تعریف دولت یازدهم از مسکن مهر: قفسی مزخرف در بیابان که فقط یک خوابگاه است!/ دولت توان ساخت یک خوابگاه را ...
تحقیقات مفصل در زمینه حفظ انرژی و کاهش انرژی و بهره برداری از فضا در موضوع مسکن هستیم. وی افزود: کاری که دولت یازدهم در حوزه مسکن انجام داد اجرای طرح صندوق پس انداز یکم بود که خانه اولی ها و زوج های جوان می توانند پولی را در بانک مسکن پس انداز کنند و برای تامین مسکن تسهیلات دریافت کنند. رئیس جمهوری اضافه کرد: تامین مسکن در شهرها با خرید مسکن مهر وسط بیابان خیلی متفاوت است، چراکه تمام امکانات ...
مشکلات تازه متاهل ها در سال اول زندگی مشترک
نشوید که مبادا ازدواج تان در حال از بین رفتن است. انتظارات خود را مدیریت کنید هیچ کس همسر کاملی نیست و هیچ کسی پیدا نمی شود که دقیقا نیمه دوم شما باشد. مناسب بودن همسرتان موضوعی نسبی است و شما نباید توقع داشته باشید که تفاهمی کامل با هم داشته باشید. گاهی در مورد موضوعاتی پیش پا افتاده باید کوتاه بیایید و یا به موضوعی عادت کنید. این موضوعات می تواند طریقه مسواک کردن ...
دانستنی های یک ازدواج موفق
اهمیت باشد ). در طی سالهای زندگی، کیفیت و کمیت روابط و زندگی تان چگونه باید دستخوش تغییر شود؟ به هنگام بروز مشکل، بیماری و غم، چگونه از یکدیگر حمایت خواهید کرد؟ نظرتان در مورد طلاق چیست؟ نظرتان در مورد فرزندآوری چیست و کودکان چه بخشی از زندگی شما را پر می کنند؟ آیا توافق نظر در اصول تربیتی فرزندانتان دارید؟ نقش پول چقدر زندگی تان مهم است؟ نظرتان در ...
الگوی تفکر در کشور باید اصلاح شود
یکسری پول را هر روز در حوزه انتخابیه خود پخش کند. شما به عنوان منتخب مردم در مجلس دهم چه اهدافی را خصوصا برای حل مشکلات اقتصادی مردم دنبال می کنید؟ به نظر شما وظیفه دولت در این راستا چیست؟ دولت باید به طور قطع چشم انداز 1404 را محقق کند و برای رسیدن به آن باید برنامه هایی را تهیه و برای مشارکت آحاد مردم در خلق این چشم انداز برنامه ریزی و تسهیل گری کند و من هم به عنوان یک ...
بیلاردو: یک مرد فنی هرگز پیر نمی شود
شود ولی از نظر من او چیزی کم ندارد. اوایل، مارادونا را هم در تیم ملی دوست نداشتند و می گفتند که به درد نمی خورد. من مسی را در قامت مارادونای 86 نمی بینم ولی فوتبال تغییر کرده ؛ همان طور که با دی استفانو هم برای فتح همه جام ها مبارزه می شد. در مورد مسی هم متوجه شدم که باید او را در پست مناسب قرار داد و او را از سمت راست یا چپ برد و کمی وسط تر قرار داد. من خواستم او از جناح چپ خارج شود چون در بعضی ...
شهادت امیر برای دشمنانش گران تمام شد
حمید و مهدی دو برادر شهید امیر لطفی را پیش رو دارید. شما از امیر چند سال بزرگتر بودید؟ لطفاً یک معرفی از شهید و خانواده تان داشته باشید. من متولد سال 59 هستم و امیر هم متولد سال 65 بود. ما پنج برادر و یک خواهر هستیم. پدرمان مرحوم محمد تقی لطفی در بازار کار کرده و به صورت افتخاری مداحی می کرد. آدم صاف و ساده ای بود و نان حلال سرسفره خانواده اش می آورد. خانه پدری ما در یاخچی ...
فرهنگ در رسانه
جشنواره جهانی فیلم فجر با عنوان اینکه برای رسیدن به این هدف مشخص از 9 ماه قبل برنامه ریزی هایی را داشته است، ادامه داد: برای این جشنواره به دنبال سفره رنگینی نبودم و می خواستم همه چیز جمع و جور باشد، اما همه فیلم ها را دیده و انتخاب کرده ام و پای مسئولیت آن می ایستم، با اینکه مشاوران زیادی داشتم. به دنبال برگزاری جشنواره ای کوچک اما پرمحتوا بودم. او تاکید کرد: برای انتخاب آثار به سینمای منطقه اهمیت ...
افسردگی؛ بیماری شایع قرن
... پس برای همه ما ممکن است شرایطی پیش بیاید که چند وقتی غمگین شویم، انگیزه نداشته باشیم یا نتوانیم به کارهای معمول مان برسیم. البته درست است که در این مواقع باید به فکر کمک های تخصصی باشیم و مشکل مان را به درستی درمان کنیم اما کمک اطرافیان، بخصوص اعضای خانواده هم در روند بهبود افسردگی می تواند تاثیر بسزایی داشته باشد. پس اگر یکی از اعضای خانواده شما هم با این مشکل روبروست: * به حرف ...