چیست؟ بغض در گلویش جا خوش می کند، می گوید: خیلی خوشحالم. فکر نمی کردم که به این سفر دعوت شوم. راستش را بخواهی من یک خواهرزاده دارم که قطع نخاع است، برای شفای او آمده ام. خیلی اذیت می شود. امیدوارم خود حضرت شفاعتش کند. حتی اگر از دنیا برود، راحت می شود چون دارد زجر می کشد. شرایط سختی دارد؛ خیلی سخت. اشک هایش را با گوشه چادر گلدار پاک می کند و می گوید: روز اولی که باران می بارید به حرم رفتم ...
...> میخانه ی عشق رضوی تا به سحر باز به به چه خبر گشته شب شهر مدینه پابوسی او آمده خورشید و قمر باز بر گرد رخش خیل ملائک همه جمعند ریزند به پایش همه دم دُرّ و گهر باز رو در روی هم آینه در آینه وقتی چشمان پسر گشته سوی چشم پدر باز خندان شده لعل پدر پیر مدینه وقتی به سویش گشته لبِ نازِ پسر باز امشب سخنم شامل صد ...
اسکار شد. شیرینی های این فیلم برای مجیدی آنقدر بودکه تلخی های دوران بدوک و آن هایی که چند فیلمنامه اش از جمله پدر و بچه های آسمان را در حوزه هنری فاقد ارزش تشخیص داده بودند از ذهن مجیدی پاک کند. مجیدی حالا روی ریل موفقیت افتاده بود. سال 77 رنگ خدا 8 جایزه بین المللی و سال 79 فیلم ستایش برانگیز باران 7 جایزه معتبر را برای او به ارمغان آوردند. فراموش نمی کنیم که آن سال کمپانی های بزرگ سونی پیکچرز ...
پربرکت ایشان به تصویر کشیده است. اگر چه در مورد برخی دوره ها صراحت و روشنی بیشتری وجود دارد و برخی از دوره ها بنا بر عللی به اجمال و ابهام پاسخ داده شده است. این دوره ها عبارتند از: 1. دوران زندگی با پدر بزرگوار خود امام حسن عسکری علیه السلام (255-260قمری) شکی نیست که آن امام همام (عج) در شهر سامرا و در خانه پدرش امام حسن عسکری علیه السلام دیده به جهان گشود و تا پایان ...
روی بینی کشیده و پوست سفیدشان پر از کک ومک است ، درحالی که می خندند، وارد خیابان می شوند، می دوند تا به تراموا برسند. دختر بچه به روبان قرمزش می رسد و باد در آن سوی خیابان بازی دیگری را با کلاه حصیری پسرکی آغاز می کند. لینو می پرسد: - نامه ات را خواندی ؟ - ها! آهان ! بله خواندم ! دیروز از تهران نامه رسیده بود، یکی از بستگان پدر که در انگلستان تحصیل می کرد، آن را برایم آورد ...
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از صبح توس ، چندی پیش مطلبی درباره وضعیت زندگی سید اعلم اختری، یکی جانبازان مدافع حرم در مشهد مقدس در فضای مجازی منتشر شد. در این مطلب آمده بود: بیمارستان او را مرخص کرده بود برود تربت جام، ولی جایی نداشتند مادر مریض و ازکارافتاده پدر پیر و سالخورده و حالا یک جوان رعنایی قطع نخاع . می گفت جوان های تربت جام که برای کارگری به مشهد می آیند ...
خانه
