سایر منابع:
سایر خبرها
قاتل: برادر همسر صیغه ای ام مهدورالدم بود؛ کشتمش
و همسرش، سحر، دختری که قبلا مدعی شده بود برادرش به او تعرض کرده، پشت سر متهم نشسته و در خود فرو رفته بود. تنها صدای رسای قاضی مقدم زهرا(رییس دادگاه)،خطاب به متهم می توانست او را به خود بیاورد: آقای حمید (متهم) بلند شو و پشت جایگاه بایست. اتهام شما قتل عمد است، تعریف کن چه شد که مقتول را کشتی؟ یک بار دیگر، موضوع تعرض مقتول به خواهرش پیش کشیده شد: من سحر را زن خودم می دانستم، قبل از قتل، او را ...
نقد فیلم ابد و یک روز سعید روستایی ابد و یک روز، روزگاری گم شده در سیاهی و تلخی
، مرده است. فقر: مشکل اصلی این خانواده، همانطور که خواهر بزرگتر در فیلم گفت: اعتیاد محسن بود و خواهر بزرگتر از سمیه می خواهد به جایی برود که از اینجا بهتر باشد و با افغانی ازدواج نکند. فقر آنچنانی در فیلم نشان داده نمی شود، شهناز که برا ی خودش خانه دارد، حتّی اگر خارج و حاشیه تهران باشد. اعظم هم که بناست اینبار که به سفر کیش می رود، ماشین 206 بخرد! لیلا هم که گویا سر کار می ...
وصیت نامه امام خمینی(ره)؛ نقشه راه جامعه اسلامی
بهترین فرزندان و جوانانش خود را از زیر بار ستم جنایتکارانی همچون رژیم پهلوی و جهانخواران شرق و غرب نجات داده به جنگ و ستیز برخاسته اید. چطور وجدان یک انسان هر چه پلید باشد، راضی می شود برای احتمال رسیدن به یک مقام با میهن خود و ملت خود اینگونه رفتار کند و به کوچک و بزرگ آنها رحم نکند؟ من به شما نصیحت می کنم دست از این کارهای بیفایده و غیر عاقلانه بردارید و گول جهانخواران را نخورید. و در هر جا ...
امام خمینی (ره) از ولادت تا رحلت
.... خبر در شهر تهران و سپس ایران پیچید و مردم در خیابانها به جشن و پایکوبی پرداختند. بازگشت امام خمینی (ره) به ایران پس از 14 سال تبعید اوایل بهمن 57 خبر تصمیم امام در بازگشت به کشور منتشر شد. هر کس که می شنید اشک شوق فرو می ریخت. مردم 14 سال انتظار کشیده بودند. اما در عین حال مردم و دوستان امام نگران جان ایشان بودند چرا که هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حکومت نظامی بر قرار ...
مرگ دردناک دختر بچه5ساله در پارک به روایت از مادرش (عکس)
آخرین عکس دخترک. مرگ دردناک دختر بچه5ساله در پارک مادر عزادار در را به رویمان باز می کند با خوشرویی ما را می پذیرد و خود را اینگونه معرفی می کند: من مادر پوست کلفت فاطمه هستم که بچه ام رو تو چشم به هم زدنی از دست دادم. اول از همه عکس هایی از نوزادی تا آخرین روزهای حیات فاطمه را به ما نشان می دهد و بعد سفره دلش را باز کرده و ماجرا را شرح می دهد: سه شنبه عصر بود، به ...
کارگران و دردهایی که زندگی اش می کنند
واسه کار هزارجور ایراد می گیرن.یه سری جاها که کارت پایان خدمت می خوان و من کارت قرمزی ام.بعدش سؤال هاشون شروع می شه که چرا کارت قرمز دارم.برای منو بچه های این محل کار نیست.اصلاً انگار جایگاهی نداریم. مال تهرانیم ولی جایگاهی اینجا نداریم. یه جا تو نیاوران کار گرفته بودم روزی 13هزار تومن می گرفتم اما همون جا یه افغانی، نمای پارکینگ می زد متری 100هزار تومن.به من که ایرانی بودم اعتماد نداشت. می دونی ...
جزئیات مرگ هولناک فاطمه کوچولو در آبنمای بوستان
گروه اجتماعی: عصر روز سه شنبه چهارم خرداد، فاطمه پنج ساله خوشحال از اینکه همراه مادر و چند زن همسایه به جشن مولودی بر سر مزار شهیدان گمنام در بوستان کوهسار در منطقه خاوران تهران می رود، زودتر از همراهان بیرون از خانه به تماشای چراغ های رنگین محله ایستاد و لحظاتی بعد دست در دست مادر با گذر از خیابانی که به مناسبت اعیاد شعبانیه غرق نور شده بود راهی بوستان کوهسار در نزدیکی خانه شان شدند. ...
نوکیسگی فرهنگی و شعائر آن در شهر و شهرنشینی
رادیو و تلویزیون رو می تونن گوش بدن یا ببینن می زدم تو سرشون. شاید حتی پولدار می شدم. پولدار در حد یه شهر کوچیک . یه خونه هشت اتاقه، دو تا ماشین تو گاراژ خونه ام. هر یکشنبه مرغ می خوردیم و روی میز اتاق نشیمن یه ریدرز دایجست بود. زنم موهاش رو با اون انبرک های چدنی که روی اجاق داغ می کنن فر می کرد و خودم هم مغزم مثل یه کیسه سیمان سفت می شد. مال خودت رفیق. من شهر فاسد ِکثیف ِ پلیدِ بزرگ را ترجیح می دم ...
خاکستر فروش
گرانبها را تا کلبه ای که برای نهادنش اختصاص داده بودند همراهی کنند. لیکن پیش از آنان گروه دیگری کیسه را در میان گرفته بودند و این گروه عبارت از کلاغان بودند که به بوی کله ی پوسیده به آن جا آمده بودند. بانائوازی با خشمی بزرگ و بزرگوارانه فریاد زد: آه!... آه! ... در دهکده ی شما از استخوان های فرزند امیر بدین گونه پذیرایی می کنند؟ ... هرگاه امیر، امیری که با دست خود صد جنگاور را کشته است، آگاه شود ...
کایمان بزرگ
... این ها شکم بچه های مرا سیر نمی کنند . مادر فارازا گفت: من دو زنبیل پر از دانه به تو می بخشم! مرغ پس از شنیدن این وعده به درنگ به پرواز آمد و در گوشه ای از ساحل رود بر فراز کنام فوئه منا ایستاد و گفت: این جا!... من او را می بینم!... مردم این جا را بکنید... او جانور بسیار بزرگی است!... بسیار پر زور و نیرومد است لیکن عده ی شما بسیار است... همه شروع به کار کردند و زمین را کندند و ...
پاراگراف کتاب (72)
. خندیدن بلد نبود. باز نتوانست انگشت هایش را در خرمنِ موهایش فرو کند. دست هایش انگشت نداش. از تماشای علف زار، منصرف شد. از پشتِ پنجره ی آغل کنار رفت. به اسب بودنش ادامه داد. بخشکی شانس | رسول یونان اسکارلت، من هیچ وقت در زندگی آدمی نبودم که قطعات شکسته ظرفی را با حوصله زیاد جمع کنم و به هم بچسبانم و بعد خودم را فریب بدهم که این ظرف شکسته همان است که اول داشته ام. آنچه که ...
تمساح و خارپشت
چیزی برای شما فراهم کنم! - تو جوان گستاخ و نمک نانشناسی هستی! من گاوی فربه برای تو کشتم و تو بی آن که تقریباً چیزی از آن برای من بگذاری آن را خوردی و حالا این ها را پیش من گذاشته ای؟... مهمانی سرت را بخورد! کایمان به یک ضرب آرواره همه ی ذخایر خارپشت را، که چندین روز برای جمع کردن آنها رنج برده بود، فرو داد. تاندراکا که خشمش بر ترسش می چربید دماغش را بالا کشید. فوئه، (کایمان بزرگ ...
آنان که در شطرنج زندگی مات شده اند
به پیکر نحیفش سنگینی می کند و چشمانش سویی ندارد و پرده ای سفید به چشمان سبزش رنگش دویده است، خودش با صدایی ضعیف و لرزان می گوید؛ از وقتی به دنیا آمدم یه شقم سالمه یه شقم کج راه رفتن برایش سخت است و کمرش زیربار قوز پشت و سن بالا خم مانده است. او ادامه می دهد: قبلا که دست و پا داشتم، تو خیابون دستفروشی می کردم، اما الان نمی تونم؛ این کار را بکنم، زمین می خورم برای همین با دو عصا راه می رم ...
فرهنگ در رسانه
: اصغر فرهادی را دوست دارم. هم خودم شما را دوست دارم هم باید شما را دوست بداریم. سهم دوست داشتن من از تو تعریف انسان است. تعریف انسان در زندگی اندک و دانستن اش حوصله های فلسفی می خواهد. در ادبیات که (شغلش) تعریف انسان است باید بگردی تا انسانی را پیدا کنی. در سینما که از انسان جسدش را می بینی روحش که سال هاست مرده فقط حرف می زند و نیمی از کارهای جسمانی انسان را انجام می دهد، غذا خوردن ...