سایر منابع:
سایر خبرها
افخمی هرگاه احساس می کند دارد فراموش می شود، معرکه ای به راه می اندازد
کرده است. افخمی هرگاه احساس می کند دارد فراموش می شود، معرکه ای به راه می اندازد و جنجالی برپا می کند تا عده ای، از جمله من، یادشان بیفتد که او روزگاری فیلمساز بود و از قضا فیلمساز خوبی هم بود اما به جای متمرکز شدن روی حرفه ای که هم درسش را خوانده و هم بلد است، رفت سراغ عرصه هایی که قواعدش را هم بلد نیست. مثلا سیاست و نمایندگی مجلس که لباسی بود بر قامت وی بسیار گشاد اما با پررویی پوشید و ...
پروین به قلم استاد قاسم اشراقی گلپایگانی
معصومه (علیها سلام) و در مقبره ی خانوادگی به خاک سپرده شد. از این شاعره ی نامدار که در سن 34 سالگی از عالم خاکی پر کشید دیوان شعری در دست است که با مقدمه ی ملک الشعرای بهار تدوین گشته و آیینه ی تمام نمایی از اوضاع و احوال زمانه ی او و روح آسیب دیده و مجروح آن نو گل بستان ادب می باشد. در این کتاب ارزشمند دو شعر تکان دهنده انسان را به بی وفایی دنیا و بی میلی پروین به زندگی بخصوص ...
ارمغان اژدها
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: ژیزل والری مترجم: اردشیر نیکپور اسطوره ای از چین در روزگاران پیش، اژدهایی بزرگ قلمروی شگفت انگیز در دل جنگل های کهن سال داشت. در همسایگی او امیری مهربان و نیکخواه، که رعایای خود را به حد پرستش دوست می داشت، به سر می برد و چون وجود چنین فرمان روایانی، حتی در آن دوره، بسیار نادر بود، اژدهای بزرگ آن امیر را بسیار ...
سخن بودا
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: ژیزل والری مترجم: اردشیر نیکپور اسطوره ای از چین روزی از روزها، بودا که هاله ی نوری گرد سرش را فراگرفته بود و گوهرهای بی شماری در دستش می درخشیدند در دشت می گشت. جامه ی آسمانی رنگش نسیم را، که از شادی به نغمه سرایی درآمده بود، نوازش می کرد. پرتوی چنان رخشان و نورانی از چهره ی بودا می تافت که خورشید در برابر آن ...
خانه ی فروشی
بلکه متروک و خالی از سکنه نیز می باشد. اما اگر درست دقت می کردید دود آبی رنگی را، که از دودکش آجری بالا می آمد، می دیدید و متوجه می شدید که برخلاف تصور رهگذران، موجودی، که قطعاً زندگانی اش مانند همان دود باریک و کمرنگ آرام و بی سرو صدا و حزن آلود است، در آنجا سکنا دارد. اگر چشمتان را به درزهای گشاد در می گذاشتید می توانستید درون خانه را بخوبی مشاهده کنید. وضع باغچه طوری نبود که انسان تصور کند ...
دعاهای نیمه شب
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده:آلفونس دوده مترجم: عظمی نفیسی 1 گاریگو گفتی قارچ در شکم بوقلمون ها گذاشتند؟ - بلی جناب کشیش. نمی دانید چه بوقلمون های چرب و چاق و چله ای بود. خود من برای پر کردن شکمشان به آشپز کمک کردم. آن قدر قارچ در دلشان گذاشتیم که وقت سرخ کردن نزدیک بود بترکند... - یا حضرت مسیح! گاریگو تو که می دانی من ...
نشان افتخار
در منزل خود پناه دهد. به محض شنیدن سخنان او، کودک با وجود کسالتی که داشت فوراً بپا خاست. با کمال ادب و نزاکت نیمکت ها را به ما نشان داد و ما را به نشستن دعوت نمود. آن گاه پس از این که به رسم مردم آن سامان برای تکریم، سری فرود آورد و با سر انگشتان بوسه ای به سوی ما فرستاد خود را در عبا پیچید و برای فراهم ساختن وسایل پذیرایی از اتاق بیرون رفت. پس از خروج او قهوه چی هم دست به کار درست کردن قهوه ...
محمدرضا شجریان: هرگز ربنا را از مردم دریغ نکردم
خاطرات است. به فرمان خداوند، مطیع همین تقدیریم، شما چه تعبیری از انسان، هستی، هنر، آواز و وجود خود دارید؟ موسیقی آوای هستی هست و هستی، خانه خاطرات ماست، همانطور که خاطرات انسانی و هستی ما ارزش می دهد، مثل موسیقی، مثل ماه و خورشید. همچنان که فروغ و تابش خورشید، روشنایی بخش و گرمی کارگاه هستی است. این هر دو (یعنی آواز و خاطره) با هم آفریده شده اند. از اول تا به ابد خواهند بود. آواز در ...
نان های شیرینی
. چند تن از سربازان متفقین، که در آفتاب لم داده بود، به محض دیدن او قیافه ای سبع و خشن به خود گرفته و سؤال کردند: همشهری کجا می روی؟ همشهری مقصد خود و نیز علت عزیمتش را صادقانه بیان کرد اما داستان نان های شرینی در چنان روزی داستان بسیار مشکوکی به نظر می رسید، بخصوص که آقای بونیکار نیم تنه ی عالی و تازه ی روزهای یکشنبه خود را پوشیده بود و با عینک طلایی اش درست قیافه ی مرتجعین را داشت. ...
محمدرضا شجریان: ̋ربنا ̋ متعلق به من هم نیست، متعلق به مردم است
...، مطیع همین تقدیریم. شما چه تعبیری از انسان، هستی، هنر، آواز و وجود خود دارید؟ موسیقی آوای هستی است و هستی، خانه خاطرات ما است؛ همان طور که خاطرات انسانی به هستی ما ارزش می دهد، مثل موسیقی، مثل ماه و خورشید. همچنان که فروغ و تابش خورشید، روشنایی بخش و گرمی کارگاه هستی است. این هر دو -یعنی آواز و خاطره- با هم آفریده شده اند. از ازل تا به ابد خواهند بود. آواز در فرهنگ ایران بیانی ...
محاصره ی برلن
اثر مساعی و مراقبت های ما و بخصوص بر اثر محبت و فداکاری بی مانند دختر جوان، آن محیط آسوده و آرامی که برای پیرمرد به وجود آورده بودیم، حتی یک لحظه آشفته و دگرگون نگشت. هر طور که بود تا آخر نان سفید و گوشت تازه برای او فراهم می ساختیم. اما این غذاهای نایاب و گرانبها فقط مختص او بود. وقتی که آن پیرمرد از همه جایی خبر را می دیدم که خرم و خندان به روی تختش نشسته و با کمک نوه ی جوان بیچاره اش، که بر اثر ...
سرباز وظیفه ناشناس
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده:آلفونس دوده مترجم: عظمی نفیسی آن شب لوری ، استاد آهنگر شهر سنت ماری اومین ، چندان راضی و خشنود به نظر نمی رسید. معمولاً پس از غروب آفتاب، وقتی که کوره را خاموش می کرد به روی نیمکت جلو در لم می داد و از احساس خستگی مطبوع حاصل از کار لذت می برد و پیش از مرخص کردن شاگردان با آنان نوشابه ی خنکی می نوشید و به خروج ...
روایت سه سال خانه نشینی شجریان
عضو هیچ حزبی نیستم. از سال 58 تا 61 که اولین کنسرت را با پرویز مشکاتیان در سفارت ایتالیا برگزار کردم، خانه نشین بودم. نه جواب تلفن را می دادم و نه کسی را می دیدم. فقط در خانه بودم و با پرنده ها و گل کاری سرگرم بودم. این ها را هیچ کس نمی داند چون من نمی خواستم وارد حزب و سیاست شوم. من می خواهم هنرمند باشم و برای مردم کار کنم و به مردم راست بگویم. ...
مرگ شوون
آلمانی ها را متهم می کرد. و مثل این که الان برلن را تسخیر کرده باشد کر و کور و دیوانه به نظر می رسید وگویی از خود بی خبر بود. به عقیده او سازش و آشتی با آلمانی ها ممکن نبود. او جنگ می خواست و تشنه ی جنگ بود! - شوون هیچ فکر نمی کنی که شاید هنوز برای جنگ آماده نباشیم؟ با شنیدن این سخن قد برمی افراشت و جواب می داد: آقا چه حرف ها می زنید. فرانسوی ها همیشه آماده اند... این کلمات را با ...
آلزاس! آلزاس!
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده:آلفونس دوده مترجم: عظمی نفیسی مسافرتی که چند سال قبل به آلزاس کردم از شیرین ترین خاطرات زندگی من است. این سفر به سفرهای بی مزه ی امروزی، که معمولاً با راه آهن صورت می گیرد و جز خاطره ی تیرهای تلگراف و خط آهن های سیاه از آن اثر دیگری در انسان باقی نمی ماند، شباهتی نداشت. زیرا من با کوله باری به پشت و عصایی محکم در دست ...
گفت وگوی مفصل شجریان درباره ربنا، موسیقی و مخالفان
. به فرمان خداوند، مطیع همین تقدیریم، شما چه تعبیری از انسان، هستی، هنر، آواز و وجود خود دارید؟ موسیقی آوای هستی هست و هستی، خانه خاطرات ماست، همانطور که خاطرات انسانی و هستی ما ارزش می دهد، مثل موسیقی، مثل ماه و خورشید. همچنان که فروغ و تابش خورشید، روشنایی بخش و گرمی کارگاه هستی است. این هر دو (یعنی آواز و خاطره) با هم آفریده شده اند. از اول تا به ابد خواهند بود. آواز در فرهنگ ایران ...