سایر منابع:
سایر خبرها
بی تو دلم می گیره تو این سکوت خونه*...
خالی اش تا همیشه در موسیقی ما احساس خواهد شد و گویی در محبوبترین ترانه اش سرنوشت محتوم خود را فریاد می زد: من مرد تنهای شبم/ مهر خاموشی بر لبم... یادش گرامی. مسعود امامی: خداحافظ مرد تنهای شب! خیلی دوست داشتم بدونم از اینکه دیگه غربت نشین نیستی شادی یا توی این غربت خانگی ملول! مسعود مرادی: مرگ آغاز جاودانه هاست. حبیب هم رفت... ممنون از این همه موزیک خاطره ساز حبیب همیشه محبوب ...
جوابیه فرماندار سابق اردبیل خطاب به مدیر عامل کشت و صنعت مغان
شب غروب امام مهربانیها متقارن و پاسخ مثبت در اجابت این درخواست معطل مانده از سال ماضی، اینک در “ضیافت باغ گیلاس” جامه عمل بخود گرفته و چرایی و چگونه ضرورت لاجرم عجولانه آن در “هیاهوهای اخیر حاشیه دار”را مضاعف و موجب حساسیت در اذهان عمومی و علامت سوال؟ و نشان تعجب! متبادر در افکار و متصور در قضاوت ها کرده و گردانده است،،، لیکن با “نگاه خوش بینانه” که از ابتدا به مجموعه دوستان عزیزم در خانه مطبوعات ...
تاکید ائمه جمعه فارس بر رفع معضلات فرهنگی/ آسیب پذیر شدن فرهنگ و اقتصاد در جامعه
: نیروهای مردمی از همه شهرستان های همجوار آمدند و تلاش بسیاری برای مهار اتش سوزی کردند اما به خاطر پوشش گیاهی،صعب العبور بودن منطقه ونبود امکانات این آتش سوزی گسترده چند روز به طول کشید و بسیاری از مناطق خرسی پاسارگاد را به خاکستر تبدیل کرد. امام جمعه بخش پاسارگاد اضافه کرد: بخش پاسارگاد تا کی می خواهد اینچنین مظلوم واقع شود معلوم نیست،فقط افتخار می کنیم که پاسارگاد نام بزرگی دارد اما درعمل در ...
ویلاسازی در دشت ممنوعه/ ویلاها حاشیه دریاچه را می بلعند
.... البته کریم می گوید: من دلال نیستم، ما باغدار بودیم اما چهار باغ را می خواهم چه کار. این جا بهترین جای ارومیه است، بهترین جای ایران، چون به عقیده کریم، اکثر آنهایی که دست شان به دهن شان می رسد، دکتر و مهندس هستند، این جا ویلا دارند. باغ ویلای 2000 متری ارثیه او یک میلیارد و 800 میلیون تومان می ارزد. یک باغ بدون ویلا هم دارد، قطعه زمینی 1800 متری برِ جاده امامزاده که همه همسایه هایش ویلا ...
گزیده ای از کتاب - شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزه داری -
خداوند مهربان در عالم شهری دارد، که در ظرف زمان قرار یافته است. شهر خدا که در زمانی معلوم و با گنجایشی نامحدود، همه ساله محل اقامت مهمانان خدای بزرگ می شود، همان خانۀ ملکوتی خداست. به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزه داری اثر حجت الاسلام پناهیان که انتشارات بیان معنوی چاپ هشتم آن را روانۀ بازار نشر کرده است، حاوی نکات و نگاهی نو و کاربردی برای بهره برداری بهتر از ...
درخت گیلاس سحرآمیز
ابر رفت. بی گمان دمه ی (2) گرماست... من می خواهم شما را نیز شریک نعمتی کنم که بخت و اقبال بلند در دست رسم نهاده است. این درخت گیلاس را در باغچه ی من می بینید؟ بله، درخت سومی را می گویم که از همه ی درخت های گیلاس بلندتر است. این درخت از اول در آنجا بود. پائوپهی درخت باشکوه گیلاس را، که بیشتر از ده متر بلندی داشت و شاخه هایش پر از گیلاس های ارغوانی رنگ بودند، نگریست. چی پاهان که دم به دم ...
ارمغان اژدها
در غمخواری او با دیگران رقابت می کرد. دل همه گرفته بود و بی اختیار اشک می ریختند. امیر پیش از آنکه به سرای امارت برود و بر تخت بنشیند، به باغ کاخ خود رفت تا بار دیگر چمنزارهای سبز و خرم را ببیند. از این رو، به کسانی که در پی اش روان بودند اشاره کرد تا او را تنها بگذارند. آنگاه به سوی گلخانه، که دور آن را چمنی سرسبز فراگرفته بود، رفت و بر نیمکتی نشست و با دلی گرفته و اندیشناک به گرداگرد خود ...
درس دلفین ها و لاک پشت ها به دولت یازدهم/ حفظ روحانی با 9 میلیارد دلار/ سکوت معنادار هاشمی پس از جنجال ...
انجام داده ام . نتیجه آن اخلاص،می شود این کتاب ارزنده که در هر خانه ای در کنار قرآن مجید ،کتاب الهی قرار می گیرد. رالی سقوط! مازیار بیژنی در کانال تلگرامی اش کاریکاتوری را درباره سوریه منتشر کرده که در ادامه مشاهده می کنید: دیده نشده ها در بیانات رهبر انقلاب محمدسعید احدیان در کانال تلگرامی اش نوشت: انعکاس برش هایی مهم یا جذاب از بیانات رهبری مورد توجه رسانه ای ...
ربّنای استاد شجریان از "خط سپید مردمی" تا " خط قرمز رسانه ملی"!
شعار سال : بی مهری به هنرمندان و بی توجهی به جامعه هنری کشور به مانند جامعۀ صنفی وکالت، رویۀ تاسف باری است که هراز چندگاهی، نَقل مجلس و نُقل محفل برخی از اشخاص، مقامات و رسانه های مدعی استقلال و تعهد رسانه ای قرار گرفته که صرفنظر از مطرود بودنِ این روش و منشِ نادرست در نگاه مردم، شهروندان و حقوقدانان مستقل و سوگند خورده، مستوجب مسئولیت قانونی و حقوقی نیز می باشد. هنوز، قصۀ پُرقصۀ بازگشت سالار عقیلی و جهت گیری های جناحی برخی از رسانه ها نسبت به وی یا بازخوردهای به عمل آمده نسبت به خانم معتمد آریا در سال گذشته به پایان نرسیده بود که اینک، بازخوانی و تکرار وضعیت مشابه نسبت به استاد شجریان، کلید خورد..!! ...
صبح ها قبل از مدرسه، شیشه می زدم
دیگه چیزی نفهمیدم. تا اون روز فقط از دوستام اسمش رو می شنیدم و اینکه خیلی باحاله. اما اون روز تازه فهمیدم چیه. از اون روز فقط یادمه خیلی دیر رفتم خونه.مامانم کلی عصبانی بود. حالم خیلی بد بود. رفتم توی اتاقم و در رو بستم تا صبح خوابیدم. دلش پر از غم بود و فکرش مشغول. دست و دلش به درس خواندن نمی رفت. ناهید از روزهای خماری اش گفت و اشک ریخت: خیلی روزها بی مواد بودم و درد داشتم. وقت هایی که ...
زهرا: شهاب حسینی ها عاشق من نمی شن
...، صدای آدما، صدای آب، صدای جابه جا کردن جنازه رو تخت غسالخونه تو سرم می پیچید. جرات نداشتم به چشمای باز جنازه ها نگاه کنم. اینها را که می گوید همان زهرایی می شود که روز اول پایش را توی غسالخانه گذاشت. دهانش خشک شده و مردمک چشم هایش مدام به این طرف و آن طرف می دود. دست هایش که ناخودآگاه تند تند تکان می خورند را داخل دستکش ها فرو می کند و بیرون می آورد. سکوت... چشم هایش را می بندد و ...
یادداشتی بر فیلم مستندِ “مهرجویی: کارنامه چهل ساله”/روبرت صفاریان
خانه می نشیند و خانه فرو می ریزد، در اصل قرار بوده است گربه ای این کار را بکند. و مهم تر از همه حرف های مهرجویی در اواخر فیلم، آن جا که به مانی حقیقی (در پاسخ به انتقاد او درباره "شلختگی” کارهای اخیر مهرجویی) می گوید که قصد دارد بیشتر در مرحله نگارش فیلمنامه و کار با "اَکتورها” فیلمش را کارگردانی کند و دیگر به فکر کارهای عجیب و غریب و بالا پایین پریدن های زیاد نیست. این موضوع در فیلم پرورش پیدا ...
چرا خدا به بعضی نعمتی را داده و به بعضی نداده است؟ و شبهات دیگری مربوط به عدل خدا
صاحبخانه موجب شد که به جای سپاسگزاری، سگ را بکشد! صاحبخانه از کار خود پشیمان شد و به سوی سگ آمد تا شاید او را از مرگ برهاند ولی کار از کار گذشته و سگ از بین رفته بود و پشیمانی سودی نداشت. می گوید: به چشم های سگ که باز بود نگاه کردم و این فریاد را از چشم های باز این سگ با گوش دل شنیدم که ای انسان! چقدر عجولی و چه زود قضاوت می کنی؟! چرا به درون خانه نرفته و خبر نگرفته مرا کشتی؟! او ...
با سیصد هزار فرانکی که ژیر اردن به من وعده کرد!...
. اقدامات آن روز همه قرین موفقیت بود. آفتاب می درخشید و پیاده روها هم خیس و گل نبوده اند با وجود این سنگینی و فشار غم را به روی قلب خود احساس می کنید. اکنون علت این حالت روحی را به شما بگویم. در این شهر عظیم و پر جمعیت، که هر کس تصور می کند همه جا کاملاً آزاد و ناشناس است، در هر قدم که برمی داریم با صحنه ی دردناکی از رنج های بشری رو به رو می شویم و همین صحنه ها است که خواه و ناخواه اثر خود را ...
سه بار اخطار
کوچه مون مارتر است. برخی دیگر می گفتند: خیر دروازه ی سن دنی است! زنان به دکان های نانوایی هجوم می آوردند و مردم همه درهای خانه ها را می بستند. این جنجال و هرج ومرج اعصاب ما را تحریک می کرد و شور و هیجان عجیبی در ما به وجود می آورد. با صدای بلند آواز می خواندیم و هنگام راه رفتن به دست فروشان و طوافانی که با عجله بساط خود را برمی چیدند تنه می زدیم. گاهی وقتی به جلو پل می رسیدیم می ...
اولین شب نمایش تأثرات نویسنده ی نمایشنامه
سر رفته است. آن دیگری دست هایش را با یک نوع بی حالی و بی حوصلگی به دو طرف صندلی گذاشته، معلوم است که به نمایش چندان توجهی ندارد. درست جلو من یک جوانک عینکی با حالتی جدی مطالبی یادداشت می کند و به رفیق پهلوی خود می گوید: بسیار کودکانه است. کمی آن طرف تر دو نفر آهسته با هم صحبت می کنند: میدانی قرارمان فردا است. - فردا؟ - بلی، بی گفت وگو همان فردا. مثل این که فردا برای این ...
سوپ پنیر
پشقاب حاضر و مهیا است. اما از وضع تمام اثاثه یعنی از ظروفی که معلوم است هر روز پیش از شسته شدن مدتی در آب می ماند و از این رنگ گل و بوته خود را از دست داده اند، گرفته تا همین کتابی که لبه اش مچاله شده است چنین بر می آید که صاحب خانه همیشه این طور دیر وقت به خانه باز می گردد و دوست دارد اتاق خود را گرم و مرتب ببیند و این بوی خوش و اشتها آور به مشامش بخورد. آه که سوپ پنیر چه بوی دلچسب و ...
همه چیز برای ماشین سوارها
شود که شخصی را هنگام عبور از بین نرده ها نشان می دهد. اما هیچ کس نمی پرسد چرا مردم چنین می کنند؟ آسایش و عبور کم زحمت را سلب می کنند و انتظار دارند که همه هم تسلیم باشند. اولا این پل ها همه جا نیستند و در فاصله های نسبتا دور از یکدیگر قرار گرفته اند. ثانیا با وجودی که خیلی از آنها به پله های برقی مجهز شده اند اما موارد خرابی و کارنکردن آنها هم زیاد است و ناچار باید پله های زیادی را بالا رفت. پله ...
دعاهای نیمه شب
وانتو که قصر ترنکولاژ با برج و باروهای متعدد بر فرازش ساخته شده بود، پنجره ی خانه ها یکی یکی روشن می شد. معلوم بود که رعایا و اجاره داران و خانواده هایشان خود را برای رفتن به کلیسای قصر و شنیدن دعای نیمه شب آماده می سازند. بزودی درها باز شد و مردم برای رفتن به مراسم مذهبی از خانه هایشان خارج شدند. پدرها فانوس به دست پیشاپیش خانواده خود در حرکت بودند و به دنبال آن ها زنان، که اطفال خردسالشان را در ...
نگرانی های یک بچه کبک قرمز
تنومند بلوط ساخته شده و همیشه ساکت و خاموش بود به من نشان داد و گفت: کوچولو این خانه را درست نگاه کن. وقتی دیدی کرکره ها و پنجره های این جا باز است و دود از دودکش آن بالا می رود بدان که موسم خطر برای ما فرا رسیده است. این نصیحت او را همیشه در گوش داشتم و مواظب بودم زیرا می دانستم که او فصل شکار بسیار دیده و از همه با تجربه تر است. چند روز پیش صبح خیلی زود، با صدای کبک پیر، که آهسته مرا ...
خماری زیرنگاه همکلاسی ها
هر چند اندک،دختران و پسرانی که با تعطیل شدن مدرسه در کوچه و پس کوچه های این شهر مواد پیدا می کنند و در خانه هایشان به جای اینکه کتاب درسشان را به دست بگیرند و مشقشان را بنویسند مواد می زنند. هر روز صبح مدرسه بودم اما خب اصلاً اعصاب درستی نداشتم. خیلی پرخاشگرشده بودم هنوزم هم هستم. تا پارسال نمراتم خوب بود، اما کلاس ششم افت کردم. فکر درس نبودم اصلاً درس نمی خوندم. نمره هام همه پایین ...
افسانه های عید میلاد مسیح، شب زنده داری
خانه ی آبا و اجدادی نسمون است. اما این خانه در روشنایی روز وضع و صورت دیگری به خود می گیرد. کلماتی از قبیل: صندوق، فروشگاه، ورود به کارگاه، که همه به روی لوحه های طلایی به دیوارها کوبیده شده، روح و نشاطی بدین جا می بخشد و در و دیوار از رفت وآمد کامیون های سنگین، که از در بزرگ داخل باغ می شوند، می لرزد و منشی ها و کارمندان برای تحویل گرفتن کالا در حالی که قلم هایشان را به پشت گوش زده اند به ...
درباره نوید کرمانی، نامزد احتمالی مقام ریاست جمهوری آلمان
قدیم نجف رسیدم که خانه وی در آن بود. مردم در صف درازی در برابر پست های بازرسی ایستاده بودند. فقط مردها حضور داشتند و معلوم بود که از اقشار فرودست هستند. با خود گفتم اگر در صف بایستم امکان ندارد که قبل از پایان وقت نوبت من برسد. یک نسخه از کتاب خودم در باره اسلام را برداشتم و در مقابل پست بازرسی ایستادم و پرسیدم: آیا امکان دارد یک نسخه از تلاش ناچیز خود را محترمانه به آقا اهدا کنم؟ در طول ...
نشان افتخار
را طوری در میان گرفته اند و خانه های روستایی بقدری درگودی واقع شده اند که انسان تا رسیدن به وسط آبادی ابداً متوجه نمی شود که به دهکده ای وارد شده است. قریه ای که بدان قدم نهادیم در آن غروب تاریک و طوفانی بسیار خاموش محزون به نظر می رسید. سکوتی مرگبار در همه جا حکمفرما بود و گویی محصولی که در مزارع به حال خود رها شده بود اصلاً صاحب و دلسوزی نداشت. در آن موقع سال گندم و جو در همه جا جمع آوری ...
محمدرضا شجریان: هرگز ربنا را از مردم دریغ نکردم
شما الان به کنسرت من نیامدید؟ مگر تو آدم خاصی هستی؟ من برای کسی کنسرت می دهم که بلیت بخرد و علاقه مند کنسرت های ما باشد آن جوان گفت: منظورم فرداست. چون کنسرت فردا را توده ای ها برای شما گذاشته اند. من این را می دانم و می توانید بپرسید. آن جوان آن حرفها را زد و خداحافظی کرد و رفت. آن روز گروه به منزل آقای ابتهاج در نزدیکی های خیابان کوشک رفته بود. من هم به آنجا رفتم. دیدم که بچه ها ...
جهاد علیه تروریست ها در عمق یخ زده زمین
حال جنگ.. بله. حلب شهر صنعتی و دمشق شهر توریستی است. هم پایتخت است و هم زیارتگاه و توریستی است که مردم بیشتر در رفت و آمد دارند. تا زمانی که در دمشق بودیم این شهر را خیلی خوب دیدیم و گفتیم که چقدر خوب است. اما بعد از اینکه زیارت ما به اتمام رسید، دو سه روز بعد از آن به شمال حلب اعزام شدیم. وقتی کسی به سوریه اعزام می شود هیچگونه اطلاعاتی ندارد، اینکه بداند کجا می رود، برای چه چیزی می رود ...
نان های شیرینی
فعالیت پایتخت در کوچه ریولی متمرکز شده بود. توپ های سنگین همه به آن سوی کشیده می شدند وسربازان با شتاب سنگربندی می کردند. آن قدر نظامی در آن جا گرد آمده بود که جای سوزن انداختن نبود. با این همه شاگرد قناد کوچولو دست و پای خود را گم نمی کرد. او که در جشن ها و روزهای شلوغ می بایست سفارش های مردم را در اسرع وقت به محلشان برساند و به راه رفتن در خیابان های پر جمعیت عادت داشت، آن روز هم از انقلاب و ...
طبال الجزایری
از آسیب توپ و گلوله مصون ماند. اما وقتی زمستان فرا رسید در شب های کشیک، سرما و یخ بندان آن جوان فولادین افریقایی را از پا درآورد. یک روز صبح او را بی حس و بی هوش در حالی که دست و پایش از سرما یخ زده بود کنار رودخانه مارن یافتند و برای درمان به بهداری بردند. اولین بار او را در آن جا دیدم. جوان بدبخت، و رنجور، غمگین و بردبار به نظر می رسید، با نگاهی ملایم و مهربان به اطراف می نگریست. وقتی با او ...
خشت های مهربانی
روزی چند ساعت آب آشامیدنی می آید و دیگر وقت ها تانکرهای روی پشت بام ها باید جوابگوی نیاز مردم باشد. اما اهالی شهرک، آرام تر از آن هستند که به خاطر این همه گرما و مشکلات، از هم شاکی شوند یا حتی از خیر زندگی کردن بگذرند. آنها که عمرشان را در باغ های میوه شان سپری کرده اند و چند سالی هم هست که با خشکسالی دست و پنجه نرم می کنند، خودشان همت کرده اند تا شهرکشان را آباد کنند. با کدام پول؟ همان یارانه ای ...
حال و روز داروغه ها در مشهد
و روز آنها خبر دارد؟ آیا شهرداری از حال خانه امیری که در یک کوچه، فقط یک کوچه پایین تر از خانه داروغه آگاه است. شهرداری بگوید چرا از مرداد ماه سال 94 پروژه مرمت و احیای خانه تاریخی امیری متوقف شد و حالا برف و باران، گرما و سرما تن لرزان این خانه را چون بید می لرزاند. آیا آن اسکلت آهنی و خاکبرداری های انجام شده برای احداث آن برج کنار خانه امیری این خانه را به چنگال مرگ فرو نمی برد. وظیفه ...