سایر منابع:
سایر خبرها
تحصیل و کار در مغازه شیرینی فروشی پدرش در بازار تهران سپری شد. پس از پایان تحصیلات متوسطه به سال 1351، در سن نوزده سالگی موفق به اخذ مدرک دیپلم فنی گردید و در یک شرکت خصوصی تأسیسات فنی استخدام و مشغول به کار شد. همزمان، با تشکل های مکتبی و سیاسی پیرو خط امام (ره) نیز رابطه تنگاتنگی برقرار کرد. عمده فعالیت های او در این دوران مشارکت در پخش مخفیانه اعلامیه ها و پیام های امام خمینی در سطح محلات جنوبی ...
می گفت: من نمی توانم در خانه بمانم، در حالی که برادرانم در جبهه مشغول جنگیدن هستند . سید قاسم نامه های زیادی از جبهه برای مان می فرستاد که در آن تأکید داشت تا امام را تنها نگذاریم و به سخنان و فرامینش گوش داده و به آنها عمل کنیم. سرانجام سید قاسم در 11 خرداد 65 که مصادف بود با 21 رمضان به شهادت رسید و چه خوب به عهدش وفا کرد. * مادر در تمام اعزام ها او را همراهی می ...
در کشور عراق و خصوصا شهر نجف اشرف و سامرا به تحصیل و تدریس علوم دینی مشغول بود که در سال 1370 شمسی دیده از جهان فرو بست و در شهر مقدس قم در جوار رحمت الهی در امامزاده علی ابن جعفر (ع) مدفون گردید. مادر شهید فرزند مرحوم آیت الله حاج آقا رضا هرندی است که از وعاظ تراز اول و معروف شهر اصفهان بوده است. تحصیلات با توجه به اینکه خانواده شهید برای سکونت شهر مقدس نجف اشرف را انتخاب ...
خرج دین کرد مادر به دختر میرود، دختر به مادر از غنچه ای بعد از گذشت این همه سال حالا رسیده یک گل پرپر به مادر ام ابیها نیز ام المومنین شد چون می رسد این ارث از مادر به مادر ام المصائب زینب و مظلوم ارباب آقا به بابا می رود خواهر به مادر در کربلا سیراب گشت و با سه صورت با گریه اش خندید علی اصغر به مادر ...
همراه آخرین روزهای رؤیا، نوزاد معتاد. او که چند روز قبل در 4 ماهگی به خاطر اوردوز مرد. او که زهرا آرزو داشت 20 سال بعد در جایی زنده و سلامت ببیندش. اسمش را هم پرستارها رویش گذاشتند. کسی نبود تا کنار سطل زباله بیمارستان، همان جایی که پیدایش کردند، نامی رویش بگذارد. اسمش را گذاشتند رؤیا! با اعتیاد شدید متولد شد. مادر معتادش هیچوقت سراغش را نگرفت. اصلاً چه کسی می داند مادرش هنگام تولد او به ...
اینها باشیم این یک قَلَمش است، از این اقلام زیاد است که خدا به خاطر چهارده معصوم چقدر ریخت وپاش دارد بالاخره خودمان خیلی خجالت می کشیم، یک شاعری خیلی قشنگ می گوید: در آتشم بیفکن و حرف از گنه نزن کآتش به گرمی عرق شرم انفعال نیست امام حسین (ع) کمش نمی آید که برای ما چانه بزند، ولی خودمان خجالت می کشیم که ما از این گوهر محبت امام حسین چقدر استفاده مان محدود بود، بهره ...
به ما نشان ما می داد و می گفت می خواهم بروم. مادرم چیزی نمی گفت اما من به خاطر علاقه ای که به مهدی داشتم همچنان مخالف بودم. او نه یک برادر بلکه رفیق من بود همه درد و دلهایم را به او می گفتم. دوباره سکوتی در فضا حاکم می شود و قطره ای اشک بر گونه خواهر جاری و آرام می گوید: هم چنان که این روزها هم درد دل هایم را با او در میان می گذارم. قرار بود بعد از عملیات هدیه روز ...