سایر منابع:
سایر خبرها
جامی دیگر طلب می کرد. اما بایزید به جامی مست شد و نعره برآورد: شگفتا که مرا چه مقام و منزلتی است! سبحانی ما اعظم شانی! پس از این گفتار، بیگانگی آنان به آشنایی تبدیل شد. نگاه شمس تبریزی به مولانا گفته بود از راه دور به جستجویت آمده ام اما با این بار گران علم و پندارت چگونه به ملاقات الله می توانی رسید؟ و مولانا به او پاسخ داده بود: مرا ترک مکن درویش و این بار مزاحم را از شانه هایم بردار. ...
که به سلطان ولد شکایت کرد و سرانجام برای باردیگر بی خبر از قونیه رفت و ناپدید شد و شاید هم به آسمان پیوست. بس کن و اندر تتق عشق رو دلبر خوبست و هزاران حسود تقی پور گفت: مولوی بعد از هجران دوم شمس دیگر دچار اندوه اول نمی شود، شاید یک هجری در درون داشت اما بروز نداد و به سبک و سیاقی که با شمس داشت برگشت. موزه مولانا در قونیه ** از زهد و گوشه گیری تا رسیدن ...
و در پرتو آتشی که شمس در جان او افروخت، گویی همه جا و همه چیز را با نگاهی دیگر می دید و چنین بود که هستی شناسی مولانا کمال افزون تری یافت؛ زیرا در میان شعله های فروزان عشق لحظه به لحظه تعالی می یافت و دم به دم با قوت و توانی که عشق حقیقی به عاشق می دهد، در می یافت که این هستی های صوری که دلبسته و وابسته بدان است، چیزی جز هستی های مجازی و فناپذیر نیست و در رها کردن آن توانا می شد تا آنجا که توانست ...
اقیانوس مواج عشق و عرفان است. عوامل جذابیت گفته های مولانا مطالبی را که مولانا ابراز می کند، با عقل و دل او هماهنگی جدی دارد؛ به گونه ای که هر فردی معرفت حاصل از آن مطالب را در درون خود مشاهده می کند و درمی یابد. دیگر اینکه وسعت و گسترش اطلاعات و معلومات مولانا در انسان شناسی و جهان بینی جذابیت خاصی به گفته هایش می دهد؛ به طوری که مطالعه کننده مثنوی، چنین تلقی می کند که با ...
زبان پارسی را برتر از تازی می داند. عرفان عشق به طور عام آریایی و به طور خاص ایرانی است و در آثار عبدالحسین زرین کوب و سعید نفیسی این مساله مکرر دیده می شود و دین در نظر مولانا به عشق و عرفان عشق تاویل می شود. او شاهنامه را هم به طور کامل خوانده بوده و بر آن اشراف داشته است. در مثنوی و غزلیات شمس، 50 بار از رستم با احترام یاد شده است. زین همرمان سست عناصر دلم گرفت / شیر خدا و رستم دستانم ...
را نَه او خواندی، نَه غیر او. آن خط سوم منم که سخن گویم. نَه من دانم، نَه غیر من . حضرت شمس در باره حقیقت وجود و هویت اصلی خود می فرماید: راست نتوانم گفتن؛ که من راستی آغاز کردم، مرا بیرون کردند . حضرت شمس با دمیدن نور ولایت خویش در قلب مستعد حضرت مولانا، با مشتعل نمودن شعله عشق در نهادش؛ او را با ساحتی از معرفت مأنوس فرمود که دست یابی به آن از طریق علوم تحصّلی محال است. این نوع معرفت ...
دشمن هشیاری یا آنکه کنی ویران هر خانه که می سازم جان ریخته شد بر تو آمیخته شد با تو چون بوی تو دارد جان جان را هله بنوازم هر خون که ز من روید با خاک تو می گوید با مهر تو همرنگم با عشق تو هنبازم در خانه آب و گل بی توست خراب این دل یا خانه درآ جانا یا خانه بپردازم ...