سایر منابع:
سایر خبرها
هاشم را به دره ای که منتسب به آن حضرت بود برد،و اطراف آن را محکم کرده وبرای حفظ جان پیامبر صلی الله علی وآله وسلم شبانه روز کمر همت بست. آن حضرت شبها با شمشیر پروانه وار گرد شمع وجود پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می گردید ومی فرمود : تا زنده ام دست از یاری او برنمی دارم. او در هرشب چند بار محل خواب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را تغییر می داد وعزیزترین فرزند خود یعنی امیرالمؤمنین ...
: منو نزدیک 2ماهه که آوردن کمپ. دیگه خسته شدم. دنبال یه فرصتی می گردم که هر چی زودتر از اینجا برم. اینجا دنیای خودش را دارد؛ دنیای بی خبری . * تخمش کاشته می شه تو سرم! احمد 19ساله پشت در اتاق سم زدایی ایستاده. مردمک حیران چشم هایش آرام و قرار ندارند و مدام به این سو و آن سو می دوند. زیرپوش سفید و نازکش را روی پیژامه آبی رنگ انداخته. استخوان های دنده اش از زیر لباسش بیرون زده ...
بیمارستان های عراق بستری بودم. اول اسارت یک شب در یک مرغداری نگهداری شدیم و روز بعد ما را به بیمارستان زبیر و بعد از آن بیمارستان حبشی بعد هم بیمارستان دیگری بردند و پس از مداوا هم در اردوگاه تکریت عراق بودیم. در دو طرف اردوگاه ها سیم خاردار کشیده بودند که نباید اسرا با هم ارتباطی می داشتند. شهید جعفر دولتی مقدم که فرمانده گردان ما بود در طرف دیگر اردوگاه قرار داشت. آن زمان ...
از خشم عمومی مردم و قیام بر ضد حکومت را باید عامل اصلی مدارا با اسرای اهل بیت -ع - و سعی در جلب رضایت آنان دانست. کافی است مروری بر واقعه حَرّه و جنایات لشکریان یزید در مدینه، که دو سال پس از واقعه کربلا روی داد، داشته باشیم تا نادم و پشیمان بودن یزید از جنایاتش در کربلا را داستانی نادرست بدانیم. دکتر شهیدی دراین باره می نویسد: مسلم بن عقبه، فرمانده سپاه اعزامی یزید به مدینه، سه روز شهر را به ...
...> استخوان هایم ترک دارند فکرش را نکن تو در آغوشم بیایی مشکلم حل می شود مصطفی متولی ارثی ز یاس طایفه بی شک نداشتم بر پهلویم اگر گُل میخک نداشتم بعد از تو هیچ شب به مدارا سحر نشد بعد از تو هیچ روز مبارک نداشتم لعنت به کعب نی، تو گواهی که هیچ وقت پیراهنی کبود و مشبک نداشتم گفتند گوشواره ندارد چه دختری ست ! ...
بود شمشیر را به شیوه ی مولا گرفته بود تنها میان مردم بیعت فروش شهر انبوه کینه دور و برش را گرفته بود دلواپس غریبی امروز خود نبود اما دلش به خاطر فردا گرفته بود دیدی که از ارادت دیرینه ی حسین یک کوفه زخم در بدنش جا گرفته بود؟ با سنگ پای بیعت او مهر می زدند باور نکرد از همه امضا گرفته بود این ...