سایر خبرها
نقشه کثیف مردان افغان برای خانم منشی جوان / او را در بزرگراه کرج رها کردیم.+ عکس
پرداخت نشد و یک میلیارد بدهکار بودم و این درحالی بود که مدیر شرکت ادعا می کرد که کار تمام نشده است و فقط 30 میلیون تومان به من بدهکار است. وقتی فهمیدم مدیر شرکت می خواهد زیر قرار داد بزند و بدهی میلیاردی اش را نپردازد به همین خاطر با یکی از دوستانم تماس گرفتم و از او خواستم تا برای گرفتن طلبم کمکم کند که سناریوی ربودن منشی شرکت را مطرح کرد. این مرد ادامه داد: مرداد ماه بود که ...
کیارش دختر جوان را بیهوش کرد و او را آزار و اذیت کرد
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”، چندی پیش دختر جوانی با مراجعه به دادسرای امورجنایی تهران از ماجرای یک سناریوی سیاه پرده برداشت که در آن مرد شیطان صفت با دادن نوشیدنی مسموم اقدام به اجرای توطئه سیاهی کرده بود. مرجان به بازپرس آرش سیفی در شعبه چهارم گفت: مدتی بود برای تفریح به پارک نزدیک خانه مان می رفتم که در آنجا با مرد شیک پوشی آشنا شدم و پس از مدتی با توجه به رفتارها و صحبت های ...
17 زنی که مدعی اند ترامپ به آنان تعرض کرده است+تصاویر
بازفید مدعی شده ند که ترامپ در حالی که آنان برهنه بودند پیش از مراسم وارد اتاق شده است. او می گوید به یاد داشت که به سرعت لباس خود را پوشید و گفت اوه خدای من یک مرد اینجاست. ترامپ در آن زمان گفته است نگران نباشید خانم ها من پیشتر همه این ها را دیده ام. 8-تمپل تاگارت از نامزدهای پیشین در رقابت دختر شایسته، 1997 او که دختر شایسته پیشین یوتا بوده است اوایل امسال در مصاحبه با نیویورک ...
این همه نوجوانی!
قدر تمیز و نو بود. وقتی بعد از یک دوچرخه ی کوچک دست دوم، دوچرخه ای بزرگ و دنده دار می خرید، حس خوبی بهتان می دهد. می خواستم همه ی کارهایی را که نمی توانستم با آن دوچرخه انجام بدهم، امتحان کنم. همیشه دلم می خواست از آن تپه بالا بروم و حالا تنها چند متر تا پایان باقی مانده بود. - تموم شد! تموم! بالأخره آن را فتح کرده بودم. بالا و پایین می پریدم و از شادی فریاد می کشیدم ...
تجاوز مرد میانسال متاهل به دختر جوان!
مریم اغلب روزها به بوستانی نزدیک خانه شان در یکی از محله های شمال شهر می رفت تا کمی قدم زده باشد وهم روزنامه و مجله بخواند. دخترجوان یک روز که درحال قدم زدن بود به طوراتفاقی با مردی به نام کیارش آشنا شد. مرد میانسال خوش چهره، توجه مریم را حسابی جلب کرده بود. چند روز پس ازاین آشنایی کیارش که خود را مجرد معرفی کرده بود به دختر جوان ابراز علاقه کرد. رابطه آنها هر روز صمیمی تر ...
تجاوز در حالت مستی به خواهر ناتنی
آنروز خودم را بدبخت ترین دختر روی زمین می دانستم جرات نداشتم به کسی بگویم چه بلایی به سرم آمده است وقتی پدرو مادرم برگشتند من چند شبی خانه عمه ام مانده بودم نتوانستم رازم را فاش کنم و یک ماهی نشده بود که کم آوردم واز خانه فرار کردم و می خواستم به تهران بروم که پلیس در ترمینال دستگیرم کرد. با این ادعاها ماموران پس از دستور قضایی فریبرز را دستگیر کردند و او در بازجویی ها تجاوز را نپذیرفت و ...
رسیدگی دوباره به پرونده 10ساله یک قتل
ای که در آن نزدیکی بود رفتم که از پلیس کمک بخواهم. در راه چند بار خودم تماس گرفتم اما پلیس نیامد، در کارخانه را زدم و سرایدار بیرون آمد و از او خواستم به پلیس زنگ بزند، باز هم مأموران نیامدند؛ در همین حین دیدم یکی از مهاجمان خواهر عقب افتاده ام را ترک موتورسوار کرده و می برد؛ بلافاصله سوار ماشین شدم و دنبالش رفتم و خواهرم را صدا زدم و او را برگرداندم؛ بعد فهمیدم به او گفته اند سوار موتور شو، تو ...
بازخوانی گفت وگو با هیچکاک سینمای ایران
.... حسی و غریزی یک چیزهایی می دانستم. در نمایشنامه سویل از بازی نور استفاده کردی؟ فقط در یک جا از نور آبی استفاده کردم. یعنی در صحنه ای که دختر به داخل می آید و می بیند همه چیز تغییر کرده است با کاغذ سلفون نور آبی ایجاد کردم. بعد از سویل چند نمایشنامه دیگر اجرا کردی؟ در تبریز 5 نمایشنامه اجرا کردم تا آمدم تهران که کارم به شکلی جدی تر ادامه یافت. ...
روایاتی از رحلت فرزند امام
و فریاد می کشد و پا برهنه می دود و به سرش می زند. من از دیدن این صحنه بسیار متأثر شدم. پیرزن می گفت که خاک برسرم شد. آقا بدو! حاج آقامصطفی مریض است . من سراسیمه دویدم و به طرف منزل حاج آقامصطفی، دیدم آن مرحوم دراز کشیده اند. همسر شهید در این باره می گوید: همان شب که حاج آقا مصطفی این طور شد، قرار بود ساعت 12 به منزل ما میهمان بیاید. من سخت مریض بودم. آقای دعایی که همسایه ما بود، برایم ...
همسرم با یکی از بستگانش ارتباط پنهانی داشت / زمانی که سامان به کارهایش اقرار کرد دنیا برایم تیره و تار شد
حالت قهر، خانه را ترک کرد و به خانه پدرش رفت. بعد برایم خبر آوردند آنها همچنان با هم ارتباط دارند. در حالی که آشفته و سردرگم بودم با سامان به بهانه ای قرار گذاشتم و سوار ماشینش شدم. در بین راه بحث مان بالا گرفت. او ادعا می کرد همسرم دست بردار نیست و من عصبانی بودم. او در حال رانندگی بود که با هم درگیر شدیم. او بی حال شده بود که پشت فرمان نشستم و به خانه ام آمدیم. دقایقی بعد به ارتباط با ...
پدرها و مادرها و تربیت فرزندان
...> پنجم: پسر رفته ای آن جا درس بخوانی یا دنبال این حرف ها باشی اگر می خواهی دنبال این حرف ها باشی داشتن یا نداشتن دکترا فرقی به حالت نمی کند از راه حق خبری نیست برگرد بیا خانه شاید این جا یک زن گرفتی و مشغول به کار شدی و دیگر دنبال این حرف ها نرفتی بچه جان دنبال مسیر حق باش ... هفتم: no matter what i love you ...
نقشه سیاه خواستگار فریبکار برای ازدواج دوم
بعد به هوش آمدم و دیدم که هنوز در خانه مهران هستم. شوکه شده بودم و آنجا بود که متوجه شدم مهران به من تجاوز کرده است. گریه کردم و می خواستم از خانه فرار کنم که متوجه عکس های روی دیوار شدم. آنها عکس های عروسی مهران بود و تازه فهمیدم که مهران یک مرد متأهل است. بعد از آن مهران باز هم پیشنهاد ازدواج را مطرح کرد و گفت که حالا مجبورم با او ازدواج کنم. من هم که این وضع را دیدم، تصمیم به شکایت گرفتم. ...
قتل مادر به خاطر ازدواج
منطقی شان مخالفت کردیم. کارآگاهان سپس به بازجویی از سحر- دختر نوجوان خانواده پرداختند اما او به کارآگاهان گفت: فرد ناشناسی به خانه مان آمده و بعد از کشتن مادرم به من تجاوز کرده است اما پس از دستگیری پسر مورد علاقه اش مشخص شد ادعای این دختر دروغ بوده است و مأموران پی بردند جوان خواستگار با توصیه و مشارکت دختر نوجوان مادر سحر را کشته تا بتوانند با هم ازدواج کنند.این جوان که در حال انجام خدمت ...
رازهای زنانه بازرس بخش زنان در دادسرای جنایی
. 30 ساله بود و یک پایش در بیمارستان و یک پایش در خانه. جوانی و زیبایی اش دکترهای بیمارستان را به اشتباه می انداخت و همه خیال می کردند که او پسرش، خواهر و برادر هستند. تا اینکه پسرش هم بعد از یک سال در بیمارستان فوت کرد. دوباره رقیه ماند و داغ از دست دادن پسرش. دید دیگر نمی تواند در آن شهر زندگی کند. به خاطر همین با برادرش که قصد آمدن به تهران را داشت همراه شد و همگی با هم از مرند به ...
اینفلوئنسرهای خوش رنگ و کپسول زمانشان!
این سمت آمد، شاید چون من همیشه از همان دوران وبلاگ نویسی تا به حال، آدم اینترنت گردی بودم. (درحال خواندن صحبت های یلدا، یک لبخند گرم و مداوم را هم به صورت ضمنی متصور شوید) زدن پیج اینستاگرامم هم شاید از میل همیشگی به بروز افکارم در دنیای اینترنت و علاقه ام به عکاسی شروع شد که البته هیچ وقت فرصت نشد درست و حسابی دنبالش کنم. اما به هرحال از یک جایی به بعد بدون هیچ نقشه ذهنی، تصمیم گرفتم زندگی روزمره ...
زخم افیون و داغ فقر بر تن حاشیه نشینان مشهد
عقد کرده اش برنمی آید و به قول همسرش این موضوع زندگی دخترک را به هم ریخته است، بنیاد شهید هم وامی برای حل مشکل دخترک پرداخت نمی کند. به علاوه اجاره خانه 200 هزار تومانی که پرداخت آن برای مرد چندان هم ساده نیست . کمیته امداد و سازمان بهزیستی نیز این خانواده را تحت پوشش قرار نمی دهند به این دلیل که نام بنیاد شهید بر سر این خانواده قرار دارد؛ بی آنکه به این سرباز وطن کمک شایانی شود . ...