سایر منابع:
سایر خبرها
برویم آنجا حاکم شویم. خیر. آنجا ایران است. ما به آنجا عشق می ورزیم و آنجا و مردمش را دوست داریم. مرز ایران، مرز فرهنگ است. حالا یک داستان هم هست که بالاخره سلطان محمود نپذیرفت. نقل زیاد است. می گویند هیچ جای شاهنامه ذکری از سلطان محمود نیست، نپذیرفت. ولی من فکر می کنم مسئله بالاتر از این حرف هاست. سلطان محمود چشم باز کرد، دید فردوسی همۀ بنیان های حکومت های غیرعادل، غیرانسانی و غیرالهی را ...
خویشتن را به آن غارتگران مقتدر بچسباند و در مدیح آن ها قصاید غرّا بسازد تا اندکی از آن اموال غارتی را بنام صله پیش او بیندازند. راستست که چون شاهنامه اش به پایان رسید و دید که بواسطه ی مهمل گذاشتن کار مّلاکی خود دچار فقر و تنگدستی شده است به پیشنهاد دوستان نسخه ای از آن از برای سلطان محمود غزنوی ترتیب داد و ابیاتی در ستایش او در آن گنجانید و به غزنین فرستاد بدین امید که سلطان صله ای برای او بفرستد ...
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: مجتبی مینوی عوفی در لباب الألباب (ج 2 ص 33) به صراحت می گوید که از وی برون شاهنامه شعر کم روایت کرده اند. مع هذا در تذکره ها و سفینه ها شعرهائی به نام فردوسی آورده شده است، و حتّی یک منظومه ی تمام (داستان یوسف و زلیخا) بدو نسبت داده اند؛ آن اشعار متفرّقه غالباً مسلّم است که از او نیست و آن ها هم که در ردّشان تردیدی باشد ...
محمود غزنوی از اینکه شاهنامه حاوی داستان های شاهان و پهلوانان باستان است و بزرگ کردن آنان متضمّن کوچک نمودن خود او و سرداران او می شد رنجید و به فردوسی صله ای نداد. اگر این درست باشد بعید نمی توان دانست که بعد از حرمان فردوسی سایر شعرا تبانی بر این امر کرده باشند که عمداً ازآن پهلوانان داستانی و بزرگان قدیم ایران نام ببرند و در شعر خود ایشان را با پهلوانان درگاه محمود بسنجند و مردگان را از زندگان ...
...> منظومه ای که این قصّه گوی شهنامه خوان ساخته بود چون مقام ادبی بلندی نداشت شهرتی حاصل نکرد و نام گوینده ی آن فراموش شد- بعدها که ذوق و معرفت و اطّلاعات ادبی ایرانیان (در نتیجه ی حمله ی مغول و حوادث و علل دیگر) کم شده بود خیال کردند که این کتاب از فردوسی است. در دوره ی شور و هیجان مذهبی نیز بعضی اشخاص چنین وانمود کردند که فردوسی بعد از آنکه چندین سال از عمر خویش را صرف نظم کردن داستان های باستانی ...