سایر منابع:
سایر خبرها
اباالفضل العباس وداع کردیم و به موکب خود برگشتیم. امروز بعد از خواندن نماز صبح و صبحانه کم کم اسباب خود را جمع کردیم تا راهی کاظمین شویم. حدود ساعت 7:30 صبح به سمت گاراژ حرکت کردیم اما گاراژ را اشتباه رفتیم. این گاراژ فقط به شهرهای جنوبی عراق ماشین داشت. برای کاظمین باید به شمال شهر می رفتیم که دقیقا در مقابل ما در طرف دیگر کربلا بود و هیچ تاکسی و ماشینی ما را به آنجا نمی برد، لذا باید ...
قرار می دهد و با التماس و گریه از او می خواهد که اجازه دهد برای رضا همسری بگیرند تا فرزندی برای او بیاورد و سپس همسر دوم رضا از زندگی آنها خارج شود. لیلا، رضا را راضی می کند. اما شب عروسی، لیلا به خانه مادرش پناه می برد و حاضر نمی شود به زندگی رضا برگردد. جمشید هاشم پور ( واکنش پنجم) جمشید هاشم پور در فیلم هایی چون مادر ، هیوا ، هیس دختر ها فریاد نمی زنند ، سفر به فردا ، مزرعه ...
لحظه برادر من است. دیو زرد تا حرف برادرش را شنید، رفت و حسن را بغل کرد و به سینه ی خودش چسباند. دیو زرد راه فرنگ را می شناخت. به برادرش گفت که از کدام راه باید برود تا زودتر به فرنگ برسد. بعد با احترام آنها را روانه ی فرنگ کرد. حسن و دیو رفتند و رفتند و بعد از چهل روز و چهل شب رسیدند به فرنگ. دیو به حسن گفت که نمی تواند به شهر بیاید، اما دسته ای از موهایش را به او داد و گفت که هروقت ...
نگه می داریم. (2) دشمن در شب 65/2/27 طی نمایش فیلمی در تلویزیون بغداد ، صحنه هایی را نشان می دهد که در آن شهر مهران در اشغال سربازان عراقی است و تعدادی از آنها در حالی که پرچم این کشور را در دست دارند شادی کنان بر بالای پشت بام ها رفته، پرچم ها را تکان می دهند و دست ها را به علامت پیروزی بلند می کنند. در میان مناطقی که مورد تصرف دشمن قرار گرفت، شهر مهران از اهمیت خاص سیاسی و تبلیغاتی ...
. حسینی در همین زمینه بیان کرد: فرعون با قدرتی که داشت و خود را خدای مصر می خواند ماموریت داشت تا زنان باردار بنی اسراییل را زیر نظر داشته باشند و هر زنی پسر داشت آن را از بین ببرند. امام جمعه شهر یاسوج تصریح کرد: خداوند مصلحت دانست که وضعیت حمل مادر موسی معلوم نباشد تا حضرت موسی پا به عرصه وجود گذاشته و بتواند رسالت خود را انجام دهد. حسینی با تاکید بر اینکه مردم باید ...
: همه یا مرده بودند یا رفته بودند... شهدا را روی دست می بردند... هیچ چیز نمانده بود نه خانه ای، نه نخلی. هیچ چیز... تو که نمی دانی هیچ چی یعنی چه... می دانی؟... احمد این هیچ چیز را که می گوید نگاهش روی نقطه ای خیره می ماند. انگار می رود تا روزهای دور و برمی گردد به همان روزهایی که نام شهرش را با خون نوشتند و خرمشهرشان شد خونین شهر. یک سال و 6 ماه و 2 روز بعد بازهم دوشنبه بود که گفتند ...
. از چشمان سوشا در این عکس معلوم است خودش هم تا پایان بازی باورش نشده بود که دروازه بان فیکس تیم ملی شده و مدام ناباورانه کی روش را در کنار زمین نگاه می کرد. خاطره بازی کوروش سلیمانی با این عکس قدیمی در کنار پدر و مادر عزیزش. تن و روح همه پدر و مادرهای عزیز، سلامت و شاد. عکسی قدیمی از طناز های قدیمی. آرش میراحمدی، مهرداد نظری، سعید آقاخانی و سحر دخترِ نازم. ...
جبهه ها و شرکت در عملیات و صحنه های افتخارآفرین، در درگیری با ضدانقلاب شربت شهادت نوشید و روح بلندش را از این جسم خاکی به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارش ماوی گزیند. همان طور که برادران را توصیه می کرد: ما باید حسین وار بجنگیم؛ حسین وار جنگیدن یعنی مقاومت تا آخرین لحظه؛ حسین وار جنگیدن یعنی دست از همه چیز کشیدن در زندگی؛ ای کاش جانها می داشتیم و در راه امام حسین(ع) فدا می کردیم؛ از ...