سایر خبرها
سعید سهیلی: حسن روحانی را نمی شناسم/ هر کلاش و کلاهبردار مالی دمش به یک جایی و مسئولی وصل است
. سینما به همین سادگی است. چرا اینقدر پیچیده اش می کنید. هر فیلمی برای مخاطب خودش ساخته می شود. من خودم به هیچ عنوان فیلم های علمی- تخیلی را دوست ندارم. دوست دارم حتما این دسته فیلمهای واقعی باشند. اینکه طرف به فضا برود و ... از این فیلم های مد روز را دوست ندارم، با سلیقه من همگون نیست. اما یک عده ای از این دسته فیلمهای خیلی خوششان می آید. زمانی که بچه بودم، تلویزیون نداشتیم. ساعت یک الی 2 ...
برانکو:آجیل عید را دوست دارم
خیابان های تهران خلوت شد و سال ها بعد در فضای نوروز قرار گرفتم در واقع داخل ماجرا بودم. س: الان چقدر با نوروز آشنا هستید؟ دروغ نباشد به اندازه شما. س: یعنی شما هم دغدغه خانه تکانی دارید؟ نه ما عادت نداریم برای مراسم و عید یا جشن لباس بخریم یعنی الزامی به خانه تکانی و خریدن لباس نو نیست. س: هرچه درباره عید نوروز می دانید بگویید؟ عیدی است ...
آن مرد بارها زنم را مورد آزار و اذیت قرار داده بود! (+عکس)
او درد دل کنم. من اولین بار به دیدنش رفتم و او با حرف هایش اعتمادم را جلب کرد ولی وقتی برای بار دوم به خانه اش رفتم او به من آبمیوه مسموم خوراند و مرا آزار داد. از آن روز به بعد تهدیدهای منصور آغاز شد. او می گفت از من فیلم گرفته و اگر به خواسته اش تن ندهم ماجرا را به شوهرم می گوید و آبرویم را می برد. وی ادامه داد: او با تهدیدهایش دوبار دیگر هم مرا تسلیم خواسته شومش کرد تا ...
باهنر: انتخابات به دور دوم برود روحانی می بازد
... البته از آقای عارف هم اظهار نارضایتی می کنند! من نمی خواهم تقصیر را گردن فرد خاصی بیندازم. مثلا همین چند وقت پیش آقای حضرتی خیلی صریح و روشن گفت که ما نه از عملکرد مجلس راضی هستیم و نه از عملکرد امید راضی هستیم. اینها مشکلاتی است که بعضا به وجود می آید. مردم هم ممکن است بعد از یک سال سوال کنند و بگویند این امید کو؟ کجاست؟ بالاخره نزدیک 60 درصد مردم تهران به لیست امید رای دادند ...
حمید حامی: خداوند خواسته بود به آخر سیاهی برسم
تصمیم گرفتم که روی پایم بایستم و شروع به کار کنم. اتفاقاتی در زندگی ام افتاد و خداوند کمکم کرد که بتوانم دوباره شروع کنم. در حال درمان هم بودید؟ سراغ خیلی از دکترهای ایرانی و خارجی رفته بودم، همه متفق القول می گفتند این یک گرفتگی عضلانی است، اما خودم باور نمی کردم. الان بعد از گذشت یک سال که این همه روی استیج رفته ام، هنوز باور نمی کنم این من باشم که روی استیج می روم؛ فکر می ...
ناگفته های زندگی ایرج شمسی زاده از زبان همسرش + تصاویر
...؛ ایرج در دبیرستان تدریس می کرد و آقای مظفری دوستش بود. سال 56 استخدام آموزش و پرورش شدم و محل کارم افتاد گناوه؛ 30 سال معلم کلاس اول دبستان های گناوه بودم. چند هفته بعد از این که ساکن گناوه شدم، رفتم داروخانه و سراغ ایرج را گرفتم که نبود. آن موقع در دبستان عرفی تدریس می کردم. یک روز ایرج آمد دبستان عرفی و... چه سالی ازدواج کردید؟ سال 58 ازدواج کردیم. ازدواجی ...
رضا رویگری در مورد شایعه مرگش گفت: - من حلوا خورم، حلوا بده نیستم! -
بد بود. برای کنسرت که به بیروت رفته بودم نفسم بالا نمی آمد و عمل قلب کردم. خواننده سرود معروف ایران، ایران در مورد ازدواج دومش هم گفت: چهار یا پنج سال است که با همسر دومم ازدواج کرده ام. او با وجود همه مسائل و مشکلاتی که حدودا سه سال است گرفتارش هستم تا الان مرا به دوش کشیده و باید مورد تقدیر قرار بگیرد. قبلا نقاشی می کشیدم و قول داده بودم پرتره اش را بکشم (با اشاره به دستش) اما الان که ...
به هاشمی گفتم احمدی نژاد انتقام خدا از شماست img
.... گفتگو با یار رهبری در دوران تبعید شیرین بود، او پس از طرح سوالات از هر دری سخن می گفت و خاطراتش شنیدنی بود. از حاج احمدآقای خمینی چند روز پیش از درگذشتش خاطره داشت که به عیادت حجتی کرمانی آمده بود. روایتی از جوانی های پسر دیگر امام هم روایت داشت و شوخی هایش. با حجتی کرمانی از مجلس اول و اختلافات هاشمی و بازرگان نیز سخن گفتیم. حرف به روایت هایی از آیت و بنی صدر هم کشید. ...
شهید مدافع حرمی که سنگ مزار ندارد
وقتی که در را روی ایشان انداختند، آن موقع ایشان مجروح بود که بعد از روزها به شهادت رسید. این، ابتدای نامه علیرضا به پدرش است. پسر 12 ساله شهید علی ناصری که مادرش می گوید بیش از هرچیز دیگری، حرف های بقیه آزارش می دهد. خانم زهرا فروغی در این باره به صبح نو می گوید: علیرضا به پدرش خیلی حساس است. توی مدرسه خیلی وقت ها اذیت می شد. برای این که ثابت کند پدرش شهید شده است حتی توی مدرسه با بقیه حرفش هم شده ...
90 درصد گالری دار ها با هنر آشنایی ندارند! / آدم هایی که در هنر سر کار هستند، تخصص ندارند / به کنسرتی که ...
.... البته اگر من کارگردان بودم خیلی هم الان باید خوشحال می شدم که مرا از این جشنواره کنار گذاشته اند! تمام کنسرت هایی که در لحظه آخر پس از فروش بلیت، لغو می شوند. خب از اول مجوز ندهید. مجوز داده اید بعد لغو می شود. معاونت هنری چه کاری توانست انجام بدهد؟ هیچ. هیچ کاری نتوانسته در امر لغو کنسرت ها انجام دهد. بنابراین، این کارها آدم متخصص می خواهد. آدم هایی که سرکار هستند، هیچ کدامشان ...
بچه ها مرا عمو کچله صدا می زنند!
آقای مسابقه محله می شناسند، به همین دلیل اولین سوال ما هم درباره شروع شدن این مجموعه بود. فعالیت شما در مسابقه محله چطور شروع شد؟ من از جوانی فعالیت تئاتری داشتم و به صورت جدی کار می کردم و جایزه هم برده بودم. بعد از آن وارد سیستم تلویزیون شدم. یک روز اتفاقی رفتم چکی که کار کرده بودم را بگیرم، تهیه کننده فیلم داستانی که من کار کرده بودم گفت اگر می خواهی چکت را بگیری باید به ...
گفت وگو با گلوریا هاردی؛ ماجرای دوستی بابانوئل و حاجی فیروز
.... به خاطر این که در این سال ها هر روز تعطیلم و به مدرسه نمی روم اما خدا را شکر نمی کنم! این خودش یک نعمت است و نباید بسادگی از کنار آن گذشت. یادآوری خوبی است که آدم از زندگی لذت ببرد! اگر یادت باشد همیشه بعد از تعطیلات نوروز یک موضوع انشای کلیشه ای هم داشتیم با این عنوان که تعطیلات عید خود را چگونه گذراندید؟ آخ آخ آره! با این که عنوان این انشا خیلی کلیشه ای بود، اما چون من ...
شهیدی که مرگ با عزت را بهتر از زندگی با ذلت می دانست
آخرین روز از ماه مبارک رمضان متولد شد. در ماه های آخر بارداری من روزه گرفتم و بر همین اساس بود که از همان دوران طفولیت و جوانی این شهید بزرگوار دلی مملو از عشق و معرفت رحمانی و آکنده از محبت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت. همسر این شهید در این زمینه می گوید: بسیار ساکت و محفوظ بر حیا بود گویا با دنیای دیگری در ارتباط است. یک روز به بهشت زهرا(س) و زیارت قبور شهدا رفته بودیم در همان قطعه ای ...
شهید بذله گوی یگان ویژه فاتحین را بیشتر بشناسید
جان وقت اذان شد، خبر بدید. می خواهم نماز بخوانم. این آخرین مکالمه بین بچه ها و محمد بود. یک ربع بعد بچه ها چند بار تماس گرفتند، ولی محمد جواب نمی داد. داشتم وضو می گرفتم که متوجه شدم محمد دیگر جواب بی سیم را نمی دهد. ناگهان دلشوره ی عجیبی به دلم افتاد. به روح الله گفتم: ناظر جواب نمی دهد.گفت: به دلت بد راه نده. حتماً نماز می خواند. حجم آتش آنقدر زیاد بود که هر لحظه منتظر خبر شهادت یکی ...
احمد توکلی: امام قوی ترین حامی بنی صدر بود/ دادگاه مجاهدین در استادیوم برگزار شد
از نیروهای انقلابی بودیم که شب ها جلسه می گذاشتیم و وضعیت روز گذشته را بررسی می کردیم و برای فردا تصمیم می گرفتیم. گرچه جلسه مشورتی بود و برای امثال من که رسما حکم از تهران داشتم، الزام آور نبود، اما به نتایج شور وفادار بودیم. نزدیک انتخابات مجلس که شد جلسه می خواست تصمیم بگیرد چه کسی از بهشهر کاندیدا شود. در این جلسه شرکت نکردم چون نام من هم برای نامزدی در انتخابات مطرح بود بنابراین حضور نیافتم تا ...
کاردر: از امضای قرارداد جدید نفتی نمی ترسم
مناقصه را اعلام می کنیم شرکتهای خارجی هم فرصت می خواهند تا خودشان را با مدل قراردادی ایران هماهنگ کنند. حتما سوالاتی هم دارند. بعد از رفع ابهامات و رسیدن به متن نهایی، تازه قیمت می دهند. پس تا قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایران، قرارداد جدید نفتی امضا نخواهد شد؟ (تا قبل از انتخابات) قراردادهایی که مناقصه لازم دارند امضا نمی شود. اما در مورد قراردادهای غیرمناقصه ای ماجرا ...
به جرم انتشار کتاب محاکمه شدم
، می گوید که پدربزرگش او را به کتاب معتاد کرده است: پول جیبی را وقتی می داد که کتاب می خواندم. باید کتاب را تعریف می کردم تا پول جیبی ام را بدهد. اول کتابی که خواندم چهل طوطی بود، بعد امیرارسلان و حسین کرد و بقیه. بعد همین جا رفتم مدرسه؛ اما 9 کلاس اول را در تهران خوانده بودم، در مدرسه زرتشتی ها. آنجا، روز اول که رفتم سر کلاس، دیدم یک بچه ای کنارم نشسته، گفتم تو کی هستی، گفت ایرج افشار. حالا هفتاد و ...
به یاد محمد دوست داشتنی
را در منطقه جنوب شروع کرد. در این مدت برای مرخصی به همدان نیامد الا چند روز مانده به عملیات والفجر هشت. او از طریق دوستان به من پیام داد که پیشش بروم. عصر بود که با عصا از روستا به طرف میدان امام همدان راه افتادم. وقتی چشمم به او افتاد گویی ماه شب چهارده را می نگرم. رنگ رخسارش مهتاب گون شده بود. او مرا به یک رستوران برد و شام خوبی مهمانم کرد اما از بس دلم آشوب بود، اشتها نداشتم. بعد با ...
گفت وگو فردا با کارگردان مستند کمی آنسوتر روایت زندگی شیر زنی تنها در جنگل در کمی آنسوتر / زنی که به ...
خواستم از خانه عکس بگیرم که زنی میانسال به عنوان صاحب خانه، مانعم شد اما اجازه داد از زنبور عسل ها و حیاط و باغ عکاسی کنم. خیلی درباره زندگی او کنجکاو شده بودم و در این باره تحقیقاتی انجام دادم که ماهیت فیلم کمی آنسوتر را شکل می دهد. این مستندساز ادامه داد: اسم آن خانم مادر بود و نام خانوادگی او در شناسنامه اش احمدی نژاد. فرزندان او همه در درجات عالی بودند و شوهرش نیز 28 سال قبل فوت کرده ...
خبر خوش برانکو به هوداران پرسپولیس:اعلام رضایتت برانکو ازباازگشت بمب جنجالی به پرسپولیس/شاه ماهی لیگ ...
...> - وقتی با تراکتور برای بازی با پرسپولیس آمدیم تهران. آن جا بود که به ما گفتند تا همین حالا هم غیرقانونی بازی کرده اید و دیگر نمی توانید برای تراکتور بازی کنید. بعد هم ما یک نامه زدیم به فدراسیون فوتبال که حداقل در حق ما ظلم نشود چون ما که مرتکب تخلف نشدیم ولی این نامه فایده ای نداشت. * چرا؟ - چون خود فدراسیون و سازمان لیگ هم مانده بودند که موضوع چیست. * به ...
روایتی دردناک از جان باختن در ایستگاه هفت خوان/ قطاری که هرگز به تبریز نرسید
خانواده قربانیان این دو حادثه برای تشخیص هویت عزیزان شان که در این حوادث سوخته و قابل شناسایی نیستند به دعوت مسوولان به پزشکی قانونی تهران آمده اند. تعدادی از کشته شده های قطار سمنان- مشهد مسافرانی بودند که به سنت هر ساله قرار بود چهل و هشتم (28 ماه صفر) را در کنار مرقد امام رضا(ع) بگذرانند . ساعت نزدیک ظهر روز بعد از حادثه (برخورد دو قطار) است و لحظه به لحظه بر تعداد خانواده هایی که برای ...
در ایران بدون گواهینامه رانندگی کردم/ سوپ صدف زنده خوردم ولی میگو ببینم فرار می کنم
کاری کن تا من را بشناسد. کمی به کارت ملی ام نگاه کرد و گفت سریع به رشت برگرد و چراغ ماشینت را درست کن. من به او نگفتم که یادم رفته روشن کنم. چند روز بعد در موبایل فروشی دوستم آن افسر راهنمایی رانندگی را با دخترش دیدم. او من را شناخت و با هم خوش و بش کردیم. گفت که طرفدار سرسخت ملوان است اما سبک بازی من را دوست دارد. فهمیدم که آن روز من را شناخته بود اما به روی خودش نیاورده بود. تو دو سال ...
نامه های قائم مقام فراهانی: از زن و موش می ترسم
فصاحت و بلاغت ثابت کرد که سبک تازه ای نیز می توان به وجود آورد و چون مقامی عالی داشت شیوهٔ نثر او مطلوب و مورد تقدیر قرار گرفت و این مرد میرزا ابوالقاسم پسر میرزا عیسی معروف به میرزا بزرگ است که بعد از پدرش به لقب قائم مقام از طرف فتحعلی شاه ملقب گردید. به تازگی مجموعه ای از نامه های قائم مقام فراهانی، صدراعظم محمدشاه قاجار که در کتابخانه سلطنتی کاخ گلستان نگهداری می شد و در بیش از 160 ...
طلاق به خاطر فریب 8 ساله
کنارش به زندگی ام ادامه دهم. من به فریده قول دادم که هیچ وقت حرف بچه را هم نزنم. من آنقدر عاشق نامزدم بودم که خودم را از حق پدر بودن محروم کردم تا در کنار زنی که دوستش دارم بمانم. ما با هم ازدواج کردیم و هشت سال در کنار هم زندگی خوبی داشتیم. تا این که چند روز پیش وقتی فریده بیمار شد، از طریق جواب آزمایش ها و پیگیری هایی که از روی کنجکاوی انجام دادم، متوجه شدم او مشکلی ندارد و می تواند ...
مادر شهید کوهساری: مخالفتی برای حضور فرزندان دیگر و نوه ام در جبهه مدافعان حرم ندارم
اتاقش رفت، وقتی برگشت خیلی خوشحال بود و گفت می خواهم به عراق بروم. برای مادر و خواهر این حرف خیلی سخت است؛ من هیچوقت به او نگفتم که نرو اما خیلی گریه کردم. برادر و خواهرانش گفتند اگر رضایت ندهی نمی رود و من روز بعد به محل کارش زنگ زدم و گفتم دلم راضی نمی شود که بروی. خیلی زود خودش را با موتور به خانه رساند و گفت حرم امام موسی بن جعفر(ع) و امام جواد(ع) در خطر است و من قرار است به فلوجه بروم ...
7 راه برای افزایش برکت عید
...، فقرا را بوکسل کنند. علمی هم فرهنگی ها و دانشجوها، بچه های ضعیف فامیل را... اینها برمی گردد. یک بچه ای که در درسش شکست می خورد، شما چهار ساعت وقت صرف او کردی، چهار روز هر بار هم یک ساعت، کمک او کردی، فردا این ... یکوقت من یک سفری به اروپا داشتم. یک کسی گفت: من دوست دارم با خرجی خودم با تو بیایم. گفتم: چرا می خواهی با من بیایی؟ گفت: من یک وقت بچه بودم در آب افتادم. یک نفر پرید مرا ...
برای شهادتش ناراحت نیستم؛ چون به آنچه که می خواست رسید
.... تا این که بیست روز گذشت و خبری از او نشد. من دلشوره و اضطراب گرفتم. به پدرش گفتنم: کجاست؟ گفت: در همین اطراف تهران. گفتم: نه، اطراف تهران نیست. اگر به من نگویی کجاست، می روم تمام پایگاه ها را می گردم تا بالاخره بفهمم بچه ام کجاست. چرا به من نگفت و رفت؟! برای بچه ام نه صدقه دادم، نه پشت سرش آب پاشیدم، نه از زیر قرآن ردش کردم. چرا به من نگفت و رفت؟! دو دفعه از سوریه تماس گرفت. گفتم: حالت خوبه ...
هوشنگ مرادی کرمانی: در ظاهر آرامم، از داخل ویران!
...> امیدوارم سال بعد در یک شبکه جدید با حرف های جدید در تلویزیون ایشان را ببینیم. سه پسند میرزادگان چه چیزی هدیه می دادید؟ اصلا نمی شناسم. دختر است یا پسر؟ پسر است. اگر می خواستید خودتان دو نفر را انتخاب کنید، چطور؟ یکی از آن ها شجریان بود که به او قدرت سلامتی و جوانی می دادم. دیگری هم خودم بودم، کمی آرامش به خودم می دادم. اما ظاهرا که خیلی آرام هستید ...
سعید راد: قواعد بازی در سینما به هم ریخته!
الان برای فیلم یک جوان بیست ساله بخواهیم و در سینما نباشد باید از بیرون پیدا کنیم. خب من می گویم یک جوان بیست ساله می خواهیم اما الان بیست هزار جوان 20 ساله می آوریم! همه هم مدعی! سینما گنجایش ندارد. تازه بعد ازاینکه آمدند در سینما باید مراقبت کنند. من الان می توانم کسانی را نام ببرم که استعداد بودند اما الان نیستند! الان باید به پختگی رسیده باشند و اوج بازیگری شان باشد. چون مراقبت نکردند. یا کسانی ...
راز پسر 11 ساله تهرانی که توسط مربی باشگاهش به خلوتگاه برده می شد!
چندروزقبل مرد میانسالی همراه پسر 11 ساله اش به دادسرای جنایی تهران رفت و از مربی باشگاه پسرش شکایت کرد.پسرنوجوان به بازپرس آرش سیفی از شعبه 4 دادسرای جنایی تهران گفت: مدتی است که به یک باشگاه ورزشی در جنوب تهران می روم. دیروز صبح درحال بازی در کوچه با بچه ها بودم که مربی باشگاه را دیدم. بعدهم ازمن خواست برای دیدن لباس های ورزشی به خانه اش بروم. من هم همراهش رفتم اما پس ازورود به خانه ...